کلمه جو
صفحه اصلی

boggle


معنی : خوف، لو لو، ادم زشت، تامل کردن، رم کردن، کار سرم بندی کردن
معانی دیگر : غرق در شگفتی شدن یا کردن، دستخوش اعجاب کردن یا شدن، یکه خوردن، هراسیدن، اکراه داشتن، تردید کردن، دو دل بودن (با at)، شگفتی، بهت، تحیر، باناشیگری یا بی دقتی انجام دادن، شورتی گری کردن، دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن، تامل کردن در اثر ترس وغیره، کارسرهم بندی کردن

انگلیسی به فارسی

ناگهان وحشت‌زده و ناراحت شدن، رم کردن، تأمل کردن (در اثر ترس و غیره)، کار سرهم‌بندی کردن


لگد زدن، لو لو، ادم زشت، خوف، تامل کردن، رم کردن، کار سرم بندی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: boggles, boggling, boggled
(1) تعریف: to overcome with the complexity or difficulty of something.

- Trying to picture the size of the universe boggles the mind.
[ترجمه ترگمان] تلاش می کنم که اندازه جهان را در ذهن مجسم کنم
[ترجمه گوگل] تلاش برای تصویر کردن اندازه ی جهان، ذهن را از بین می برد

(2) تعریف: to do ineffectually or awkwardly; botch.
مشابه: muddle
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to waver in indecision; hesitate.
مشابه: halt, hesitate

(2) تعریف: to do something ineffectually and awkwardly.

• prevent; hesitate; be shocked, be awed; shock
if your mind boggles or if something boggles your mind, you find something difficult to imagine or understand; an informal expression.

مترادف و متضاد

Synonyms: amaze, astound, bowl over, fill with wonder, flabbergast, overwhelm, shock, startle


خوف (اسم)
scare, fear, dread, phobia, terror, horror, apprehension, funk, anxiety, awe, windup, boggle, trepidity

لو لو (اسم)
fright, bogy, bogeyman, caddy, boggle, bugbear, scarecrow, bogle, bugaboo, hobgoblin, golliwog, gollywog, golliwogg

ادم زشت (اسم)
boggle, bogle

تامل کردن (فعل)
hesitate, boggle, reflect

رم کردن (فعل)
start, shy, boggle

کار سرم بندی کردن (فعل)
boggle

astonish


جملات نمونه

The mind boggles at the infinite universe.

(ملاحظه‌ی) جهان لایتناهی هوش را از سر می‌پراند.


1. there is no reason why we should boggle at income taxes
دلیلی ندارد که در مورد مالیات بردرآمد دو دل باشیم.

2. The sheer amount of data makes the mind boggle.
[ترجمه ترگمان]مقدار محض داده ها باعث می شود ذهن boggle شود
[ترجمه گوگل]مقدار منحصر به فرد داده ها موجب اختلال در ذهن می شود

3. Even I boggle at the idea of spending so much money.
[ترجمه ترگمان]حتی من هم به این فکر افتادم که پول زیادی خرج کنم
[ترجمه گوگل]حتی من فکر می کنم هزینه های زیادی را صرف می کنم

4. Never boggle at a difficulty.
[ترجمه ترگمان]در یک مشکل تامل نکن
[ترجمه گوگل]هرگز دچار مشکل نشوید

5. Vast distances boggle the mind.
[ترجمه ترگمان]فواصل طولانی در ذهن تداعی می شوند
[ترجمه گوگل]فواصل دور، ذهن را تحت تأثیر قرار می دهند

6. You never boggle at plain-speaking, so why do so now?
[ترجمه ترگمان]تو هرگز در حال صحبت کردن boggle، پس چرا حالا این کار را می کنی؟
[ترجمه گوگل]شما هرگز در زبان ساده صحبت نمی کنید، پس چرا این کار را در حال حاضر انجام دهید؟

7. Boggle Junior will complement the national curriculum.
[ترجمه ترگمان]Boggle جونیور، برنامه درسی مدارس ملی را تکمیل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]Boggle Junior مکمل برنامه درسی ملی است

8. Would you ask noah webster to play boggle ?Would you ask jacques cousteau to play go fish?
[ترجمه ترگمان]تو از نووا میخوای که boggle بازی کنه؟ از ژاک ری تا می خو ای ماهی گیری کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا شما از webmaster نوح برای بازی boggle استفاده می کنید؟ آیا از jecques cousteau بخواهید بازی ماهی را انجام دهد؟

9. His knowledge of computer is mind - boggle.
[ترجمه ترگمان]دانش او از کامپیوتر ذهن است
[ترجمه گوگل]دانش خود را از کامپیوتر ذهن - boggle

10. Molecular attraction between the parts can boggle up the works, according to Columbia University professor Luc Frecheete, one of the engine's designers.
[ترجمه ترگمان]به گفته لوک Frecheete، پروفسور دانشگاه کلمبیا، یکی از طراحان موتور دانشگاه کلمبیا، جاذبه مولکولی بین این بخش ها می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]بر طبق استاد دانشگاه کلمبیا لوک فریشه، یکی از طراحان موتور، جذابیت مولکولی بین قطعات می تواند آثار را تحت تاثیر قرار دهد

11. There is no reason why we should boggle at a capital gains tax.
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا ما باید در یک پایتخت مالیات دریافت کنیم
[ترجمه گوگل]هیچ دلیلی وجود ندارد که ما در مالیات بر درآمد سرمایه دار شویم

12. We shouldn't boggle at this opportunity to make a profit.
[ترجمه ترگمان]ما نباید در این فرصت تامل کنیم تا سود ببریم
[ترجمه گوگل]ما نباید این فرصت را برای سود ایجاد کنیم

13. The good grace with which they face the latest privations makes the mind boggle.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن لطف و عنایت که با آخرین تلاش ها ممکن است در رم قضاوت کنند، تامل را متوقف می کنند
[ترجمه گوگل]فضل خوب که با آن آخرین عواطف روبرو می شود باعث می شود که ذهن مشکلی داشته باشد

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. The dexterity and nimble balance of elite fencers can boggle the mind.
[ترجمه ترگمان]مهارت و توازن چالاکی و چالاکی نخبگان می تواند ذهن را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]این مهارت و تعادل جبرگرای محقق نخبگان می تواند ذهن را تحت تأثیر قرار دهد

mind-boggling

اعجاب‌انگیز، شگرف، تحیرآور، بهت‌انگیز


There is no reason why we should boggle at income taxes.

دلیلی ندارد که در مورد مالیات بردرآمد دو دل باشیم.


پیشنهاد کاربران

be astonished or baffled when trying to imagine something
متحیر شدن
در شگفت شدن

to be impressed or amazed
متحیر شدن
حیرت کردن
حیران شدن



کلمات دیگر: