کلمه جو
صفحه اصلی

visibility


معنی : دید، میدان دید، پدیداری، قابلیت دیدن
معانی دیگر : قابلیت رویت، دیدپذیری، پیدایی، نمایانی، قدرت دید، دیدوری، میزان دید

انگلیسی به فارسی

پیدا، پدیداری، قابلیت دیدن، میدان دید، دید


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: visibilities
(1) تعریف: the state or fact of being visible.

- With our product shelved at the back of the store, we worry about its visibility.
[ترجمه ترگمان] با محصولی که در پشت مغازه بایگانی شده است، در مورد قابلیت دید آن نگران هستیم
[ترجمه گوگل] با محصول ما در پشت فروشگاه قفل شده است، ما در مورد دید آن نگران هستیم
- The web series increased his visibility as an actor, which led to a movie deal.
[ترجمه ترگمان] مجموعه وب دید او را به عنوان یک بازیگر افزایش داد، که منجر به معامله فیلم شد
[ترجمه گوگل] سریال وب نمایشگر خود را به عنوان یک بازیگر افزایش داد، که منجر به یک قرارداد فیلم شد

(2) تعریف: the maximum distance from which something can be seen under certain conditions of atmosphere and weather.

- Please drive carefully when visibiilty is poor.
[ترجمه ترگمان] لطفا وقتی visibiilty فقیر است به دقت رانندگی کنید
[ترجمه گوگل] لطفا دقت کنید وقتی visibiilty ضعیف باشد

• quality of being clearly seen; distance to which one can see clearly (meteorology); state or quality of providing an unobstructed view
visibility means how far or how clearly you can see in particular weather conditions.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] قابلیت دید - قابلیت رویت
[ریاضیات] وضوح، پدیداری

مترادف و متضاد

دید (اسم)
vision, sight, eyesight, view, viewpoint, perspective, point of view, seeing, visibility, look-out

میدان دید (اسم)
scope, purview, visibility

پدیداری (اسم)
visibility

قابلیت دیدن (اسم)
visibility

جملات نمونه

1. the visibility of dark clothing at night is very poor
دیدپذیری لباس سیاه در شب بسیار کم است.

2. fog reduced visibility to ten meters
مه میدان دید را به ده متر تقلیل داد.

3. fog and low visibility
مه و دید کم

4. fog has restricted visibility
مه میدان دید را محدود کرده است.

5. the need for improving the visibility of bicycles at night
نیاز به بهتر کردن دیدپذیری دوچرخه ها در شب

6. The sand in the air reduced visibility to a hundred yards.
[ترجمه ترگمان]ماسه در آسمان تا یکصد یارد دیده می شد
[ترجمه گوگل]شن و ماسه در هوا باعث کاهش دید به یک صد متری می شود

7. Visibility was down to about 100 metres in the fog.
[ترجمه ترگمان]افق دید در حدود ۱۰۰ متر در مه پایین بود
[ترجمه گوگل]دید در حدود 100 متر در مه بود

8. The car has excellent all-round visibility .
[ترجمه ترگمان]این خودرو دارای قابلیت دید همه جانبه عالی است
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای دید وسیع است

9. The road was realigned to improve visibility.
[ترجمه ترگمان]جاده دوباره مرتب شد تا قابلیت دید را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]جاده به منظور بهبود دید قابل تنظیم بود

10. Visibility on the roads is down to 20 metres due to heavy fog.
[ترجمه ترگمان]دامنه دید در جاده ها به علت مه سنگین به ۲۰ متر می رسد
[ترجمه گوگل]با توجه به ماهیت سنگین، دید در جاده ها به 20 متر می رسد

11. Visibility was bad due to low cloud.
[ترجمه ترگمان]دامنه دید به دلیل ابر کم بد بود
[ترجمه گوگل]دیدگاه به دلیل کم بودن ابعاد بد بود

12. The increasing visibility of the nation's poor and homeless has forced the government into taking action.
[ترجمه ترگمان]دید فزاینده فقرا و بی خانمان ها، دولت را وادار به اقدام کرده است
[ترجمه گوگل]دیدگاه فزاینده فقرا و بی خانمانان دولت را مجبور کرده است تا اقدامات خود را آغاز کند

13. Fog severely restricted visibility.
[ترجمه ترگمان]مه به شدت دید را محدود کرد
[ترجمه گوگل]مگس به شدت دید را محدود می کند

14. The exhibition helped increase the visibility of women artists.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه به افزایش قابلیت دید هنرمندان زن کمک کرد
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه به افزایش دیدگاه هنرمندان زن کمک کرد

15. Mist is still causing poor visibility - down to five metres in parts of the south-east.
[ترجمه ترگمان]مه هنوز هم باعث میدان دید ضعیف می شود که در بخش هایی از جنوب شرقی به پنج متر می رسد
[ترجمه گوگل]غبار هنوز هم ناچیز است - تا پنج متر در بخش جنوب شرقی

16. Ice packed up against the car glasses,and the visibility was just about nil.
[ترجمه ترگمان]یخ در برابر شیشه های اتومبیل جمع شده بود و میدان دید نزدیک به صفر بود
[ترجمه گوگل]یخ در مقابل عینک خودرو بسته شد و دید فقط تقریبا صفر بود

the need for improving the visibility of bicycles at night

نیاز به بهتر کردن دیدپذیری دوچرخه‌ها در شب


The visibility of dark clothing at night is very poor.

دیدپذیری لباس سیاه در شب بسیار کم است.


Fog reduced visibility to ten meters.

مه میدان دید را به ده متر تقلیل داد.


پیشنهاد کاربران

بطور نمایان


قابلیت دیده شدن


قابل دید

رویت پذیری

مشاهده

شفافیت

قابل نظارت بودن
schedule visibility
قابلت نظارت بر برنامه - برنامه زمانبندی قابل نظارت

دید

قدرت دید

– Fog reduced visibility to ten meters
– Drive carefully when visibiilty is poor
– The visibility of dark clothing at night is very poor

( در صنعت ) نظارت پذیری


کلمات دیگر: