کلمه جو
صفحه اصلی

draining

انگلیسی به فارسی

تخلیه، کشیدن، اب کشیدن از، زیر اب زدن، زه کشی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• having an exhausting effect
act of carrying off surplus water; filtering

دیکشنری تخصصی

[نساجی] تخلیه

جملات نمونه

1. blood was draining from his wound
خون از زخم او جاری بود.

2. His life is slowly draining away after a long illness.
[ترجمه ترگمان]زندگی او به آرامی پس از یک بیماری طولانی تخلیه می شود
[ترجمه گوگل]بعد از یک بیماری طولانی، زندگی او به آرامی از بین می رود

3. When you're faced with so many negative and draining situations, realize how minuscule problems will seem when you view your life as a whole--and remember the positive things.
[ترجمه ترگمان]زمانی که با این همه شرایط منفی و تخلیه روبرو شدید، درک کنید که زمانی که شما زندگی خود را به عنوان یک کل می بینید و چیزهای مثبت را به خاطر دارید، مشکلات کوچک چقدر به نظر خواهند رسید
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما با بسیاری از شرایط منفی و تخلیه مواجه می شوید، متوجه شوید که چگونه مسائل کوچک به نظر می رسد هنگام دیدن زندگی خود به عنوان یک کل - و به یاد داشته باشید که چیزهای مثبت است

4. This work is physically exhausting and emotionally draining.
[ترجمه ترگمان]این کار از نظر فیزیکی خسته کننده و از لحاظ احساسی تخلیه است
[ترجمه گوگل]این کار از لحاظ جسمی و تخلیه عاطفی است

5. The wound was draining the lifeblood from him.
[ترجمه ترگمان]زخم داشت خون حیاتی رو از بدنش خالی می کرد
[ترجمه گوگل]زخم خونریزی شدید را از دست داد

6. Now the focus is on draining the water.
[ترجمه ترگمان]اکنون تمرکز بر سر تخلیه آب است
[ترجمه گوگل]اکنون تمرکز روی تخلیه آب است

7. The old lady's strength is draining away.
[ترجمه ترگمان]قدرت پیرزن از بین می رود
[ترجمه گوگل]قدرت بانوی پیر تخلیه شده است

8. Draining mountains of everlasting snow, the river twists for nineteen hundred miles.
[ترجمه ترگمان]خالی کردن کوه ها، برف ابدی، رودخانه برای نوزده هزار میل پیچ می خورد
[ترجمه گوگل]کوه ها را از برف ابدی دور می کند، رودخانه به ناتینصد مایل می رسد

9. Huge imports were draining the country's currency reserves.
[ترجمه ترگمان]واردات عظیم ذخایر ارزی کشور را تخلیه می کرد
[ترجمه گوگل]واردات عمده ذخایر ارزی کشور را تخلیه کرد

10. His life was slowly draining away.
[ترجمه ترگمان]زندگیش به آرامی از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]زندگی او به آرامی از بین رفته بود

11. Sinks and draining boards can harbour germs.
[ترجمه ترگمان]Sinks و draining می توانند germs را کنار بگذارند
[ترجمه گوگل]غرق می شوند و تخته های تخلیه می توانند از میکروب ها استفاده کنند

12. My mother's hospital expenses were slowly draining my income.
[ترجمه ترگمان]هزینه های بیمارستان مادرم به کندی درآمد من را تخلیه می کرد
[ترجمه گوگل]هزینه های بیمارستان مادر من به آرامی درآمد من را از بین برد

13. Paying for private education for the children was draining away their resources.
[ترجمه ترگمان]پرداختن به آموزش خصوصی برای کودکان، منابع خود را تخلیه می کرد
[ترجمه گوگل]پرداختن به آموزش خصوصی برای کودکان منابع خود را از بین می برد

14. I felt the blood draining from my face like somebody had opened a valve in my ankle.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم خون از صورتم سرازیر شد، انگار کسی دریچه قوزک پایم را باز کرده بود
[ترجمه گوگل]من احساس خونریزی از چهره ام را مانند کسی که یک مچ پا را در مچ پا قرار داده بودم

پیشنهاد کاربران

جاری در حال جریان

طاقت فرسا
خسته کننده

طاقت فرسا، تحلیل برنده

زیراب زدن


کلمات دیگر: