کلمه جو
صفحه اصلی

topography


معنی : مساحی، نقشه برداری، مکان نگاری
معانی دیگر : (بررسی بخش های بدن و اجزای متشکله ی آنان و روابط آنان) جای نگاری، (در اصل) شرح دقیق و کامل محل، نقشه برداری عوارض زمین، توپوگرافی، جای نگاری، عوارض طبیعی زمین، ویژگی های جغرافیایی

انگلیسی به فارسی

نقشه برداری، مکان نگاری، مساحی


توپوگرافی، نقشه برداری، مکان نگاری، مساحی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: topographies
مشتقات: topographic (adj.), topographical (adj.), topographically (adv.)
(1) تعریف: the shape, height or depth, and location of the surface features of a place, area, or region.

- The formation of some clouds is influenced by topography.
[ترجمه ترگمان] شکل گیری برخی از ابرها تحت تاثیر توپوگرافی است
[ترجمه گوگل] تشکیل برخی ابرها تحت تاثیر توپوگرافی قرار گرفته است
- a hilly topography
[ترجمه ترگمان] توپوگرافی
[ترجمه گوگل] توپوگرافی تپه ای

(2) تعریف: the mapping, detailed description, or graphic representation of such features.

• surface features of a region; science of mapping the surface features of a land area
the topography of a particular area is its physical shape, including features such as hills, valleys, and rivers.
topography is the study and description of the physical features of an area, for example its hills, valleys, and rivers. topography is also used to describe the representation of these features on maps.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نقشه برداری - توپوگرافی - موضع نگاری
[زمین شناسی] نقشه برداری
[آب و خاک] پستی و بلندی،ناهمواری

مترادف و متضاد

مساحی (اسم)
geodesy, surveying, topography, land measuring

نقشه برداری (اسم)
survey, topography, mapping

مکان نگاری (اسم)
topography

جملات نمونه

1. cerebral topography
جای نگاری مغز سر

2. mountain chains of youthful topography
سلسله جبال دارای پستی و بلندی های نافرسوده

3. The topography of the river's basin has changed significantly since the floods.
[ترجمه ترگمان]توپوگرافی حوضه رودخانه از زمان وقوع سیل به طور قابل توجهی تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]توپوگرافی حوضه رودخانه به طور قابل توجهی از زمان سیل تغییر کرده است

4. In circumstances where the topography was not clear, patients received only sigmoid colon infusions.
[ترجمه ترگمان]در شرایطی که توپوگرافی مشخص نشد، بیماران تنها در اثر infusions کلون (sigmoid کلون)دریافت کردند
[ترجمه گوگل]در شرایطی که توپوگرافی مشخص نبود، بیماران فقط تزریق کولون سگموئید دریافت کردند

5. Some researchers believe the topography may even approach a Himalayan scale, spanning several miles from peak to trough.
[ترجمه ترگمان]برخی از محققان بر این باورند که این توپوگرافی ممکن است حتی به مقیاس هیمالیایی نزدیک شود که چندین مایل از اوج به آبشخور امتداد دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از محققان معتقدند که توپوگرافی حتی ممکن است به یک مقیاس هیمالیا نیز نزدیک شود، که چندین مایل از اوج تا قله عبور می کند

6. The topography and drainage patterns suggest certain routes by which invaders have penetrated from all directions into the Balkan heartland.
[ترجمه ترگمان]الگوهای توپوگرافی و زه کشی مسیرهای ویژه ای را پیشنهاد می کنند که مهاجمان از همه جهات به قلب بالکان نفوذ کرده اند
[ترجمه گوگل]الگوهای توپوگرافی و زهکشی مسیرهای خاصی را نشان می دهد که مهاجمان از همه جهات به سرزمین اصلی بالکان نفوذ کرده اند

7. As on land, local topography plays an important role in affecting the distribution of organisms.
[ترجمه ترگمان]همانند زمین، توپوگرافی محلی نقش مهمی در تاثیرگذاری بر توزیع ارگانیسم ها ایفا می کند
[ترجمه گوگل]همانند زمین، توپوگرافی محلی نقش مهمی در تأثیرگذاری بر توزیع ارگانیسم ها ایفا می کند

8. From there on, the topography is less demanding, the road undulating gently all the way to Monmouth.
[ترجمه ترگمان]از آنجا، توپوگرافی کم هزینه تر است، و جاده به آرامی تمام مسیر خود را به مانمث نشان می دهد
[ترجمه گوگل]از آنجا، توپوگرافی کمتر خواستار است، جاده به آرامی به تمام مونتانا راه می رود

9. The local topography helped in many subtle ways to shape their attitudes and whole outlook on life.
[ترجمه ترگمان]توپوگرافی محلی به روش های بسیار ظریف کمک کرد تا نگرش و دیدگاه خود را در مورد زندگی شکل دهند
[ترجمه گوگل]توپوگرافی محلی در بسیاری از شیوه های ظریف کمک کرد تا نگرش ها و دیدگاه های کلان خود را در زندگی شکل دهند

10. As Trent studied the map, he recalled the topography each side of the Makaa River.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ترنت نقشه را بررسی کرد، توپوگرافی هر طرف رودخانه Makaa را به یاد آورد
[ترجمه گوگل]همانطور که Trent نقشه را مطالعه کرد، او توپوگرافی هر طرف رودخانه Makaa را به یاد می آورد

11. Latin America's religious topography is changing rapidly.
[ترجمه ترگمان]توپوگرافی مذهبی آمریکای لاتین به سرعت در حال تغییر است
[ترجمه گوگل]توپوگرافی مذهبی آمریکای لاتین به سرعت در حال تغییر است

12. The Bible had always had a local topography in his imagination.
[ترجمه ترگمان]کتاب مقدس همیشه یک توپوگرافی محلی در خیالش داشت
[ترجمه گوگل]کتاب مقدس همواره دارای توپوگرافی محلی در تخیل خود بود

13. Finally the sea encroached on this topography producing steep cliffs, inlets, sea stacks and sandy or shingly beach deposits.
[ترجمه ترگمان]سرانجام دریا به این توپوگرافی وارد شد که صخره های پرشیب، inlets، انبارهای دریایی و ساحل شنی یا ساحلی را تولید می کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت دریا بر روی این توپوگرافی تأثیر گذاشت که صخره های شیب دار، ورودی ها، پشته های دریایی و رسوبات شن و ماسه و یا شینگلی ساحل را ایجاد می کرد

14. Yet the topography of Deerhurst parish and the early estate suggests particular land uses for certain areas.
[ترجمه ترگمان]با این حال، توپوگرافی منطقه Deerhurst و مناطق اولیه حاکی از آن است که زمین های خاص برای مناطق خاصی کاربرد دارند
[ترجمه گوگل]با این حال، توپوگرافی دهستان دهیرورست و املاک اولیه نشان می دهد که استفاده خاص از زمین برای مناطق خاص

cerebral topography

جاینگاری مغز سر


پیشنهاد کاربران

تعیین موقعیت جغرافیایی

زمین پیمایی

پدیده نگاری ، پدیده جغرافیایی

عارضه نگاری ، عارضه جغرافیایی


تعیین موقعیت


کلمات دیگر: