کلمه جو
صفحه اصلی

fought


زمان گذشته و اسم مفعول: fight، زمان ماضی واسم مفعول فعل fight

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته ساده فعل Fight


قسمت سوم فعل Fight


مبارزه کرد، جنگیدن، مبارزه کردن، جنگ کردن، نزاع کردن، نبرد کردن


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of fight.

• fought is the past tense and past participle of fight.

Infinitive: fight, Past Participle: fought


جملات نمونه

1. he fought against pagans
او با کافران جنگید.

2. he fought his way to the presidency
او با تلاش مداوم به ریاست جمهوری رسید.

3. he fought in two elections
او در دو انتخابات مبارزه کرد.

4. he fought with an officer one grade his junior
او با افسری که یک درجه (از او) پایین تر بود دعوا کرد.

5. she fought fiercely for her honor and life
او بشدت از ناموس و جان خود دفاع کرد.

6. they fought bravely and harvested everlasting fame
آنان با دلیری جنگیدند و شهرت جاودانی به دست آوردند.

7. they fought only for booty and loot
آنها فقط به خاطر غارت و چپاول می جنگیدند.

8. they fought over their father's legacy
سر ارث پدرشان با هم جنگشان شد.

9. they fought together in the war
طی جنگ در کنار همدیگر جنگیدند.

10. we fought off repeated enemy attack
ما آفندهای مکرر دشمن را پس زدیم.

11. both boxers fought well
هر دو مشت باز خوب جنگیدند.

12. her parents fought constantly
پدر و مادرش دایما با هم مشاجره می کردند.

13. the allies fought against japan
متحدین برعلیه ژاپن جنگیدند.

14. the two cocks fought each other with ruffled feathers
دو خروس با پرهای افراشته به جان هم افتادند.

15. a mettlesome fellow who fought like a wildcat
آدم غیوری که مثل گربه ی وحشی می جنگید

16. the women jangled and fought
زن ها جیغ ویغ می کردند و می جنگیدند.

17. the ideals for which we fought
آرمان هایی که به خاطر آن جنگیدیم.

18. Party members fought side by side with trade unionists for a change in the law.
[ترجمه ترگمان]اعضای حزب در کنار اعضای اتحادیه های تجاری برای تغییر در قانون مبارزه کردند
[ترجمه گوگل]اعضای حزب برای تغییر قانون در کنار هم با اعضای اتحادیه های کارگری مبارزه کردند

19. The policeman fought off two men who attacked him.
[ترجمه ترگمان]پلیس دو نفر را که به او حمله کرده بودند بیرون راند
[ترجمه گوگل]پلیس با دو مرد که به او حمله می کرد مبارزه کرد

20. It's better to have fought and lost, than never to have fought at all.
[ترجمه ترگمان]بهتر است جنگیدن و از دست دادن، بهتر از این است که هرگز مبارزه نکند
[ترجمه گوگل]بهتر است که جنگید و از دست داد، تا کنون هیچوقت جنگ نکرده است

21. She had fought many battles, vanquished many foes.
[ترجمه ترگمان]او در جنگ های بسیاری جنگیده و دشمنان زیادی را مغلوب کرده بود
[ترجمه گوگل]او جنگهای بسیاری را به مبارزه برد و بسیاری از دشمنان را شکست داد

22. We fought for the honour of our country.
[ترجمه ترگمان]ما برای افتخار کشورمون مبارزه کردیم
[ترجمه گوگل]ما برای افتخار کشورمان مبارزه کردیم

پیشنهاد کاربران

زمان گذشته فعلfight


زمان گذشته fight =جنگیدن


کلمات دیگر: