کلمه جو
صفحه اصلی

cobweb


معنی : تار عنکبوت
معانی دیگر : پرده ی کارتنه، با تار عنکبوت (یا هر چیز مشابه آن) پوشاندن، هر یک از تارهای پرده یا تار عنکبوت، هر چیز سست و کم دوام، تور مانند، تله مانند، به دام انداز

انگلیسی به فارسی

cobweb، تار عنکبوت


تارعنکبوت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a web spun by a spider, or a single strand of this web.
مشابه: web

(2) تعریف: something resembling this in flimsiness or intricacy.

(3) تعریف: (pl.) mental haziness or confusion.

- He tried to clear the cobwebs from his mind.
[ترجمه ترگمان] می کوشید تا تار عنکبوت را از ذهنش پاک کند
[ترجمه گوگل] او سعی کرد تا از ذهنش خلاص شود
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cobwebs, cobwebbing, cobwebbed
(1) تعریف: to cover with cobwebs or with something resembling cobwebs.

- Electric cords cobwebbed the construction site.
[ترجمه ترگمان] کابل های الکتریکی محل ساخت آن ها است
[ترجمه گوگل] سیم کشی برق محل ساخت و ساز

(2) تعریف: to disorder or confuse.

- Too much wine cobwebbed his mind.
[ترجمه ترگمان] مقدار زیادی شراب در ذهنش بود
[ترجمه گوگل] انگور بیش از حد شراب ذهن خود را

• network of threads spun by a spider
a cobweb is the fine net that a spider makes in order to catch insects.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] تار عنکبوتی - چادری

مترادف و متضاد

تار عنکبوت (اسم)
net, web, cobweb

entanglement; filament


Synonyms: fiber, gossamer, labyrinth, mesh, net, network, snare, tissue, toil, web, webbing


جملات نمونه

1. Laws are like cobwebs, which may catches small flies, but let wasps and horns break through.
[ترجمه ترگمان]قوانین مثل تار عنکبوت هستند، که ممکن است مگس های کوچک را جذب کند، اما اجازه دهید که زنبورها و شاخ ها از هم جدا شوند
[ترجمه گوگل]قوانین مانند خرچنگ ها هستند که ممکن است مگس های کوچک را بگیرند، اما اجازه دهید گاوها و شاخ ها از بین بروند

2. The furniture was covered in dust and cobwebs.
[ترجمه ترگمان]اثاثیه آن پوشیده از گرد و غبار و تار عنکبوت بود
[ترجمه گوگل]مبلمان در گرد و غبار و کبوتر پوشیده شده بود

3. Under the coating of dust and cobwebs, he discovered a fine French Louis XVI clock.
[ترجمه ترگمان]زیر پوشش گرد و غبار و تار عنکبوت، ساعت لویی شانزدهم فرانسه را کشف کرد
[ترجمه گوگل]تحت پوشش گرد و غبار و خرچنگ ها، او یک ساعت خوب فرانسه لوئیس XVI را کشف کرد

4. He brushed a cobweb out of his hair.
[ترجمه ترگمان]تار عنکبوتی را از موهایش پاک کرد
[ترجمه گوگل]او موی خرچنگ را از موهایش برداشت

5. Spiders cobwebbed the cellar.
[ترجمه ترگمان]عنکبوت زیر زمین تار عنکبوت بود
[ترجمه گوگل]عنکبوت cobwebbed انبار

6. Thick cobwebs hung in the dusty corners.
[ترجمه ترگمان]عنکبوت های کلفت و ضخیمی از گرد و غبار گرفته بودند
[ترجمه گوگل]خرچنگ های ضخیم در گوشه های گرد و غبار آویزان شده اند

7. A brisk walk should blow the cobwebs away.
[ترجمه ترگمان]راه رفتن باید تار عنکبوت را پاک کند
[ترجمه گوگل]یک پیاده روی سریع باید کلاه گیس ها را از بین ببرد

8. A brisk walk will soon blow the cobwebs away.
[ترجمه ترگمان]پیاده روی خیلی زود تاره ای عنکبوت را محو خواهد کرد
[ترجمه گوگل]به زودی یک پیاده روی شگفت انگیز از بین می رود

9. The night had strewn a carpet of dew-beaded cobwebs across the lawn and mist was rising from the river.
[ترجمه ترگمان]شب بر روی چمن پوشیده شده بود و مه بر روی چمن ها جریان داشت و مه از رودخانه بلند می شد
[ترجمه گوگل]شب در یک چمن از یک فرش از خرچنگ های گوزن گشنیز عبور کرد و غبار از رودخانه بلند شد

10. The room was festooned with cobwebs, the air musty and thick with dust and disuse.
[ترجمه ترگمان]اتاق پر از تار عنکبوت بود، هوا از گرد و غبار و گرد و غبار گرفته بود
[ترجمه گوگل]اتاق با پرنده ها پر شده بود، هوا خیس و ضخیم با گرد و غبار و بی مصرف

11. From a decade of cobwebs and dyed glass she felt old leaf-like hands reach out and brush her.
[ترجمه ترگمان]از یک دهه پر از تار عنکبوت و شیشه رنگ شده، احساس کرد که برگ قدیمی برگ مانند دست دراز می کند و او را نوازش می کند
[ترجمه گوگل]از یک دهه سحر و جادو و شیشه رنگی احساس کردم که دست های دست برگ مانند دستانش را می گیرند و او را برداشت می کنند

12. Strands of a cobweb are surprisingly strong but they can snap.
[ترجمه ترگمان]دسته هایی از تار عنکبوتی به طرز شگفت آوری قوی هستند، اما می توانند خرد شوند
[ترجمه گوگل]رشته کرم شبدر شگفت انگیز قوی هستند، اما آنها می توانند ضربه محکم و ناگهانی

13. Laws are like cobwebs, which may catch small flies, but let wasps and hornets break through. Jonathan Swift
[ترجمه ترگمان]قوانین مثل تار عنکبوت هستند، که ممکن است مگس های کوچک را بگیرند، اما به زنبورها و زنبوره ای hornets اجازه عبور می دهند جاناتان سوییفت
[ترجمه گوگل]قوانین مانند خرچنگ ها هستند، که ممکن است مگس های کوچک را بگیرند، اما اجازه می دهد گاو و گوسفند از بین بروند جاناتان سویفت

14. Mungo noticed a red admiral caught in cobwebs on the window overlooking the green.
[ترجمه ترگمان]Mungo متوجه یک دریاسالار قرمز شد که در تار عنکبوت های آبی رنگی قرار داشت که به رنگ سبز مشرف بود
[ترجمه گوگل]Mungo متوجه یک دریاسار سرخ گرفتار در cobwebs در پنجره مشرف به سبز است

Behind the desk, one could see a few dust-covered cobwebs.

پشت میز چند تار عنکبوت پوشیده از گرد و غبار به چشم می‌خورد.


The window was cobwebbed with ropes.

پنجره را با شبکه‌ای از طناب پوشانده بودند.


اصطلاحات

blow (or clear) the cobwebs away

(در مورد انسان) سر حال آوردن، (در مورد موتور و غیره) روان کردن


پیشنهاد کاربران

در پزشکی:عنکبوتیه


کلمات دیگر: