کلمه جو
صفحه اصلی

proclivity


معنی : میل، تمایل، خوی، تمایل طبیعی بچیز بد
معانی دیگر : تمایل (ذاتی یا طبیعی)، گرایش، میل (به ویژه نسبت به چیزهای ناشایسته)، تمایل بارتکاب بدی

انگلیسی به فارسی

تمایل (بارتکاب بدی)، تمایل طبیعی بچیز بد


تعهد، تمایل، میل، تمایل طبیعی بچیز بد، خوی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: proclivities
• : تعریف: a natural tendency or inclination; propensity or predisposition.
مشابه: inclination, instinct, leaning, penchant, propensity, tendency, turn

- His proclivity is to work late into the night and then sleep through the morning.
[ترجمه ترگمان] proclivity قرار است تا دیروقت شب کار کند و صبح تا صبح بخوابد
[ترجمه گوگل] انشعاب او این است که در اوایل شب کار کند و بعد از صبح بخوابد

• tendency, propensity, inclination
a proclivity for a particular kind of behaviour is a tendency to behave in that way; a formal word.

مترادف و متضاد

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

تمایل (اسم)
hang, addiction, inclination, appetence, appetency, disposition, liking, tendency, sentiment, trend, would, leaning, turn, anxiety, nisus, gust, gravitation, roll, streak, tilt, inclining, recumbency, fantasy, preoccupation, tenor, declination, yen, proclivity

خوی (اسم)
addiction, nature, character, habit, custom, affection, temper, temperament, propensity, bent, sweat, perspiration, strain, squint, slobber, slabber, proclivity, saliva

تمایل طبیعی به چیز بد (اسم)
proclivity

inclination, tendency


Synonyms: bent, bias, cup of tea, disposition, druthers, facility, flash, groove, inclining, leaning, liableness, penchant, predilection, predisposition, proneness, propensity, thing for, type, weakness


Antonyms: disinclination


جملات نمونه

1. The child showed no proclivity towards aggression.
[ترجمه ترگمان]کودک هیچ واکنشی نسبت به پرخاشگری نشان نداد
[ترجمه گوگل]کودک نشان داد که در برابر تجاوز قرار نگرفته است

2. This proclivity hinders their ability to respond effectively to challenges.
[ترجمه ترگمان]این proclivity مانع از توانایی آن ها برای پاسخ موثر به چالش ها می شود
[ترجمه گوگل]این مشکالت مانع توانایی آنها در پاسخگوئی به چالش ها می شود

3. It is those who had no proclivity towards will making about whom we most wish to know.
[ترجمه ترگمان]این کسانی هستند که هیچ proclivity نسبت به کسی ندارند که ما می خواهیم بدانیم
[ترجمه گوگل]این کسانی هستند که در مورد کسانی که ما بیشتر مایل به دانستن آن را نداریم

4. In some places the proclivity to riot was especially marked.
[ترجمه ترگمان]در بعضی جاها the به شورش مشخص بود
[ترجمه گوگل]در بعضی از نقاط، انحراف به شورش به ویژه مشخص شد

5. I have always felt a proclivity for Kilburn.
[ترجمه ترگمان]من همیشه یه حس proclivity نسبت به \"Kilburn\" داشتم
[ترجمه گوگل]من همیشه برای کیلبرن علاقه داشتم

6. Now there was added a proclivity to emulate the scale of French colonial rule.
[ترجمه ترگمان]اکنون یک proclivity برای تقلید از مقیاس حکومت استعماری فرانسه وجود داشت
[ترجمه گوگل]در حال حاضر افزودن یک تقلید برای مقابله با مقیاس قانون استعمار فرانسوی

7. He has a proclivity toward violence.
[ترجمه ترگمان]او یک proclivity به سمت خشونت دارد
[ترجمه گوگل]او به سمت خشونت متمرکز است

8. In the case of "proclivity" it might run something along the lines of "an inclination or predisposition toward something. "
[ترجمه ترگمان]در مورد \"proclivity\" ممکن است چیزی در امتداد خطوط \"تمایل یا استعداد به سمت چیزی\" اجرا شود \"
[ترجمه گوگل]در مورد �انشعاب�، ممکن است چیزی را به همراه �قصد یا تمایل به چیزی� اجرا کند '

9. He has a proclivity to [ toward ] violence .
[ترجمه ترگمان]او یک proclivity برای [ به سمت ] خشونت دارد
[ترجمه گوگل]او تاکید می کند تا [به سوی] خشونت دست یابد

10. "There's not much of a proclivity to invest right now, is how I see it, " he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" اکنون بخش زیادی از سرمایه گذاری برای سرمایه گذاری وجود ندارد، این طور است که من آن را می بینم \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'در حال حاضر سرمایه گذاری های زیادی برای سرمایه گذاری وجود ندارد، این همان چیزی است که من آن را می بینم '

11. But there is a tone to proclivity too.
[ترجمه ترگمان]اما a هم هست
[ترجمه گوگل]اما یک تن وجود دارد که در مورد تسلسل نیز وجود دارد

12. So even if the dictionary tells you that proclivity means a predisposition, it doesn't tell you that most people use proclivity when talking with light disapproval. . . or is that winking approval?
[ترجمه ترگمان]بنابراین حتی اگر فرهنگ لغت به شما بگوید که proclivity به معنای یک زمینه است، به شما نمی گویند که اغلب افراد وقتی با نارضایتی نور صحبت می کنند، از proclivity استفاده می کنند یا این که چشمک می زند؟
[ترجمه گوگل]بنابراین حتی اگر فرهنگ لغت به شما می گوید که تقلید به معنی استبداد است، به شما نمی گوید که اکثر مردم هنگام صحبت با مخالفت با نور، از تعصب استفاده می کنند یا این مورد تایید صحیح است؟

13. Interest, a psychologic proclivity with consciousness trait, also serves as a numen for young children to acquire extraneous information and to explore the veiled things in the world.
[ترجمه ترگمان]علاقه، a psychologic با ویژگی آگاهی، هم چنین به عنوان a برای کودکان جوان برای به دست آوردن اطلاعات جدید و کشف چیزهای پنهان در دنیا عمل می کند
[ترجمه گوگل]علاقمندی، تمایل روانشناختی به ویژگی آگاهی، همچنین به مثابه یک محرک برای کودکان جوان برای به دست آوردن اطلاعات غیرقانونی و کشف چیزهای پوشیده در جهان است

14. I don't have access to the Oxford English Corpus so I don't know exactly what it would make of "proclivity" but here's what I did.
[ترجمه ترگمان]من به the انگلیسی آکسفورد دسترسی ندارم، بنابراین نمی دانم که دقیقا چه کاری از \"proclivity\" خواهد کرد، اما این کاری است که من کردم
[ترجمه گوگل]من دسترسی به آکسفورد انگلیسی Corpus ندارم، بنابراین دقیقا نمیدانم چه چیزی از �تسلسل� میگیرد، اما در اینجا چیزی است که من انجام دادم

پیشنهاد کاربران

تمایل به تداوم کاری

Propensity


کلمات دیگر: