کلمه جو
صفحه اصلی

forepart


معنی : جلو، قبل، مقدمه، قسمت جلو
معانی دیگر : اولین بخش، قدیم ترین بخش، پیشین ترین بخش، سر ودست

انگلیسی به فارسی

جلو، قسمت جلو، سر ودست، مقدمه


پیشاپیش، جلو، قسمت جلو، قبل، مقدمه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the front, first, or earliest part.
مشابه: front

• front part; preceding part
the forepart of something, especially an animal, is the front part of it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] قسمت اولیه کارد پشم

مترادف و متضاد

جلو (اسم)
front, forefront, forepart, foreside

قبل (اسم)
forepart

مقدمه (اسم)
induction, preliminary, start, incipience, foretoken, introduction, exordium, preface, proem, catastasis, preamble, prelude, prologue, forepart, front matter, lead-up, protasis

قسمت جلو (اسم)
forepart

جملات نمونه

1. So the forepart Non - invasive Measurement of Vassal wall become more important.
[ترجمه ترگمان]بنابراین اندازه گیری غیر تهاجمی دیوار Vassal از اهمیت بیشتری برخوردار است
[ترجمه گوگل]بنابراین اندازه گیری غیر تهاجمی دیوار وصال از اهمیت بیشتری برخوردار است

2. Causes of vision decline at forepart had something to do with some factors, such as corneal edema, retinal hemorrhage, vitreous body turbidity, stuffing in Vitreous cavity.
[ترجمه ترگمان]عوامل کاهش بینایی در forepart دارای برخی عوامل مانند ادم خارج از ادم، خونریزی شبکیه، کدری و turbidity بدن است که در حفره vitreous ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]علل کاهش دید در پیشانی باعث شد تا برخی از عوامل مانند ادم قرنیه، خونریزی شبکیه، سفتی بدن شیشه ای، چسبیدن به حفره های چشمی به وجود آید

3. An image collecting forepart offering the network support and the corresponding data processing software are developed.
[ترجمه ترگمان]یک تصویر در حال جمع آوری forepart است که پشتیبانی شبکه را ارائه می دهد و نرم افزار پردازش داده های مربوطه توسعه می یابد
[ترجمه گوگل]یک تصویر جمع آوری پیش فرض ارائه پشتیبانی شبکه و نرم افزار پردازش داده مربوطه توسعه یافته است

4. Only so, can the forepart dilapidation of the asphalt road surface be decrease radically to improve the road quality entirely.
[ترجمه ترگمان]تنها به همین دلیل است که خرابی forepart آسفالت جاده آسفالت به طور اساسی کاهش یابد تا کیفیت جاده به طور کامل بهبود یابد
[ترجمه گوگل]فقط به این ترتیب، می تواند فرسودگی پیشانی سطح جاده آسفالت را به طور کلی کاهش دهد تا کیفیت جاده را به طور کامل بهبود بخشد

5. Methods 36 cases of forepart recovery for the traumatic skull defect were reported.
[ترجمه ترگمان]روش های ۳۶ مورد بازیابی forepart برای نقص جمجمه ضربه گزارش شده است
[ترجمه گوگل]روشها 36 مورد از بهبودی پیشانی برای نقص جمجمه آسیب دیده گزارش شده است

6. The fibre breakage generally occurs in the forepart of the card during carding.
[ترجمه ترگمان]شکستگی الیاف به طور کلی در the کارت در طول carding رخ می دهد
[ترجمه گوگل]شکستن فیبر معمولا در پیشانی کارت در حین کاردینگ اتفاق می افتد

7. He taught her a position for sleeping that placed the forepart of her brain at the apex of a pyramid.
[ترجمه ترگمان]او به او موقعیتی برای خوابیدن یاد داد که در راس هرم قرار داشت
[ترجمه گوگل]او او را برای خوابیدن به یاد می آورد که پیشانی مغز او را در انتهای یک هرم قرار داده است

8. This shear equipment and the sheet die were successively linked to forepart of the single - screw extruder.
[ترجمه ترگمان]این تجهیزات برشی و مرگ ورقه به طور موفقیت آمیزی به forepart تک screw متصل شدند
[ترجمه گوگل]این دستگاه برش و ورق ذوب به صورت پیوسته به طرف جلو از اکسترودر تک پیچ متصل شده است

9. Professional degrees in such fields as medicine and law forepart of the program of graduate education.
[ترجمه ترگمان]درجات حرفه ای در این زمینه ها مثل پزشکی و حقوق قانونی برنامه تحصیلات تکمیلی است
[ترجمه گوگل]دوره های حرفه ای در زمینه هایی مانند پزشکی و قانون پیش از برنامه تحصیلات تکمیلی

10. Objective:To observe the influence of Chongcao Shencha capsule on pathological changes with forepart glomerulosclerosis rats.
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده تاثیر کپسول Shencha بر روی تغییرات pathological با forepart glomerulosclerosis
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر کپسول Chongcao Shencha در تغییرات پاتولوژیک با موش های گلومرول اسکلروز پیشانی

11. It is one of the approaches to reveal the history of forepart Qin to identify the credit and shadiness of the tales.
[ترجمه ترگمان]این یکی از روش هایی است که تاریخ (forepart)را برای شناسایی اعتبار و اعتبار قصه ها به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]این یکی از رویکردهایی است که تاریخ پیدایش چینی را برای شناسایی اعتبار و سایه ای از داستان ها نشان می دهد

12. Taken the place of beneath magnetic axis as central separation line, the catalyst after forepart separation was basically matched to the condition of reuse.
[ترجمه ترگمان]در امتداد محور مغناطیسی به عنوان خط جدایی مرکزی، کاتالیزور بعد از جداسازی forepart اساسا با شرایط استفاده مجدد تطبیق داده شد
[ترجمه گوگل]محل زیر زیر محور مغناطیسی به عنوان خط جداسازی مرکزی جای گرفت، کاتالیزور پس از جداسازی پیشانی اساسا با شرایط استفاده مجدد مطابقت داشت

13. The failure curve of the horizontal machine center during the forepart fault is degressive, the internal time is Weibull distribution.
[ترجمه ترگمان]منحنی شکست مرکز ماشین افقی در طول خطای forepart degressive است، زمان داخلی توزیع Weibull است
[ترجمه گوگل]منحنی خطای مرکز ماشین افقی در طی گسل پیشانی کاهش می یابد، زمان داخلی توزیع Weibull است

14. Considering that the source of the mythological animals with wings and squamae can trace to forepart of New Stone Age.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه منبع حیوانات افسانه ای با بال و squamae می توانند به forepart عصر حجر جدید پی ببرند
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه منبع حیوانات اساطیری با بال و اسکومایا می تواند به جلوگیری از عصر جدید سنگی پی ببرد


کلمات دیگر: