کلمه جو
صفحه اصلی

morbidity


معنی : ناخوشی، شیوع مرض، حالت مرض
معانی دیگر : (پزشکی) میزان گسترش (بیماری)، درصد بیماران (نسبت به کل جمعیت)، بیمار گونگی، ابتلا، فساد، شیوع مر­، حالت مر­

انگلیسی به فارسی

ناخوشی، فساد، شیوع مرض، حالت مرض


عوارض جانبی، ناخوشی، شیوع مرض، حالت مرض


انگلیسی به انگلیسی

• unhealthiness; state of being diseased; gloominess, depression; state of being gruesome or repugnant

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] ابتلا
[آمار] ناخوشی

مترادف و متضاد

ناخوشی (اسم)
illness, disease, metastasis, malady, morbidity, invalidism

شیوع مرض (اسم)
incidence, morbidity

حالت مرض (اسم)
morbidity

جملات نمونه

1. In particular, morbidity for those hospitalised with measles is clearly reduced.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، میزان ابتلا به سرخک که در بیمارستان بستری شده اند به وضوح کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]به طور خاص، میزان مرگ و میر بیماران بستری در سرخک به طور واضح کاهش می یابد

2. It should be noted that morbidity statistics are generally of less reliable quality than mortality statistics.
[ترجمه ترگمان]باید توجه داشت که آمار و آمار به طور کلی دارای کیفیت قابل اعتمادی هستند تا آمار مرگ و میر
[ترجمه گوگل]لازم به ذکر است که آمار مرگ و میر به طور کلی از کیفیت مؤثرتر نسبت به آمار مرگ و میر است

3. Like most measures of morbidity sickness absence is influenced by social and psychological factors as well as illness.
[ترجمه ترگمان]مانند بیشتر موارد، عدم حضور بیماری از عوامل اجتماعی و روانی و نیز بیماری تاثیر می پذیرد
[ترجمه گوگل]همانند بسیاری از اقدامات مکرر، فقدان بیماری تحت تأثیر عوامل اجتماعی و روانی و همچنین بیماری قرار دارد

4. Also, surgical morbidity related to biliary drainage remains high in these alcoholic and often debilitated patients.
[ترجمه ترگمان]همچنین، عوارض جانبی مربوط به فاضلاب biliary در این الکلی بالا باقی می ماند و اغلب بیماران را ضعیف می کند
[ترجمه گوگل]همچنین، بیماریهای جراحی مرتبط با زهکش صفراوی در این بیماران الکل و اغلب ناتوانکننده باقی مانده است

5. Finally, morbidity rates can be calculated on the basis of data provided by national surveys of self-reported illness.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، میزان شیوع را می توان براساس داده های ارایه شده توسط آمارگیری ملی از بیماری خود - گزارش شده محاسبه کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، میزان بیماری ممکن است براساس داده های ارائه شده توسط نظرسنجی های ملی بیماری خود گزارش شده محاسبه شود

6. Acute pancreatitis is a severe disease with significant morbidity and mortality for which no specific treatment exists.
[ترجمه ترگمان]pancreatitis حاد یک بیماری شدید با میزان شیوع و میزان مرگ و میر است که هیچ نوع درمان خاصی در آن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]پانکراتیت حاد یک بیماری شدید با بیماری و مرگ و میر قابل توجه است که برای درمان خاصی وجود ندارد

7. This system provides direct community influenza morbidity data that are otherwise unavailable.
[ترجمه ترگمان]این سیستم داده های مربوط به شیوع ویروس آنفولانزا را که در غیر این صورت موجود نیست فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این سیستم اطلاعات مستقیم در مورد بیماری آنفلوانزا را فراهم می کند که در غیر این صورت در دسترس نیستند

8. In considering patterns of morbidity both within and between populations it is usual to distinguish between acute and chronic health problems.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن الگوهای شیوع، هم در داخل و هم در بین جمعیت ها، تشخیص بین مشکلات حاد و مزمن سلامت عمومی معمول است
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن الگوهای بروز بیماری در میان و بین جمعیت ها، معمولا بین مشکلات حاد و مزمن سلامت تمایز قائل می شود

9. Most measures of morbidity which assess functional impairment, of which sickness absence is one, are influenced by factors other than health.
[ترجمه ترگمان]بیشتر اقدامات of که اختلال کارکردی را ارزیابی می کنند که عدم حضور بیماری یکی است، تحت تاثیر عوامل دیگری جز سلامتی قرار دارند
[ترجمه گوگل]اکثر موارد مرگ و میر ناشی از اختلالات عملکردی که فقدان آن بیماری است، تحت تاثیر عوامل دیگری از جمله سلامت قرار دارند

10. Consequently inferences made about the main sources of morbidity in later life drawn from mortality data will be misleading.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، استنتاج های پیرامون منابع اصلی of در زندگی پس از مرگ ناشی از داده های مرگ و میر، گمراه کننده خواهد بود
[ترجمه گوگل]در نتیجه نتیجه گیری های انجام شده در مورد منابع اصلی مرگ و میر در زندگی بعدی که از داده های مرگ و میر صورت می گیرد، گمراه کننده خواهد بود

11. And for both, morbidity statistics are less accessible and less reliable than mortality data.
[ترجمه ترگمان]و برای هر دوی این آمار، آمار شیوع کمتری نسبت به داده های مرگ و میر در دسترس دارند
[ترجمه گوگل]و برای هر دو، آمار مرگ و میر کمتر قابل دسترسی و کمتر قابل اعتماد از داده های مرگ و میر است

12. Jarrett ignores studies that have investigated perinatal morbidity in association with abnormal results on a glucose tolerance test.
[ترجمه ترگمان]جارت مطالعات را نادیده می گیرد که در رابطه با نتایج غیر عادی در تست تحمل گلوکز، تحقیقات perinatal را در ارتباط با نتایج غیرطبیعی بررسی کرده است
[ترجمه گوگل]جارلت نادیده گرفته مطالعاتی را انجام داده است که بروز برخی بیماری های پرناتال در ارتباط با نتایج غیر طبیعی در آزمایش تحمل گلوکز را بررسی کرده است

13. Geneticists produced and analysed statistics, primarily relating to morbidity levels among relatives of individuals suffering from schizophrenia.
[ترجمه ترگمان]geneticists آماری را تولید و آنالیز کردند که در درجه اول مربوط به میزان شیوع بیماری در بین بستگان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بودند
[ترجمه گوگل]ژنتیک آمار تولید شده و تجزیه و تحلیل کرده است، که عمدتا مربوط به میزان بیماری در میان بستگان افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا است

14. Indeed, working directly with consultants proves invaluable in gaining access to high-quality morbidity data.
[ترجمه ترگمان]درواقع، کار مستقیم با مشاوران در دستیابی به داده های morbidity با کیفیت بالا ارزشمند است
[ترجمه گوگل]در واقع، کار مستقیم با مشاوران ثابت می کند در دسترسی به اطلاعات مکرر با کیفیت بالا ارزشمند است

پیشنهاد کاربران

ماندن عارضه بعد از بیماری

بیمار گونگی

شیوع مرضی

میزان گسترش بیماری درنسبت جمعیت
میزان مبتلایان به کل جمعیت دریک بیماری

عوارض

در متون پزشکی morbidity معمولا همراه با mortality می آید و معنای دقیق آن، عوارض و پیامدهای ناشی از بیماری ( به غیر از مرگ ) است.


کلمات دیگر: