1. There was no bombast or conceit in his speech.
[ترجمه ترگمان]در کلامش شور و خودبینی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در سخنرانی او هیچ بمباران یا تلخی وجود نداشت
2. His speech was full of bombast.
[ترجمه ایلیا] سخن او سرشار از مبالغه است
[ترجمه ترگمان]سخن او پر از bombast بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او پر از بمباران بود
3. Hence the bombast in the tragedies, and the buffoonery and ribaldry in the comedies.
[ترجمه ترگمان]از این رو مبالغه در تراژدی، و لودگی و ribaldry در کمدی
[ترجمه گوگل]از این رو bombast در تراژدی ها، و boughners و bastard در کمدی
4. I believe deeply in persuasion, not bluster and bombast.
[ترجمه ترگمان]به اعتقاد من، به اعتقاد من، بدون اینکه سر و پا داشته باشیم، نه bluster و bombast
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که عمیقا متقاعد شده است، نه بلستر و بمباران
5. The bombast, the alliteration, the pseudo-erudition that some people back then would take for the real thing.
[ترجمه ترگمان]مبالغه، the، the و erudition که برخی از مردم پس از آن به دنبال چیز واقعی می گردند
[ترجمه گوگل]بمباردار، آلیشیاتور، شبه علمی که برخی از مردم آن را پس می گیرند، برای چیزی واقعی است
6. But Yasha realized that Wolsky's bombast was unnecessary.
[ترجمه ترگمان]اما yasha پی برد که مبالغه Wolsky غیرضروری است
[ترجمه گوگل]اما یاسا متوجه شد که بمبارد Wolsky غیر ضروری است
7. And even Watts, for all his bombast, can be quite self - critical.
[ترجمه ترگمان]و حتی Watts، برای تمام bombast، می تواند کاملا خودمختار باشد
[ترجمه گوگل]و حتی واتس، برای تمام بمباردانش، می تواند بسیار خودخواه باشد
8. And this production, played on a red-carpeted traverse stage, brings out excellently the mixture of bombast and expediency.
[ترجمه ترگمان]و این تولید که بر روی یک مرحله پیمایش با فرش قرمز نقش ایفا می کند، ترکیبی از مبالغه و مصلحت را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]و این تولید، که در مرحله پیاده روی قرمز انجام شده است، به شدت مخلوطی از بمباران و اهمیت را به ارمغان می آورد
9. And once again, the extraordinarily simple underlying truths about this problem have been obscured by political bombast.
[ترجمه ترگمان]و یک بار دیگر، حقایقی بسیار ساده در مورد این مشکل با مبالغه سیاسی احاطه شده است
[ترجمه گوگل]و یک بار دیگر، حقیقت فوق العاده ساده اساسی در مورد این مشکل توسط بمب گذار سیاسی خراشیده شده است
10. Coming in the midst of a presidential campaign, the air attack has generated the inevitable political rhetoric, bombast and pressure.
[ترجمه ترگمان]در میانه مبارزات انتخاباتی، حمله هوایی، شعارهای سیاسی اجتناب ناپذیر، مبالغه و فشار را ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]حملات هوایی در میان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، حملات هوائی، شعارهای سیاسی اجتناب ناپذیر، بمباران و فشار را ایجاد کرده است
11. It is a rollicking mock-heroic farce that burlesques the affectations of Restoration and post-Restoration heroic drama with all its bombast and extravagance.
[ترجمه ترگمان]این یک نمایش مضحک و مسخره است که داستان بازگشت خاندان استوارت و پس از بازگشت به دوران پس از بازگشت را با مبالغه و اغراق بیان می کند
[ترجمه گوگل]این یک افسانه خنده دار قهرمانانه ای است که برلوسکون تاثیرات ترانه و ترانه های قهرمانی پس از ترمیم را با تمام بمباران و عصبانیت خود می داند
12. He also knows that Iranian President Mahmoud Ahmadinejad's threat wipe Israel off the map is bombast.
[ترجمه ترگمان]وی همچنین می داند که تهدید رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد، اسرائیل را از نقشه پاک می کند
[ترجمه گوگل]وی همچنین می داند که تهدید محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، اسرائیل را از نقشه خارج می کند