کلمه جو
صفحه اصلی

aspiration


معنی : اه، استنشاق، شهیق، ارزو، تنفس، دم زنی
معانی دیگر : آرمان، آرزو، دلخواست، کام، مراد دل، هدف یا چیز مورد دلخواه، دم فرو بردن، تو کشیدن هوا، درون دم، (پزشکی) برون مکیدن (آب یا گاز از اندام)، مکش، عروج، تلفظ حرف hاز حلق

انگلیسی به فارسی

تنفس، استنشاق، دم زنی، اه، ارزو، شهیق


دم‌زنی، تنفس، استنشاق، آه، آرزو، عروج، تلفظ حرف H از حلق، شهیق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: ambition, goal, or aim.
مترادف: ambition, goal, objective
مشابه: aim, desire, dream, hope, intent, intention, longing, target, wish

- To publish a novel has always been her aspiration.
[ترجمه ترگمان] انتشار یک رمان همیشه آرزوی او بوده است
[ترجمه گوگل] برای انتشار یک رمان همیشه آرزویش بوده است

(2) تعریف: the exhalation of breath during speech.
مشابه: articulation, breathing, exhalation, expiration

• longing, strong desires to achieve and complete something, ambition, goal, dream; (medicine) act of inhaling, breathing in; drawing in of air or other gases; removal of fluid or other material from the body by suction (medicine)
someone's aspirations are their ambitions to achieve something.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] دمیدن هوا به داخل مایعات

مترادف و متضاد

اه (اسم)
aspiration, sigh, suspiration

استنشاق (اسم)
inspiration, imbibition, air, inhalation, aspiration

شهیق (اسم)
inspiration, air, inhalation, aspiration, snuff

ارزو (اسم)
wish, appetence, appetency, desire, will, aspiration, ambition, wishing, appetite, ideal

تنفس (اسم)
break, intake, recess, aspiration, breathing, respiration, entr'acte

دم زنی (اسم)
aspiration, snuff, breathing, respiration

goal, hope


Synonyms: aim, ambition, ambitiousness, craving, desire, direction, dream, eagerness, endeavor, fire in the belly, hankering, inclination, longing, object, objective, passion, pursuit, push, right stuff, urge, vocation, wish, work, yearning


جملات نمونه

One of his highest aspirations was to become an astronaut.

یکی از بزرگترین آرزوهایش این بود که کیهان‌نورد بشود.


1. She was filled with the aspiration to succeed in life.
[ترجمه ترگمان]او سرشار از آرزو بود که در زندگی موفق شود
[ترجمه گوگل]او با آرزوی موفقیت در زندگی پر شده بود

2. He has never had any aspiration to earn a lot of money.
[ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت آرزو نداشته که یه عالمه پول در بیاره
[ترجمه گوگل]او هرگز هیچ تلاشی برای به دست آوردن پول زیادی نداشته است

3. The aspiration towards some sort of rational understanding of the causal relationship is probably the best we can achieve.
[ترجمه ترگمان]تمایل به نوعی درک منطقی از رابطه علی احتمالا بهترین چیزی است که ما می توانیم به آن دست یابیم
[ترجمه گوگل]آرزوی به نوعی درک عقلانی از رابطه علی، احتمالا بهترین است که می توانیم به دست آوریم

4. New Aspiration, a prospective coalition partner, was already under public pressure against the inclusion of tainted politicians in the line-up.
[ترجمه ترگمان]نیو Aspiration، یک شریک ائتلافی آینده، هم اکنون تحت فشار عمومی بر علیه گنجاندن سیاستمداران لکه دار در این خط بود
[ترجمه گوگل]آرزوی جدید، یک شریک ائتلاف آینده نگر، در حال حاضر تحت فشار عمومی علیه گنجاندن سیاستمداران مخرب در این گروه قرار گرفته است

5. The most useful diagnostic procedure is aspiration and analysis of synovial fluid from an affected joint.
[ترجمه ترگمان]موثرترین روش تشخیصی، آرزوی و تحلیل سیال synovial از مفصل آسیب دیده است
[ترجمه گوگل]روش های تشخیصی مفید، آسپیراسیون و تجزیه و تحلیل مایع سینوویال از یک مفصل تحت تاثیر قرار می گیرد

6. We describe two cases of accidental aspiration of a foreign body after use of a metered dose inhaler.
[ترجمه ترگمان]ما دو مورد از آرزوی اتفاقی یک جسم خارجی پس از استفاده از یک دستگاه تنفسی دارای مقدار مورد نیاز را شرح می دهیم
[ترجمه گوگل]ما دو مورد از آسپیراسیون تصادفی بدن خارجی را پس از استفاده از دوز انجماد اندازه گیری شده توصیف می کنیم

7. This experience of a tight community of shared aspiration is rare in a novelist's lonely life.
[ترجمه بهرام] چنین تجربه ی یک ارتباط گروهی نزدیک و تنگاتنگ با آرمانی مشترک، اتفاقی نادر در زندگی تنهایی و منزویانه ی رمان نویس است.
[ترجمه ترگمان]این تجربه یک جامعه تنگ از آرمان های مشترک در زندگی تنهایی رمان نویس نادر است
[ترجمه گوگل]این تجربه یک جامعه تنگ آسایش مشترک در زندگی یکنواخت رمان نویس نادر است

8. Remove the medium by aspiration, leaving the bacterial pellet as dry as possible.
[ترجمه بهرام] آن فضای واسط ( میانجی ) را با مکش هوا حذف کنید تا توده ( گوله ی ) باکتریایی تا حد ممکن خشک شود.
[ترجمه ترگمان]محیط را با اشتیاق حذف کنید و گلوله باکتری را تا جایی که ممکن است خشک کنید
[ترجمه گوگل]رسانه را با آسپیراسیون برداشته و پلت باکتریایی را تا حد ممکن خشک نگه می دارد

9. The universe is animated by an all-pervasive aspiration to a higher state, a greater perfection as embodied in the Prime Mover.
[ترجمه بهرام] جهان به وسیله ی اشتیاقی فراگیر به حالتی ( حالی، وضعیتی ) برتر به حرکت درمی آید، کمال مطلوب تری که در همان نیرو - محرکه ی آغازین جاساز شده است ( کمال مطلوب تری که در جان مایه ی همان نیرو - محرکه ی آغازین قرار داشته است )
[ترجمه ترگمان]جهان به وسیله یک آرزوی فراگیر برای یک دولت بالاتر، یک کمال بالاتر که در the نشان داده شده است، انیمیشنی شده است
[ترجمه گوگل]جهان توسط یک آرزو همه فراگیر به یک دولت بالاتری تبدیل شده است، کمال بیشتر به عنوان مجهز به اولین مورو

10. It is a triumph of aspiration and worship, salvation and conscience, over the compulsions of the flesh.
[ترجمه بهرام] این پیروزی شوق و نیایش، رستگاری و انضباط بر اجبارها و محدودیت های تن و بدن است.
[ترجمه ترگمان]این پیروزی، پیروزی و worship، رستگاری و عذاب وجدان است
[ترجمه گوگل]این یک پیروزی از آسپیراسیون و پرستش، نجات و وجدان، بیش از اجبار گوشت است

11. My greatest aspiration is to work towards a clean healthy environment for all humanity.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین آرزوی من کار کردن به یک محیط سالم تمیز برای همه بشریت است
[ترجمه گوگل]بزرگترین آرزوی من این است که به سمت یک محیط سالم و پاکیزه برای تمام بشریت بپردازیم

12. Discussion Aspiration of a foreign body during use of an inhaler has been infrequently reported since the first report in 198
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد استفاده از یک بدنه خارجی در طول استفاده از یک دستگاه تنفسی به ندرت از زمان اولین گزارش در ۱۹۸ مورد گزارش شده است
[ترجمه گوگل]بحث: از زمان اولین گزارش در سال 1982، آسپیراسیون یک جسم خارجی در هنگام استفاده از یک رادیاتور غیر مجاز گزارش شده است

13. Attempts to measure bile salts directly by continuous aspiration have produced conflicting results.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای اندازه گیری نمک های صفرای به طور مستقیم با تمایل پیوسته باعث ایجاد نتایج متناقض شده است
[ترجمه گوگل]تلاش برای اندازه گیری نمک صفرا به طور مستقیم با آسپیراسیون مداوم نتایج متناقض ایجاد کرده است

14. Aspiration cytology of the neck mass showed only amorphous, necrotic material.
[ترجمه ترگمان]Aspiration cytology از جرم گردن فقط آمورف، مواد necrotic را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]سیتولوژی آسپیراسیون توده گردن فقط مواد غیر آروماتیک و ناباروری را نشان می دهد

15. For many, aspiration to higher things through promotion was tied up with the idea of a larger wage-packet.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری، اشتیاق به چیزهای بالاتر از طریق تبلیغات با ایده یک بسته دست مزد بزرگ تر بسته شد
[ترجمه گوگل]برای بسیاری، آرزوی به کارهای بالاتر از طریق ارتقاء، با ایده یک بسته بازپرداخت بزرگتر مرتبط بود

پیشنهاد کاربران

انتظارات

میل و اشتیاق


ترجمه تخصصی این واژه در علوم ورزشی به معنای مکش است.


سودا

بلندپروازی

goal/aim
امیال و اهداف

در علوم پزشکی: خارج کردن مایع از یک حفره با روش ساکشن کردن

دمش ( در زبانشناسی )

داخل دادن اجسام خارجی ( غذا و . . ) با تنفس

a strong desire to achieve something high or great

ارزو

عروج یا صعود

aspiration ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: برون کِشی
تعریف: بیرون کشیدن محتویات حفره ها یا بافت های بدن با مَکش

Pulmonary aspiration is when you inhale food, stomach acid, or saliva into your lungs.


کلمات دیگر: