کلمه جو
صفحه اصلی

appropriateness


معنی : تناسب، اقتضاء
معانی دیگر : اقتضاء، تناسب

انگلیسی به فارسی

اقتضا ، تناسب


مناسب بودن، تناسب، اقتضاء


انگلیسی به انگلیسی

• suitability, fitness, relevance, aptness

دیکشنری تخصصی

[نساجی] مناسبت

مترادف و متضاد

تناسب (اسم)
analogy, symmetry, coordination, scale, proportion, appropriateness, proportionality, congruence, concinnity, propriety, commensurability, congruency

اقتضاء (اسم)
appropriateness, expedience, expediency, felicity, pertinence, pertinency

appropriate conduct


Synonyms: aptness, propriety, suitability, fitness, usefulness, suitableness


Antonyms: inappropriateness, unsuitableness


جملات نمونه

1. He questioned the appropriateness of their methods.
[ترجمه ترگمان]او تناسب روش های خود را زیر سوال برد
[ترجمه گوگل]او مناسب ترین شیوه های خود را مورد سوال قرار داد

2. In general the principles depend on cleanliness and appropriateness of animals to their habitats.
[ترجمه ترگمان]در کل اصول بستگی به پاکیزگی و تناسب حیوانات به سکونت گاه های آن ها دارد
[ترجمه گوگل]به طور کلی اصول بستگی به پاکیزگی و سازگاری حیوانات با زیستگاه آنها دارد

3. You need to be careful about appropriateness.
[ترجمه ترگمان] تو باید در مورد این پیشنهاد مراقب باشی
[ترجمه گوگل]شما باید در مورد مناسب بودن مراقب باشید

4. It denies the appropriateness of using any political means to pursue such ends.
[ترجمه ترگمان]آن مناسب بودن استفاده از هر روش سیاسی برای دنبال کردن چنین ends را انکار می کند
[ترجمه گوگل]از انکار استفاده از ابزارهای سیاسی برای دستیابی به چنین اهدافی انکار می کند

5. These results strongly suggest the appropriateness of the relative ordering of the first three levels.
[ترجمه ترگمان]این نتایج به شدت مناسب بودن سفارش نسبی سه سطح اول را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]این نتایج به شدت نشان می دهد که مناسب تر بودن نسبی سه سطح اول

6. Decisions about the effectiveness and appropriateness of different behaviours can only be made within the context of particular situations and specific objectives.
[ترجمه ترگمان]تصمیمات درباره اثربخشی و تناسب رفتارهای متفاوت تنها می تواند در چارچوب موقعیت های خاص و اهداف خاص ایجاد شود
[ترجمه گوگل]تصمیم گیری درمورد اثربخشی و مناسب بودن رفتارهای مختلف فقط می تواند در قالب موقعیت خاص و اهداف خاص صورت گیرد

7. These two layers of senses can be expressed by "neither excessiveness nor insufficiency" (or "appropriateness").
[ترجمه ترگمان]این دو لایه احساسات را می توان با \"نامناسب بودن یا عدم کفایت\" (یا \"تناسب\")بیان کرد
[ترجمه گوگل]این دو لایه حواس را می توان با 'نه بیش از حد و نه کمبود' (یا 'مناسب بودن') بیان کرد

8. The negotiations shall also addess the appropriateness of countervailing procedures.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات همچنین مناسب مناسب بودن رویه های دیگر است
[ترجمه گوگل]مذاکرات همچنین باید مناسب بودن روش های مقابله با است

9. He wonders about the appropriateness of each move he makes.
[ترجمه ترگمان]او در مورد پیشنهاد هر حرکتی که می کند تعجب می کند
[ترجمه گوگل]او در مورد صحت هر حرکتی که او می کند، شگفت زده می شود

10. Because of patent itself possessing immateriality, regionally and appropriateness, infringing cases often occur in the practice.
[ترجمه ترگمان]به دلیل اینکه ثبت اختراع به خودی خود دارای immateriality، منطقه ای و مناسب است، موارد نقض اغلب در عمل رخ می دهند
[ترجمه گوگل]به دلیل اینکه ثبت اختراع خود دارای اهمیت، منطبق بودن و مناسب است، پرونده های نقض کننده در اغلب موارد به وقوع می پیوندند

11. This article attempts to discuss the nature of non infixation of the so called "infixation" in compound words, the impropriety of "quasi infixation" and the (in)appropriateness of "conflation".
[ترجمه ترگمان]این مقاله تلاش می کند تا در مورد ماهیت غیر infixation اصطلاح به اصطلاح \"infixation\" در کلمات ترکیبی بحث کند، نادرستی عبارت \"شبه infixation\" و تناسب \"in\"
[ترجمه گوگل]در این مقاله تلاش می شود که ماهیت غیر غلطی از اصطلاح 'infixation' را در کلمات ترکیبی، ناسازگاری 'شبه نفوذ' و (در) مناسب بودن 'همپوشانی' مورد بحث قرار دهیم

12. The set, therefore, can be manipulated and made deliberately suggestive of the appropriateness of religious labelling.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این مجموعه را می توان دستکاری کرد و به عمد نشان دهنده مناسب بودن برچسب مذهبی بود
[ترجمه گوگل]بنابراین مجموعه می تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد و به طور عمدی نشان دهنده مناسب بودن برچسب های مذهبی باشد

13. The writer is also encouraged to revise and re-word any subheading to fit his own sense of appropriateness and writing style.
[ترجمه ترگمان]نویسنده همچنین تشویق می شود تا هر گونه subheading را اصلاح کند تا متناسب با حس مناسب بودن و سبک نویسندگی خود باشد
[ترجمه گوگل]نویسنده همچنین تشویق می شود که هر زیرمجموعه ای را بازبینی و اصلاح کند تا متناسب با حس و انصاف و سبک نوشتنش را در بر گیرد

14. Welch and I had a rather heated exchange about the appropriateness of his editorial interference, which had caught me by surprise.
[ترجمه ترگمان]ولچ و من یک تبادل نسبتا داغ در مورد مناسب بودن دخالت سرمقاله او داشتیم که مرا با تعجب غافلگیر کرده بود
[ترجمه گوگل]ولش و من در مورد صحیح مداخلات سرمقاله خود، که به من تعجب آور بود، تبادل گرمائی داشتند

پیشنهاد کاربران

متناسب و در خور

اقتضا

هنجار

مناسب بودن

تناسب

شایستگی

درخور و شایسته

غیر رسمی


کلمات دیگر: