1. inverted commas
نشان نقل قول
2. inverted proportion
خلاف نسبت،عکس نسبت
3. He inverted the glass and the water ran out.
[ترجمه ترگمان]شیشه را وارونه کرد و آب بیرون دوید
[ترجمه گوگل]او شیشه را عوض کرد و آب از بین رفت
4. Cover the bowl with an inverted plate.
[ترجمه ترگمان]کاسه را با بشقاب وارونه بپوشانید
[ترجمه گوگل]کاسه را با یک صفحه معکوس بپوشانید
5. Her friends, in inverted commas, all disappeared when she was in trouble.
[ترجمه ترگمان]دوستانش، که در آن موقع دچار مشکل شده بودند، همه ناپدید شدند
[ترجمه گوگل]دوستان او، در کاما متوقف شده، زمانی که او در معرض دشواری بود همه ناپدید شد
6. Only direct speech should go inside inverted commas.
[ترجمه ترگمان]تنها صحبت مستقیم باید درون کاما وارونه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]فقط گفتار مستقیم باید در داخل کاما متوقف شود
7. His dismissive attitude towards the rich is just inverted snobbery.
[ترجمه ترگمان]رفتار ناچیز او نسبت به ثروتمندان، ظاهر بینی وارونه است
[ترجمه گوگل]نگرش اخلاقی او نسبت به ثروتمندان، فقط از بین بردن است
8. Inverted flight is an acrobatic maneuvre of the plane.
[ترجمه ترگمان]پرواز Inverted مثل maneuvre acrobatic
[ترجمه گوگل]پرواز معکوس یک مانور آکروباتیک هواپیما است
9. Inverted flight is an acrobatic manoeuvre of the plane.
[ترجمه ترگمان]پرواز Inverted مانور acrobatic از هواپیما است
[ترجمه گوگل]پرواز معکوس یک مانور آکروباتیک هواپیما است
10. The shape looked like an inverted V.
[ترجمه ترگمان]شکل مانند یک V وارونه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]شکل شبیه یک V معکوس بود
11. She taps on the desk with an inverted pencil and clears her throat.
[ترجمه ترگمان]با مداد وارونه به میز می کوبد و گلویش را صاف می کند
[ترجمه گوگل]او با یک مداد معکوس بر روی میز کار می کند و گلویش را پاک می کند
12. Attributes will normally be displayed within single inverted commas.
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها معمولا در داخل کاما وارونه نمایش داده خواهند شد
[ترجمه گوگل]عناصر به طور معمول در داخل کاما متناوب تبدیل می شوند
13. I put the word in inverted commas to highlight a mystique about parenthood.
[ترجمه ترگمان]من کلمه را در کاما وارونه قرار دادم تا یک جنبه عرفانی در مورد پدر و مادر شدن را برجسته کنم
[ترجمه گوگل]من این کلمه را در کاما عوض کردم تا یک افسانه درباره والدین برجسته شود
14. The aircraft had come to rest inverted in a ploughed potato field with the sail and engine on top of the pilot.
[ترجمه ترگمان]هواپیما برای استراحت برگشته بود و در مزرعه سیب زمینی شخم زده با بادبان و موتور سوار هواپیما شده بود
[ترجمه گوگل]این هواپیما برای چرخش در یک زمین سیب زمینی شخم با بادبان و موتور در بالای خلبان قرار گرفت
15. I was nicknamed Pune, an inverted pun on puny, a physical status I retained, nomatterhow many press-ups I did.
[ترجمه ترگمان]من به پون ۵ ملقب شده بودم، یک جناس لفظی به سبک puny، یک موقعیت جسمی که من حفظ کرده بودم، و بسیاری از ups را که من انجام دادم
[ترجمه گوگل]من به نام Pune نامگذاری شدم، یک جراحه معکوس در تنبیه بدنی، وضعیت فیزیکی من حفظ شد، بسیاری از فشردن من انجام دادم