کلمه جو
صفحه اصلی

hub


معنی : قطب، توپی چرخ
معانی دیگر : (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر

انگلیسی به فارسی

توپی چرخ، مرکز، قطب، مرکز فعالیت


توپی، قطب، توپی چرخ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the rotating center part of a wheel or similar device to which other parts, such as spokes, are connected.
مشابه: axle, center, pivot

(2) تعریف: a central location around which activity occurs.
مترادف: center, core, pivot
مشابه: backbone, focus, heart, kernel, nucleus

- The kitchen is the hub of our household.
[ترجمه ترگمان] آشپزخانه مرکز خانه ماست
[ترجمه گوگل] آشپزخانه مرکز خانه ما است

• center of a wheel into which the spokes are placed; central point around which other things revolve; center, focus; center of activity; (computers) central part of a disk that is held by the drive in order to make it turn at the correct speed; (computers) common point of connection for devices in a network
if you describe a place as the hub of a district, you mean that it is the most important or exciting part.
the hub of a wheel is the part at the centre.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] طوقه - گردنه
[کامپیوتر] دستگاهی که یک کابل شبکه را به مجموعه ای از کابلهای جدای از هم تقسیم می کند . که هر کدام به کامپیوتر متفاوتی متصل است . - توپی، هاب .
[برق و الکترونیک] هاب، وسط
[زمین شناسی] طوقه، گردنه، توپی، نافی
[ریاضیات] مرکز، توپی چرخ، مرکز چرخ، سر لوله، ماسوره، توپی

مترادف و متضاد

قطب (اسم)
focus, axis, pole, hub, gudgeon

توپی چرخ (اسم)
hub

center, focal point


Synonyms: core, focus, heart, middle, nerve center, pivot, polestar, seat


Antonyms: exterior, exteriority, outside


جملات نمونه

1. chicago is a railway hub
شیکاگو قلبگاه خطوط راه آهن است.

2. gradually new york became the literary and artistic hub of america
کم کم نیویورک کانون ادبی و هنری امریکا شد.

3. pour a drop of oil in the aperture of the (wheel's) hub
یک قطره روغن در روزنه ی توپی چرخ بچکان.

4. The City of London is the hub of Britain's financial world.
[ترجمه ترگمان]شهر لندن مرکز جهان مالی بریتانیا است
[ترجمه گوگل]شهر لندن مرکز دنیای مالی بریتانیا است

5. The computer department is at the hub of the company's operations.
[ترجمه ترگمان]بخش کامپیوتر در مرکز عملیات شرکت قرار دارد
[ترجمه گوگل]بخش کامپیوتر در مرکز عملیات شرکت قرار دارد

6. He thinks that Boston is the hub of the universe.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که بوستون مرکز جهان است
[ترجمه گوگل]او فکر می کند که بوستون مرکز جهان است

7. Birmingham is at the hub of Britain's motorway network.
[ترجمه ترگمان]بیرمنگام در مرکز شبکه بزرگراه بریتانیا قرار دارد
[ترجمه گوگل]بیرمنگام در مرکز بزرگراه بریتانیا قرار دارد

8. The kitchen was the hub of family life.
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه مرکز زندگی خانوادگی بود
[ترجمه گوگل]آشپزخانه مرکز زندگی خانوادگی بود

9. In 1922 they were the hub of the maelstrom that was the great famine of 1921-
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۲۲ آن ها مرکز of بودند که قحطی بزرگ سال ۱۹۲۱ بود
[ترجمه گوگل]در سال 1922، آنها مرکز مراسم عشایری بود که قحطی بزرگ 1921-

10. Here is the hub of my confession, to be taken any way we wish.
[ترجمه ترگمان]اینجا مرکز اعتراف من است که هر طور دلمان خواست به عمل آید
[ترجمه گوگل]این مرکز مراسم اعتراف من است، که هرچه می خواهیم بپذیریم

11. Vienna was then the hub of the multinational Hapsburg empire.
[ترجمه ترگمان]وین در آن زمان مرکز امپراطوری چند ملیتی هاپسبورگ بود
[ترجمه گوگل]سپس وین مرکز امپراتوری چندملیتی هابسبرگ بود

12. A site is a hub if you would go there regularly for news or information contained within the site.
[ترجمه ترگمان]اگر شما به طور منظم برای اخبار یا اطلاعات موجود در سایت به آنجا بروید، یک محل مرکزی است
[ترجمه گوگل]یک سایت هاب است اگر شما به طور مرتب برای اخبار یا اطلاعات موجود در سایت به آنجا می روید

13. Flights to South America pass through the airline's hub airport in Rio de Janeiro, Brazil.
[ترجمه ترگمان]پروازها به آمریکای جنوبی از فرودگاه هاب هواپیمایی در ریو دو ژانیرو، برزیل می گذرد
[ترجمه گوگل]پروازها به جنوب امریکا از طریق فرودگاه هابیت ریو دو ژانیرو، برزیل عبور می کند

14. At the hub of the crisis, hospital conditions in Samara and Saratov were atrocious.
[ترجمه ترگمان]در مرکز این بحران، شرایط بیمارستان سامارا و ساراتوف بی رحمانه بود
[ترجمه گوگل]در مرکز بحران، شرایط بیمارستان در سامرا و ساراتوف خشن بود

hubcap

قالپاق، درپوش توپی


Gradually New York became the literary and artistic hub of America.

کم‌کم نیویورک کانون ادبی و هنری امریکا شد.


Chicago is a railway hub.

شیکاگو قطب خطوط راه آهن است.


اصطلاحات

the Hub

شهر بوستون (امریکا)


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Husky Union Building
موضوع: مکان و موقعیت
دانشگاهی در واشنگتن

پیشنهاد کاربران

۱. نام دستگاهی که دارای چندین جای usb برای اتصال و وصل شدن به هم است
۲. مرکز - کانون - قطب - مرکز فعالیت

ساختار محوریتی ( هرساختارشبکه ای حول یک مرکز ) - تشکل متحدالمرکز - شبکه ای حول مرکز - اتصال یا پیوند حول یک مرکز

🌟The AFC Hub:⚽
1️⃣ قطب کنفدراسیون فوتبال آسیا
2️⃣ فدراسیون فوتبال آسیای مرکزی

( چیز یا شخص ) حلقة اتصال
( مکان ) قُطب

۱. قالپاق ماشین
۲. کانون، مرکز، قطب هر نوع فعالیت مهمی

اصطلاحی در نقشه برداری که برای توصیف میخ چوبی، جهت مشخص کردن دقیق موقعیت یا ارتفاع یک نقطه به کار برده می شود.
is a term used to describe wood stake used to give reference to an elevation or to place a tack for pinpoint location

محور
Coronavirus Could Be The End Of China As A Global Manufacturing Hub

تلاقی گاه

پخشگاه ، کانون پخش

دسترس گاه ، کانون دسترسی

پیوندگاه ، کانون پیوند

بارانداز

وسیله ای که چندین رایانه را در یک شبکه محلی به یکدیگر متصل می کند . هاب

مرکز , قطب ( فعالیت ) ؛ توپی ( چرخ )

– At the hub of the crisis
– The kitchen is the hub of our household
– The City of London is the hub of Britain's financial world
– The hub of the wheel was damaged

hub ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: قطب حمل ونقل
تعریف: منطقه ای مرکزی که مقصد اکثر سفرهای حمل و نقل عمومی است و سفرها از آنجا به مناطق دیگر توزیع می شود|||متـ . قطب


کلمات دیگر: