کلمه جو
صفحه اصلی

settler


معنی : مهاجر تازه، ماندگر
معانی دیگر : باشنده، ساکن، مهاجر، کوچگر، مقیم (در جای تازه)، ماندگار، خوش نشین

انگلیسی به فارسی

مهاجر تازه، مقیم، ماندگار، خوش نشین، ماندگر


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that settles; one that inhabits a new region, colonist
settlers are people who go to live in a new country.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ماندگار
[زمین شناسی] ماندگار
[پلیمر] ته نشین کننده

مترادف و متضاد

مهاجر تازه (اسم)
settler

ماندگر (اسم)
settler

جملات نمونه

1. The settler got the house at a nominal price.
[ترجمه ترگمان]The با قیمت اسمی خونه رو گرفته
[ترجمه گوگل]مهاجر خانه را با قیمت اسمی دریافت کرد

2. Smith presided over a white settler population of 240,000 that ruled a black population of 8 million.
[ترجمه ترگمان]اسمیت بر روی جمعیت سفید of که حدود ۸ میلیون نفر جمعیت داشت ریاست کرد
[ترجمه گوگل]اسمیت بر جمعیت 240،000 مهاجر سفیدپوش فرمانروایی کرد که یک جمعیت سیاه از 8 میلیون نفر را تصرف کرد

3. In settler colonies, a higher proportion of railway workers was white.
[ترجمه ترگمان]در مستعمرات مهاجر بخش بالاتر کارگران راه آهن سفید بود
[ترجمه گوگل]در مستعمرات مستعمرات، بخش بالایی از کارگران راه آهن سفید بودند

4. Martin Fugate, the original settler, had been a rare carrier of the met-H gene.
[ترجمه ترگمان]مارتین Fugate، مهاجر اصلی، حامل کمیاب ژن met بود
[ترجمه گوگل]مارتین فوگات، مهاجم اصلی، حامل نادر ژن مت هین بوده است

5. To the settler or trapper or cattleman, the western frontier was both promising and dangerous.
[ترجمه ترگمان]مرز غربی هم امیدوارکننده و هم خطرناک بود
[ترجمه گوگل]مرزهای غربی و مهاجر و یا دامدار، هر دو امیدوار کننده و خطرناک بودند

6. Pollock was the pathfinder, the original settler.
[ترجمه ترگمان]Pollock، pathfinder و the اصلی بود
[ترجمه گوگل]Pollock، مسیریاب بود، مهاجم اصلی

7. This restaurant is owned by an Italian settler.
[ترجمه ترگمان]این رستوران متعلق به یک مهاجر ایتالیایی است
[ترجمه گوگل]این رستوران متعلق به یک مهاجر ایتالیایی است

8. Seeking land and gold, the settler at first found neither until he reached the Pacific slopes.
[ترجمه ترگمان]مهاجر در جستجوی زمین و طلا، در ابتدا نه تا زمانی که به شیب های آرام برسد، یافت شد
[ترجمه گوگل]به دنبال زمین و طلا، مهاجران ابتدا تا زمانی که به دامنه های اقیانوس آرام نرسیده بودند، پیدا نشد

9. Wherever a settler left his footprint, there's a hoofprint beside it.
[ترجمه ترگمان]هر جا که a ردپای او را ترک کرده باشد، یک hoofprint در کنار آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]هر کجا که یک مهاجر باقی بماند، در کنار آن یک کوهنورد وجود دارد

10. The settler may be a beneficiary and may also be the only under the same trust.
[ترجمه ترگمان]این مهاجر ممکن است ذی نفع باشد و هم چنین ممکن است تنها تحت همان اعتماد باشد
[ترجمه گوگل]مهاجر ممکن است یک ذینفع باشد و همچنین ممکن است تنها تحت یک اعتماد باشد

11. A Settler or Citizen has to walk to a construction site to build most buildings.
[ترجمه ترگمان]یک settler یا شهروند باید برای ساخت بیشتر ساختمان ها به محل ساخت وساز بروند
[ترجمه گوگل]یک مهاجر یا شهروند باید برای ساختن بسیاری از ساختمانها به یک محل ساخت و ساز راه یابند

12. Settler society boomed after the gold rushes from the 1860s.
[ترجمه ترگمان]جامعه settler بعد از هجوم طلا از سال ۱۸۶۰ در فضا طنین انداخت
[ترجمه گوگل]پس از طغیان طلا از دهه 1860، جامعه بنیانگذاران رشد کرد

13. How long to live as a settler.
[ترجمه ترگمان]چقدر طول میکشه که به عنوان یه سرتر زندگی کنی
[ترجمه گوگل]چه مدت برای زندگی کردن به عنوان یک مهاجر

14. The settler shall have the right to check, transcribe or duplicate the trust accounts related to his trust property and other documents drawn up in the course of dealing with trust business.
[ترجمه ترگمان]این مهاجر حق دارد حساب های اعتباری مربوط به ملک اعتمادش و دیگر اسناد تنظیم شده در مسیر معامله با تجارت اعتماد را بررسی و یا کپی کند
[ترجمه گوگل]مأمورین حق دارند که حساب های اعتماد مربوط به اموال اعتماد خود و دیگر اسناد تهیه شده در جریان معاملات با اعتماد کسب و کار را بررسی، ضبط یا تکرار کنند

پیشنهاد کاربران

خوش نشین

شهرک نشین

a person who migrates to another place

مهاجر، ساکن

توافق کننده، کسی که روی چیزی/مطلبی/موضوعی توافق می کند

خوش نشین: کسی که هر جا او را خوش آید همان جا ساکن شود. ( دهخدا )
someone who goes to live in a country or area where not many people like them have lived before, and that is a long way from any towns or cities
( Longman )
معلومه که معنی خوش نشین و شهرک نشین نداره. نمی دونم این معنی ها و لایک هاشون از کجا اومدن!
به نظر میاد هم سنگ دقیقی توی فارسی رایج امروزی نداشته باشه؛ هرچند فرهنگ هزاره این جوری معنی کرده: مهاجر، مقیم، مستعمره نشین ( شاید مهاجر بد نباشه )

⁦✔️⁩شهرک نشین،
⁦✔️⁩ساکن شهرک مسکونی

The palestinian seriously hurt after 💥settlers💥 pelt his car with stones


کلمات دیگر: