کلمه جو
صفحه اصلی

doily


معنی : نوعی پارچه ابریشمی، دستمال کوچک سر سفره
معانی دیگر : دستمال سفره ی کوچک

انگلیسی به فارسی

دستمال کوچک سر سفره، نوعی پارچه ابریشمی


بخور، نوعی پارچه ابریشمی، دستمال کوچک سر سفره


انگلیسی به انگلیسی

• small decorative napkin (also doyley)
a doily is a decorative mat made from paper or cloth that has a pattern of tiny holes in it. you put a doily on a plate under something such as a cake or a sandwich.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] دستمال کوچک حصیری باف جهت زیر بشقاب

مترادف و متضاد

نوعی پارچه ابریشمی (اسم)
chiffon, doily

دستمال کوچک سر سفره (اسم)
doily

جملات نمونه

1. The patterns show every lace doily, rose window or Persian carpet you can imagine.
[ترجمه ترگمان]این الگوها هر تور doily، پنجره گل رز یا فرش ایرانی را نشان می دهند که می توانید تصور کنید
[ترجمه گوگل]این الگوها نشان می دهد هر طناب توری، پنجره های رز یا فرش ایرانی که می توانید تصور کنید

2. We put him in the shade, the doily wrapped around his little orange body except for his face.
[ترجمه ترگمان]او را در سایه قرار دادیم، the دور بدن نارنجی رنگش پیچیده بود، به جز صورتش
[ترجمه گوگل]ما او را در سایه گذاشتهایم، حیاط خلوت در اطراف بدن نارنجی کمی به جز صورت او پیچیده شده است

3. Several months ago, the doily would have been an unusual touch.
[ترجمه ترگمان]چند ماه پیش، doily یک تماس غیر معمول بود
[ترجمه گوگل]چند ماه پیش خلط لمسی غیر معمول بود

4. It took 277 trials and errors to produce Doily the sheep, creating a cellular body count that would look like sheer carnage if the cells were human.
[ترجمه ترگمان]این کار باعث شد تا ۲۷۷ آزمایش و خطا برای تولید Doily گوسفند ایجاد شود و تعداد سلول های سلولی را ایجاد کند که شبیه به قتل عام محض باشد اگر این سلول ها انسان بودند
[ترجمه گوگل]277 آزمایش و اشتباه برای تولید گوسفند Doily انجام شد و شمارش بدن سلول ایجاد شد که به نظر می رسد که قتل عام منفرد در صورت سلول انسان باشد

5. It's really over glamorized here, and that stupid doily cloth thing makes no sense, and doesn't really enhance the PSP or game play experience.
[ترجمه ترگمان]اینجا واقعا بر فراز glamorized است، و آن پارچه doily احمق هیچ معنایی ندارد و بازی یا بازی بازی را واقعا افزایش نمی دهد
[ترجمه گوگل]این واقعا بیش از زرق و برق دار در اینجا، و این چیزی که پارچه ابریشمی حیرت انگیز است هیچ معنی ندارد، و واقعا نمی کند PSP و بازی تجربه بازی

6. A doily provides nice trim for the heart-shaped package.
[ترجمه ترگمان]A برای بسته قلبی شکل خوبی به شما می دهد
[ترجمه گوگل]یک دستمال کاغذی برای بسته بندی شکل قلب، تر و تمیز می کند

7. To make a doily or lace, you use thin thread and a small hook.
[ترجمه ترگمان]برای ساختن تور یا تور، از نخ نازکی استفاده می کنید و قلاب کوچکی هم به دست می آورید
[ترجمه گوگل]برای ساختن خمیر یا توری، از موضوع نازک و قلاب کوچک استفاده کنید

8. The openwork doily design in colors of the season is the perfect way to present candies, cookies and more!
[ترجمه ترگمان]طراحی doily openwork در رنگ های این فصل یک راه عالی برای ارائه آب نبات، کلوچه و چیزهای دیگر است!
[ترجمه گوگل]طرز تهیه آجری در رنگ های فصل، راه عالی برای ارائه شکلات ها، کوکی ها و بیشتر است!

9. Each team was provided with crepe paper, pins, a needle, rubber band, a doily and a paper plate.
[ترجمه ترگمان]هر تیم با کاغذ کرپ، سنجاق، سوزن، نوار لاستیکی و یک بشقاب کاغذ تهیه می شد
[ترجمه گوگل]هر تیم با کاغذ کراپ، پین، یک سوزن، باند لاستیکی، یک دستمال کاغذی و یک ورق کاغذ ارائه شد

10. She set the platter on the altar, on top of a brand-new yellow lace doily.
[ترجمه ترگمان]او سینی را روی محراب گذاشت، روی یک نوار چسب زرد نو
[ترجمه گوگل]او را بر روی محراب، بر روی یک توری زرد با نام تجاری جدید قرار داد

11. The fabric is often used for a quilt, bed linen, or doily .
[ترجمه ترگمان]پارچه اغلب برای یک لحاف، کتانی و یا doily استفاده می شود
[ترجمه گوگل]این پارچه اغلب برای یک دستمال سفره، کتانی یا خیاطی استفاده می شود

12. Lindsay: You've made every decision without consulting me, and now you're telling me that I have to wear your dead mother's doily?
[ترجمه ترگمان]تو هر تصمیمی رو بدون مشورت با من گرفتی، و حالا داری به من میگی که من باید لباس مادرت رو بپوشم؟
[ترجمه گوگل]لیندسی: شما هر تصمیم را بدون مشورت با من انجام دادید، و حالا به من می گوید که من باید خمیر مرغ مرده را بپوشم؟

13. This couple I work for, at one party they were theonly guests who didn't know to lift the doily with the finger bowl.
[ترجمه ترگمان]این دو نفری که من کار می کنم، در یک مهمانی، کسانی بودند که نمی دانستند doily را با کاسه finger بلند کنند
[ترجمه گوگل]این زن و شوهر برای من کار می کنند، در یک مهمانی آنها مهمانانی بودند که نمی دانستند با کاسه انگشت خود را بلند کنند

14. She told me that if I ever got angry with you, I should just keep quiet and crochet a doily .
[ترجمه ترگمان]به من گفت که اگر از دستت عصبانی بشوم، فقط باید ساکت بمانم و از قلاب بافی خوشم بیاید
[ترجمه گوگل]او به من گفت که اگر من همیشه با شما خشمگین شدم، باید فقط آرام باش و قلاب دوزی بسازم

پیشنهاد کاربران

دستمال پارچه ای

دستمال


کلمات دیگر: