کلمه جو
صفحه اصلی

toilet


معنی : ارایش، ضروری، مستراح، میز ارایش، بزک، توالت
معانی دیگر : آرایش (به ویژه آرایش مو)، جایی، مبال، شستشو و ضدعفونی سازی زخم و غیره، زخم بندی، پانسمان، زخم تیمار، برای مستراح، (مهجور) میز توالت (امروزه: dressing table)، وابسته به بزک، آرایشی

انگلیسی به فارسی

توالت، آرایش، بزک، میز آرایش، مستراح


توالت، مستراح، بزک، ارایش، میز ارایش، ضروری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an appliance for receiving human urine and feces, consisting of a bowl, a hinged seat, and an apparatus for flushing the bowl with water.

(2) تعریف: a room containing such an appliance; bathroom.
مشابه: bath, bathroom

(3) تعریف: the act or process of cleaning, grooming, and dressing oneself.

• receptacle for human feces and urine that is usually equipped with a flushing system to carry waste to the sewer; lavatory, room where the toilet is located, washroom; personal bathing and grooming of oneself; style of dressing (british)
a toilet is a large bowl connected to the drains which you use when you want to get rid of urine or faeces from your body.
a toilet is also a small room containing a toilet.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] توالت

مترادف و متضاد

ارایش (اسم)
order, arrangement, muster, attire, garnish, ornament, array, embellishment, formation, toilet, dressing, polish, inflorescence, decor, purfle, toilette, habiliment, fig, finery, garnishment, ornamentation, toiletry, mounting

ضروری (اسم)
privy, toilet

مستراح (اسم)
privy, toilet, lavatory, cloaca, loo, latrine, restroom, toilette, john

میز ارایش (اسم)
toilet, dresser, dressing table, toilette

بزک (اسم)
toilet, toilette, makeup, toiletry

توالت (اسم)
toilet, toilette, makeup

جملات نمونه

toilet articles

اسباب توالت


men's toilet

مستراح مردانه


1. toilet articles
اسباب توالت

2. a toilet brush
برس مستراح

3. men's toilet
مستراح مردانه

4. pay toilet
مستراح پولی

5. the toilet of a deep cut
پانسمان یک بریدگی عمیق

6. an outside toilet
مستراح خارج از ساختمان

7. when the toilet is in use the light is red
وقتی که مستراح اشغال است چراغ قرمز است.

8. a roll of toilet paper
یک پیچه کاغذ مستراح

9. you must flush the toilet each time
هربار باید مستراح را فلاش (آب شویی) بکنی.

10. he balked at cleaning the toilet
از تمیز کردن مستراح سرباز زد.

11. wash your hands after using the toilet
پس از استفاده از مستراح دستان خود را بشویید.

12. please do not flush sanitary napkins down the toilet
لطفا از انداختن نوار بهداشتی در مستراح خودداری کنید.

13. The living room connects with the toilet.
[ترجمه ترگمان]اتاق نشیمن به توالت متصل است
[ترجمه گوگل]اتاق نشیمن با توالت متصل است

14. The sign on the toilet door said 'Engaged'.
[ترجمه ترگمان]علامت روی توالت گفت: نامزد
[ترجمه گوگل]نشانه در درب توالت گفت: 'مشغول'

15. I knelt by the toilet and gagged.
[ترجمه ترگمان]با دست شویی و دهان بسته زانو زدم
[ترجمه گوگل]من توالت زانو زدم و زانو زدم

16. Give the toilet a flush.
[ترجمه ترگمان]دستمال توالت رو بده من
[ترجمه گوگل]توالت را بردارید

17. The toilet bowl was cracked and stained, and the walls were covered in mould.
[ترجمه ترگمان]کاسه توالت ترک خورده و کثیف بود و دیوارها از آن پوشیده شده بودند
[ترجمه گوگل]کاسه توالت ترک خورده و رنگ آمیزی شده بود، و دیوارها با قالب پوشانده شدند

18. It cost 50p to go to the toilet; well, did you 'ever!
[ترجمه ترگمان]برای رفتن به توالت قیمت ۵۰ p بود، خوب، تا به حال کردی!
[ترجمه گوگل]هزینه 50 پا برای رفتن به توالت؛ خوب، آیا تا به حال

19. Every flat has its own bathroom and toilet.
[ترجمه ترگمان]هر آپارتمان حمام و توالت خودش را دارد
[ترجمه گوگل]هر آپارتمان دارای حمام و توالت خاص خود است

20. There are toilet facilities for the disabled.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات توالت برای افراد معلول وجود دارد
[ترجمه گوگل]امکانات توالت برای افراد معلول وجود دارد

21. much longer; I must find a toilet.
[ترجمه ترگمان]خیلی بیشتر؛ باید توالت پیدا کنم
[ترجمه گوگل]بسیار طولانی؛ من باید توالت را پیدا کنم

the toilet of a deep cut

پانسمان یک بریدگی عمیق


a toilet brush

برس مستراح


پیشنهاد کاربران

دستشویی

مستراح
مبرز
مبال
توالت
دستشویی

خیلی ساده ، کاسه ی توالت فرنگی یا معمولی

مستراح

اسم toilet به معنای توالت
اسم toilet در فارسی به معنای توالت است. toilet یا توالت به مکانی گفته می شود که معمولا یک کاسه سنگی ( کاسه توالت ) و یک شیر آب در آن قرار دارد و به منظور دفع ادرار یا فضولات انسانی ناشی از غذای صرف شده، ساخته شده است. مثال:
. don't forget to flush the toilet ( فراموش نکن که سیفون توالت را بکشی. )
. the toilet seat was cracked and there was no paper ( توالت فرنگی شکسته بود و دستمال ( توالت ) هم نبود. )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: