1. worried about another earthquake, people started stocking up on food and water
مردم چون نگران یک زلزله ی دیگر بودند شروع کردند به اندوختن خوراک و آب.
2. she worried robert until he agreed to marry her
آن قدر پاپی روبرت شد تا موافقت کرد که با او زناشویی کند.
3. wolves worried the sheep
گرگ ها گوسفند را پاره پاره کردند.
4. i am worried
دلهره دارم،نگرانم.
5. the boy worried the loose tooth with his tongue
پسر با زبانش دندان لق را تکان می داد.
6. he was unduly worried
او بی اندازه دلواپس بود.
7. the enemy command was worried about the troop's morale
فرماندهی ارتش دشمن نگران روحیه ی افراد بود.
8. he sat up all night worried about his son
همه ی شب بیدار نشست و دلواپس پسرش بود.
9. now i can see why she was worried
حالا می فهمم چرا نگران بود.
10. You look worried. What's the matter?
[ترجمه ترگمان]به نظر نگران میای موضوع چیه؟
[ترجمه گوگل]شما نگران هستید موضوع چیه؟
11. Doctors are worried about the possible spread of the disease.
[ترجمه ترگمان]پزشکان نگران گسترش احتمالی این بیماری هستند
[ترجمه گوگل]پزشکان نگران گسترش احتمال بیماری هستند
12. I told him I was worried but he laughed scornfully.
[ترجمه FM] به او گفتم که �من نگرانم� اما او با نادانی به من خندید
[ترجمه ترگمان]به او گفتم که نگرانم، اما مسخره خندید
[ترجمه گوگل]من به او گفتم من نگران بودم اما با نادانی خندیدم
13. She gave me a worried look.
[ترجمه ترگمان]نگاهی نگران به من انداخت
[ترجمه گوگل]او به من نگاه نگران کننده ای داد
14. After twenty minutes I started to get worried.
[ترجمه ترگمان]بعد از بیست دقیقه نگران شدم
[ترجمه گوگل]بعد از بیست دقیقه من نگران شدم
15. Children are worried about failing in front of their peers.
[ترجمه ترگمان]کودکان نگران شکست در مقابل همسالان خود هستند
[ترجمه گوگل]کودکان در مورد شکست در برابر همسالان خود نگران هستند
16. I was worried I wouldn't be able to hang my washing out.
[ترجمه ترگمان]نگران بودم که نتوانم washing را نگه دارم
[ترجمه گوگل]من نگران بودم که نمی توانستم شستن را قطع کنم
17. George worried along six months trying to support a large family.
[ترجمه ترگمان]جورج در طول شش ماه نگران بود که یک خانواده بزرگ را حمایت کند
[ترجمه گوگل]جورج نگران شش ماه تلاش برای حمایت از یک خانواده بزرگ بود