1. even though he is thirty years old, he is still clinging to his parents
با آنکه سی سال دارد هنوز به والدینش چسبیده است.
2. We discerned the figure of a man clinging to the mast of the wrecked ship.
[ترجمه ترگمان]ما تشخیص دادیم که مردی است که به دکل کشتی شکسته چسبیده است
[ترجمه گوگل]ما شخصیت مردی را که به دامن کشتی خراب شده چسبیده بود شناختیم
3. The climbers were clinging to a ledge hundreds of feet above the sea.
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان به صدها متر بالاتر از دریا چسبیده بودند
[ترجمه گوگل]کوه نوردان به صخره ای بلندتر از دریا نگاه می کردند
4. He is of a clinging sort.
[ترجمه ترگمان]او از یک نوع وابستگی است
[ترجمه گوگل]او یک نوع چسبیده است
5. Some of the hairpin bends had Ruth clinging to her seat.
[ترجمه ترگمان]روت در حالی که روت را روی صندلی اش چسبانده بود اندکی خم شد
[ترجمه گوگل]بعضی از خم های موی سرش روت به صندلی اش چسبیده بود
6. Dewdrops were still clinging on the trees.
[ترجمه ترگمان]dewdrops هنوز به درختان چسبیده بودند
[ترجمه گوگل]قطرات قطرات هنوز بر روی درختان چسبیده بودند
7. There was ivy clinging to the wall.
[ترجمه ترگمان]پیچک به دیوار چسبیده بود
[ترجمه گوگل]جادو به دیوار چسبیده بود
8. Her clothes were clinging wetly to her body.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش به تن او چسبیده بود
[ترجمه گوگل]لباس هایش به صورت مرطوب به بدنش چسبیده بود
9. Kate was still clinging to the wreckage of her failed marriage.
[ترجمه ترگمان]کیت هنوز به خرابی ازدواج شکست خورده او چسبیده بود
[ترجمه گوگل]کیت هنوز به خرابکاری ازدواج ناکام ماند
10. I was very frightened and clinging on like mad.
[ترجمه ترگمان]من خیلی ترسیده بودم و مثل دیوانه ها چسبیده بودم
[ترجمه گوگل]من خیلی ترسیدم و مانند آن دیوانه شدم
11. I cleaned off the earth clinging to my boots.
[ترجمه ترگمان]زمین را تمیز کردم و به چکمه هایش تکیه دادم
[ترجمه گوگل]من زمین را به چکمه هایم پاک کردم
12. She's clinging on to the past.
[ترجمه ترگمان]او به گذشته چسبیده
[ترجمه گوگل]او به گذشته چسبیده است
13. She was desperately clinging on to life.
[ترجمه ترگمان]او با ناامیدی به زندگی چسبیده بود
[ترجمه گوگل]او به شدت به زندگی چسبیده بود
14. They hugged each other, clinging together under the lights.
[ترجمه ترگمان]یکدیگر را در آغوش گرفتند و زیر نور چراغ ها به هم چسبیده بودند
[ترجمه گوگل]آنها یکدیگر را میپیوندند، زیر چشمهها هم چسبیدهاند
15. Her grey and white striped silk blouse was clinging damply against her skin in the sudden rush of heat.
[ترجمه ترگمان]بلوز ابریشمی سفید و سفید رنگش با هجوم ناگهانی گرما به پوستش چسبیده بود
[ترجمه گوگل]بلوز ابریشمی خاکستری و سفید او در ناگهانی گرما در برابر پوست او چسبیده بود