کلمه جو
صفحه اصلی

cushioning

انگلیسی به فارسی

انعطاف پذیری، لایه گذاشتن، با کوسن و بالش نرم مزین کردن


دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کلاهک کوبش

پیشنهاد کاربران

حفاظت کردن، ضربه گیری کردن

when your bae uses your booty as a pillow
my man didn't have a pillow so he was cushioning me last night
Slang


کلمات دیگر: