1. the toll for the karaj road was fifty tumans
گذر باج (عوارض) راه کرج پنجاه تومان بود.
2. the heavy death toll on the roads at norooz
تلفات سنگین جانی در راه ها طی نوروز
3. the earthquake took a heavy toll of lives and property
زلزله خسارات جانی و مالی سنگینی به بار آورد.
4. the war exacted a heavy toll
جنگ موجب ضایعات سنگینی شد.
5. there are fears that the casualty toll may be higher
بیم آن می رود که میزان تلفات بیشتر باشد.
6. years of heavy drinking had taken their toll on his health
میگساری سنگین طی سالیان دراز به سلامتی او صدمه زده بود.
7. The road toll scheme was dismissed as impractical.
[ترجمه ترگمان]طرح عوارضی جاده ها به عنوان غیرعملی رد شد
[ترجمه گوگل]طرح عوارض جاده به عنوان غیر عملی انجام شد
8. The war took a heavy toll of human life.
[ترجمه Aydin Jz] جنگ قربانیان زیادی از زندگی انسان بر جای گذاشت
[ترجمه ترگمان]جنگ تلفات سنگینی در زندگی بشر به دست آورد
[ترجمه گوگل]این جنگ عظیم از زندگی انسان بود
9. The strike took a heavy toll in lost productivity.
[ترجمه ترگمان]این حمله تلفات سنگینی را در بهره وری از دست داد
[ترجمه گوگل]این اعتصاب در بهره وری از دست رفته شدید شد
10. The pressure of fame can take a terrible toll.
[ترجمه ترگمان]فشار شهرت می تواند تلفات وحشتناکی به همراه داشته باشد
[ترجمه گوگل]فشار از شهرت می تواند عواقب وحشتناکی به بار آورد
11. Independent sources say that the death toll from the earthquake runs into thousands.
[ترجمه ترگمان]منابع مستقل می گویند که آمار تلفات ناشی از زلزله به هزاران نفر می رسد
[ترجمه گوگل]منابع مستقل می گویند تعداد تلفات زلزله به هزاران نفر رسیده است
12. To request more information, please call our toll free number.
[ترجمه ترگمان]برای درخواست اطلاعات بیشتر، لطفا شماره رایگان خود را درخواست کنید
[ترجمه گوگل]برای درخواست اطلاعات بیشتر، لطفا با شماره تلفن رایگان خود تماس بگیرید
13. The deepening recession has also taken its toll in the south of the country, where unemployment is rife.
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی عمیق نیز عوارض خود را در جنوب کشور که بیکاری شایع است، به خود گرفته است
[ترجمه گوگل]رکود عمیق نیز در جنوب کشور رخ داده است که در آن بیکاری فراوان است
14. Official reports put the death toll at under one hundred, but unofficial estimates speak of at least two hundred dead.
[ترجمه ترگمان]گزارش های رسمی تلفات مرگ را در حدود یک صد نفر اعلام کرده اند، اما برآورده ای غیررسمی حداقل دویست کشته بر جای گذاشته اند
[ترجمه گوگل]گزارش های رسمی تعداد تلفات را در کمتر از یک صد قرار می دهد، اما تخمین های غیر رسمی از حداقل دو صد نفر کشته می شوند
15. Winter takes its toll on your health.
[ترجمه ترگمان]زمستان بر سلامت شما اثر می گذارد
[ترجمه گوگل]زمستان تلفات خود را بر سلامتی شما می گذارد