کلمه جو
صفحه اصلی

inverted


معنی : معکوس
معانی دیگر : برگردانده، وارونه، مقلوب

انگلیسی به فارسی

معکوس


انگلیسی به انگلیسی

• reversed, turned inside out, turned upside down, transposed

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] معکوس شده
[ریاضیات] عکس شده، معکوس شده
[آمار] وارونه

مترادف و متضاد

معکوس (صفت)
contrary, opposite, reverse, reverberate, inverse, inverted, turned upside down, echoic, reflected, repercussive

جملات نمونه

1. inverted commas
نشان نقل قول

2. inverted proportion
خلاف نسبت،عکس نسبت

3. He inverted the glass and the water ran out.
[ترجمه ترگمان]شیشه را وارونه کرد و آب بیرون دوید
[ترجمه گوگل]او شیشه را عوض کرد و آب از بین رفت

4. Cover the bowl with an inverted plate.
[ترجمه ترگمان]کاسه را با بشقاب وارونه بپوشانید
[ترجمه گوگل]کاسه را با یک صفحه معکوس بپوشانید

5. Her friends, in inverted commas, all disappeared when she was in trouble.
[ترجمه ترگمان]دوستانش، که در آن موقع دچار مشکل شده بودند، همه ناپدید شدند
[ترجمه گوگل]دوستان او، در کاما متوقف شده، زمانی که او در معرض دشواری بود همه ناپدید شد

6. Only direct speech should go inside inverted commas.
[ترجمه ترگمان]تنها صحبت مستقیم باید درون کاما وارونه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]فقط گفتار مستقیم باید در داخل کاما متوقف شود

7. His dismissive attitude towards the rich is just inverted snobbery.
[ترجمه ترگمان]رفتار ناچیز او نسبت به ثروتمندان، ظاهر بینی وارونه است
[ترجمه گوگل]نگرش اخلاقی او نسبت به ثروتمندان، فقط از بین بردن است

8. Inverted flight is an acrobatic maneuvre of the plane.
[ترجمه ترگمان]پرواز Inverted مثل maneuvre acrobatic
[ترجمه گوگل]پرواز معکوس یک مانور آکروباتیک هواپیما است

9. Inverted flight is an acrobatic manoeuvre of the plane.
[ترجمه ترگمان]پرواز Inverted مانور acrobatic از هواپیما است
[ترجمه گوگل]پرواز معکوس یک مانور آکروباتیک هواپیما است

10. The shape looked like an inverted V.
[ترجمه ترگمان]شکل مانند یک V وارونه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]شکل شبیه یک V معکوس بود

11. She taps on the desk with an inverted pencil and clears her throat.
[ترجمه ترگمان]با مداد وارونه به میز می کوبد و گلویش را صاف می کند
[ترجمه گوگل]او با یک مداد معکوس بر روی میز کار می کند و گلویش را پاک می کند

12. Attributes will normally be displayed within single inverted commas.
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها معمولا در داخل کاما وارونه نمایش داده خواهند شد
[ترجمه گوگل]عناصر به طور معمول در داخل کاما متناوب تبدیل می شوند

13. I put the word in inverted commas to highlight a mystique about parenthood.
[ترجمه ترگمان]من کلمه را در کاما وارونه قرار دادم تا یک جنبه عرفانی در مورد پدر و مادر شدن را برجسته کنم
[ترجمه گوگل]من این کلمه را در کاما عوض کردم تا یک افسانه درباره والدین برجسته شود

14. The aircraft had come to rest inverted in a ploughed potato field with the sail and engine on top of the pilot.
[ترجمه ترگمان]هواپیما برای استراحت برگشته بود و در مزرعه سیب زمینی شخم زده با بادبان و موتور سوار هواپیما شده بود
[ترجمه گوگل]این هواپیما برای چرخش در یک زمین سیب زمینی شخم با بادبان و موتور در بالای خلبان قرار گرفت

15. I was nicknamed Pune, an inverted pun on puny, a physical status I retained, nomatterhow many press-ups I did.
[ترجمه ترگمان]من به پون ۵ ملقب شده بودم، یک جناس لفظی به سبک puny، یک موقعیت جسمی که من حفظ کرده بودم، و بسیاری از ups را که من انجام دادم
[ترجمه گوگل]من به نام Pune نامگذاری شدم، یک جراحه معکوس در تنبیه بدنی، وضعیت فیزیکی من حفظ شد، بسیاری از فشردن من انجام دادم

پیشنهاد کاربران

واژگون، واژگونه، عکس

معکوس، وارونه

Inverted Cross : صلیب معکوس

Converted : تغییر داده شده - تبدیل شده

وارونه - بر عکس

inverted ( موسیقی )
واژه مصوب: معکوس 3
تعریف: ویژگی آکورد یا فاصلۀ موسیقایی که در حالت معکوس باشد


کلمات دیگر: