کلمه جو
صفحه اصلی

thickening


عمل ضخیم یا ستبر یا غلیظ یا انبوه سازی، ماده ای که با آن آبگونه را غلیظتر می کنند، چگال افزا، غلیظ شدگی، غلیظ سازی، کلفت سازی، ستبری، چیزیکه ابگونه ای راغلیظ سازد

انگلیسی به فارسی

عمل ضخیم یا ستبر یا غلیظ یا انبوه سازی


مادهای که با آن آبگونه را غلیظتر می‌کنند، چگال افزا


بخش کلفت هر چیز، ستبرا


ضخیم شدن، غلیظ شدن، کلفت تر شدن، غلیظ کردن، ضخیم کردن، سفت کردن، کلفت کردن، ستبر کردن، پرپشت کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of making or becoming thick.

(2) تعریف: something used to thicken.

(3) تعریف: a thickened area or part.

• act of making thick in consistency; process of becoming thick; process of growing more intricate, process of becoming increasingly complex

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] افزایش ضخامت
[نساجی] ضخیم شدن - غلیظ شدن
[پلیمر] ضخیم کردن

جملات نمونه

1. It was a dangerous journey through thickening fog.
[ترجمه ترگمان]سفر خطرناکی در میان مه غلیظ بود
[ترجمه گوگل]این یک سفر خطرناک از طریق مه غلیظ شد

2. She walked away into the thickening twilight.
[ترجمه ترگمان]در هوای مه آلود به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او به دور خورشید فرو رفت

3. A thickening fog shrouds Edinburgh Castle.
[ترجمه ترگمان]\"یه shrouds غلیظ در\" ادینبرگ (شهری در شرق آمریکا)
[ترجمه گوگل]یک قارچ ضخیم در قلعه ادینبورگ

4. Even a thickening waist, while annoying, can be construed as a viewer problem, to an extent.
[ترجمه ترگمان]حتی یک کمر کلفت، در حالی که آزار دهنده است، تا حدودی می تواند به عنوان یک مشکل بیننده تعبیر شود
[ترجمه گوگل]حتی یک کمر ضخیم شدن، در حالی که آزار دهنده است، می تواند به عنوان یک مشکل بیننده تفسیر شود

5. Introducing solids A gradual thickening of baby food is often a preferable way to introduce more solid food.
[ترجمه ترگمان]وارد کردن جامدات به صورت تدریجی و تدریجی غذای کودک اغلب یک روش بهتر برای معرفی مواد غذایی جامد است
[ترجمه گوگل]معرفی جامدات: ضخیم شدن تدریجی غذای کودک اغلب یک راه ترجیحی برای معرفی غذای جامد است

6. The women undressed and washed her, thickening the shadows with prayer.
[ترجمه ترگمان]زن ها لخت شدند و او را شست و سایه ها را به دعا خواندند
[ترجمه گوگل]زنان لباس شسته و شسته شده، سایه ها را با نماز تسخیر می کنند

7. But while the upper edges of the thickening cloud were bright as polished brass, underneath they were a sullen purple.
[ترجمه ترگمان]اما در همان حال که لبه فوقانی ابرها به روشنی برنجی براق می درخشید، در زیر پاهاشان ارغوانی تیره بود
[ترجمه گوگل]اما در حالی که لبه های بالایی ابرهای ضخیم مانند برنج جلا بود، در زیر آنها بنفش خیس بود

8. A thickening fog shrouded the top of the mountain.
[ترجمه ترگمان]مه غلیظی بالای کوه پیچیده بود
[ترجمه گوگل]یک مهار ضخیم در بالای کوه قرار دارد

9. Her life, she thought, seemed to be thickening up quite nicely.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که زندگی او خیلی خوب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید زندگی او، به نظر می رسید به طور کامل ضخیم است

10. In the confusion, with needle guns thickening the air with darts, one can never tell.
[ترجمه ترگمان]در این هرج و مرج، با توپ های سوزنی هوا را با دارت پوشانده است، کسی نمی تواند بگوید
[ترجمه گوگل]در سردرگمی، با استفاده از اسلحه سوزن هوا ضرب و شتم با دارت، هرگز نمی تواند بگویید

11. The fog is thickening.
[ترجمه ترگمان]مه غلیظ شده
[ترجمه گوگل]مه مهار شده است

12. Perhaps more significant is the thickening of oceanic lithosphere as it moves away from mid-oceanic ridges.
[ترجمه ترگمان]شاید بیش از هر چیز مهم تر از اوشنیک پرواز اوشنیک ۸۱۵ است
[ترجمه گوگل]شاید مهمتر از آن این است که ضخیم شدن لیتوسفر اقیانوسی از آنجا که دور از میانی اقیانوسی است

13. The thickening of the crust beneath the Cordillera Blanca was by magmatic accretion since the Miocene.
[ترجمه ترگمان]بلانکاخانم با بلانکاخانم، از زمان the پیوسته بود
[ترجمه گوگل]ضخیم شدن پوسته زیر کوردیلرلا بلانکا از زمان مائوژنتیک از طریق میوسن افزایش یافته است

14. No gall stones, gall bladder wall thickening, or other pathology were identified in any subject.
[ترجمه ترگمان]هیچ سنگ صفرا، دیواره مثانه و یا آسیب شناسی دیگر در هر سوژه مشخص نشده است
[ترجمه گوگل]سنگهای صفراوی، ضخیم شدن دیواره صفرا یا سایر آسیب شناسی ها در هر موضوع مشخص نشده است

پیشنهاد کاربران

تغلیظ


کلمات دیگر: