کلمه جو
صفحه اصلی

tube


معنی : مجرا، نای، نی، لوله، دودکش، ناودان، لامپ، تونل، لوله خمی رریش و غیره، لوله دار کردن، از لوله رد کردن
معانی دیگر : نایژه، هر چیز لول مانند: استوانه، (تایر دوچرخه و غیره) تویی، تیوب، (انگلیس) مترو، ترن زیرزمینی (امریکا: subway)، کنده راه، آهون، سمج، رجوع شود به: vacuum tube، (گیاه شناسی - بخش زیرین کاسه گل یا جام گل) آوندک، آوند، (برق) لامپ الکترونیکی (field tube هم می گویند)، دارای لوله یا مجرا کردن، لول دار کردن، تویی دار کردن، با لوله رساندن، لوله سان کردن، گرد و لول مانند کردن، لاستیک تویی اتومبیل ودوچرخه وغیره

انگلیسی به فارسی

لامپ، لوله


لوله، تونل، مجرا، دودکش، نای، نی، لوله خمیرریش وغیره، ناودان، لامپ، لاستیک تویی اتومبیل ودوچرخه وغیره، لوله دار کردن، از لوله رد کردن


لوله، لامپ، تونل، مجرا، نای، نی، ناودان، دودکش، لوله خمی رریش و غیره، لوله دار کردن، از لوله رد کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a hollow cylinder made of glass, metal, or rubber used esp. for holding or conveying liquids.
مترادف: duct, pipe
مشابه: catheter, channel, conduit, drain, hose, line, main, pipette, siphon, spout, straw

(2) تعریف: anything shaped like such a hollow cylinder.
مترادف: cylinder, roll
مشابه: barrel, chimney, flue, pillar, pipe, shaft, shoot, trough, tunnel

(3) تعریف: a small, flexible cylinder that is sealed at one end and closed with a screw cap on the other and from which substances such as toothpaste or paint can be squeezed.
مشابه: container

(4) تعریف: (informal) television (prec. by the).
مترادف: television, TV
مشابه: set

(5) تعریف: (chiefly British; informal) an underground railway system.

(6) تعریف: (informal) (cap.) the London underground railway system (prec. by the).
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tubes, tubing, tubed
مشتقات: tubelike (adj.)
(1) تعریف: to place in a tube.

(2) تعریف: to provide with a tube or tubes.

• hollow cylinder; elongated hollow object; pipette, pipe; tunnel; subway, metro (british)
a tube is a long, hollow object, especially one through which air or a liquid passes.
a tube of paste is a long, thin container which you squeeze in order to force the paste out.
the tube is the underground railway system in london.
you can refer to television as the tube; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] لوله - مجرا - قوطی
[کامپیوتر] لوله ،لامپ
[برق و الکترونیک] لامپ
[مهندسی گاز] لوله، مجرا، لوله دارکردن
[نساجی] ماسوره خالی - قرقره خالی - بوبین خالی
[ریاضیات] لوله
[پلیمر] لوله

مترادف و متضاد

مجرا (اسم)
runway, aqueduct, flume, duct, conduit, channel, canal, tube, gully, strand, gullet, foramen, spiracle

نای (اسم)
throat, windpipe, lane, tube, cane, bronchial tube, trachea, pipe, fistula, gullet

نی (اسم)
tube, cane, straw, pipe, fistula, bulrush, reed, junk, fife, sprit

لوله (اسم)
spout, conduit, tube, cannon, roll, pipe, cylinder

دودکش (اسم)
stack, shaft, funnel, uptake, tube, chimney, flue

ناودان (اسم)
spout, flume, tube, dale, kennel, downpipe, waterspout, feeder, rainspout

لامپ (اسم)
valve, tube, lamp

تونل (اسم)
tube, tunnel

لوله خمیر ریش و غیره (اسم)
tube

لوله دار کردن (فعل)
tube

از لوله رد کردن (فعل)
tube

جملات نمونه

1. tube station
(انگلیس) ایستگاه مترو

2. a tube of toothpaste
یک (لول) خمیر دندان

3. damper tube
لامپ کاهنده

4. grid tube
لامپ مشبک

5. the tube
(امریکا - عامیانه) تلویزیون

6. a round tube
یک لوله ی استوانه ای شکل

7. the capillary tube in a thermometer
مویینه ی گرماسنج

8. go down the tube
(عامیانه) تباه شدن،بدفرجام شدن،به هم خوردن

9. infundibulum of fallopian tube
قیف لوله ی رحم،قیف دیسه ی لوله ی زهدان

10. a highly evacuated glass tube
لامپ شیشه ای که کاملا از هوا تهی شده است

11. to extrude toothpaste from a tube
با فشار خمیر دندان را از لوله خارج کردن

12. if he dies our plans will go down the tube
اگر بمیرد نقشه های ما به هم خواهد خورد.

13. Gases produced in the reaction pass through this tube and can then be collected.
[ترجمه ترگمان]گازها تولید شده در واکنش از طریق این مجرا عبور می کنند و سپس می توانند جمع آوری شوند
[ترجمه گوگل]گازهای تولید شده در واکنش از طریق این لوله عبور می کنند و سپس می توانند جمع آوری شوند

14. Just take hold of the tube and squeeze.
[ترجمه ترگمان]فقط لوله را بردارید و فشار دهید
[ترجمه گوگل]فقط لوله را نگه دارید و فشار دهید

15. I didn't miss only tube would I want to TianYa want to cape.
[ترجمه ترگمان]من فقط یه لوله رو از دست ندادم
[ترجمه گوگل]من فقط لوله را از دست ندهم می خواهم به TianYa می خواهم به چنگ زدن

16. He is fed by a tube that enters his nose.
[ترجمه ترگمان]او از یک لوله ای که به دماغش وارد می شود تغذیه می کند
[ترجمه گوگل]او توسط یک لوله که وارد بینی می شود تغذیه می شود

17. Snip off the end of the tube.
[ترجمه M] انتهای لوله را بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]خلاص کردن انتهای لوله
[ترجمه گوگل]پایان لوله را بیرون بکشید

18. A tube was fed down the patient's throat into her stomach.
[ترجمه ترگمان]یک لوله از گلوی بیمار در شکمش فرو رفت
[ترجمه گوگل]یک لوله به گلو بیمار به شکمش ختم شد

19. Blood flowed along the tube into the bottle.
[ترجمه ترگمان]خون از لوله داخل بطری جاری شد
[ترجمه گوگل]خون در امتداد لوله به داخل بطری جاری شد

20. I got the Tube to Camden Town.
[ترجمه ترگمان]من \"مترو زیرزمینی\" رو به \"کمدن\" بردم
[ترجمه گوگل]من لوله را به Camden Town بردم

21. You'll be able to get a tube of glue at the stationer's down the road.
[ترجمه ترگمان]تو می تونی یه لوله چسب به the که توی جاده هست بگیری
[ترجمه گوگل]شما قادر به گرفتن یک لوله از چسب در ایستگاه در پایین جاده

bronchial tubes

لوله‌های (نایژه‌های) ریه


a tube of toothpaste

یک (لول) خمیر دندان


If he dies our plans will go down the tube.

اگر بمیرد نقشه‌های ما به‌هم خواهد خورد.


اصطلاحات

go down the tube

(عامیانه) تباه شدن، بدفرجام شدن، به هم خوردن


the tube

(امریکا - عامیانه) تلویزیون


tube station

(انگلیس) ایستگاه مترو


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Thermal Underwater Buoyancy Exchange
موضوع: تکنولوژی
تبادل حرارتی شناور زیر آب (اختراع پیشگیری از طوفان)

پیشنهاد کاربران

جای خمیر دندان . خود خمیر دندان نیست

لوله _نی

( در محاوره ) تلویزیون

Tube Station
ایستگاه مترو

لوله

تیوپ مخصوص شنا

تیوب حاوی رنگ روغن ( هنر نقاشی رنگ روغن )

a musical instrument like a flate

تویی لاستیک

ظرف پماد یا چسب رازی

جای خمیر دندان

A tube of toothpaste
یک لوله خمیردندان

خمیر دندان نیست. چیزی مثل لوله هست.

1 - لوله ( آب، گاز و . . . میتونه فلزی، شیشه ای، لاستیکی و . . . باشه )
2 - long hollow object that is usually round
pasta tubes, toilet roll tube
3 - بسته بندی ( خمیر دندون، چسب مایع، کرم ضد آفتاب و . . . )
a tube of toothpaste
4 - cathode ray tube
لامپی که در تلویزیون های قدیمی تصویر را تولید میکرده

the tube:1 - BrE
مترو
the tube station, take the tube to London
2 - AmE:The TV
تلویزیون
whats on the tube tonight?!

A long thin pipe for liquid or gas

مجرا، قوطی

رسانه

به معنای نایژه

مفصل ارن یا زانو

تویی لاستیک
لاستیک تیوبلس: لاستیک بدون تویی

بمعنی گلدان هم استفاده میشود
Directly in front of the grave, in a small tube , was a bouquet of dried carnations.

tube ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: تویی
تعریف: محفظه ای استوانه ای در درون تایر بادی برای نگهداشت هوا


کلمات دیگر: