کلمه جو
صفحه اصلی

undeveloped


بایر، کشت نشده، آباد نشده، توسعه نیافته

انگلیسی به فارسی

بایر، کشت نشده


آباد نشده


توسعه نیافته


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of developed.
مشابه: immature, primitive, rudimentary

• not developed
undeveloped countries or regions are not industrialized and do not use modern methods of farming.

مترادف و متضاد

immature


Synonyms: abortive, backward, behindhand, embryonic, half-baked, ignored, inchoate, incipient, inexperienced, latent, potential, primitive, primordial, unactualized, underdeveloped, unevolved, unprogressive, untaught, untrained


Antonyms: adult, developed, grown, mature


جملات نمونه

1. undeveloped land
زمین آباد نشده

2. The big losers will be the undeveloped countries, especially sub-Saharan Africa.
[ترجمه ترگمان]بازندگان اصلی، کشورهای توسعه نیافته هستند، به ویژه کشورهای جنوب صحرای آفریقا
[ترجمه گوگل]بازندگان بزرگ کشورهای توسعه نیافته، به ویژه کشورهای جنوب صحرای آفریقا خواهند بود

3. This is a block of undeveloped land.
[ترجمه ترگمان]این یک قطعه زمین توسعه نیافته است
[ترجمه گوگل]این یک بلوک از زمین های توسعه نیافته است

4. The coastline is still largely undeveloped.
[ترجمه ترگمان]خط ساحلی هنوز تا حد زیادی توسعه نیافته است
[ترجمه گوگل]خط ساحلی هنوز عمدتا توسعه نیافته است

5. Don't expose undeveloped film to light.
[ترجمه ترگمان]فیلم را در معرض نور قرار ندهید
[ترجمه گوگل]فیلم ناباوری را در معرض نور قرار ندهید

6. Vast tracts of the country are wild and undeveloped.
[ترجمه ترگمان]زمین های عظیم کشور وحشی و توسعه نیافته هستند
[ترجمه گوگل]بخش های وسیع این کشور وحشی و توسعه نیافته اند

7. The book trade is relatively undeveloped in its use of computers to change the whole way in which business is conducted.
[ترجمه ترگمان]تجارت کتاب در استفاده از کامپیوتر نسبتا توسعه نیافته است تا کل روش انجام کسب وکار را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]تجارت کتاب نسبتا توسعه نیافته در استفاده از رایانه ها است تا کل راه کسب و کار را تغییر دهد

8. The economic abyss between developed and undeveloped countries is widening.
[ترجمه ترگمان]ورطه اقتصادی میان کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته، در حال گسترش است
[ترجمه گوگل]فروپاشی اقتصادی بین کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته گسترش می یابد

9. He recommended that local governments start buying undeveloped land for affordable housing.
[ترجمه ترگمان]او توصیه کرد که دولت های محلی زمین توسعه نیافته را برای مسکن ارزان بخرند
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد که دولت های محلی شروع به خرید زمین های توسعه یافته برای مسکن ارزان قیمت کنند

10. Recently, I found a roll of undeveloped film in a kitchen drawer.
[ترجمه ترگمان]اخیرا یک رول فیلم توسعه نیافته را در یک کشوی آشپزخانه پیدا کردم
[ترجمه گوگل]به تازگی، من یک رول فیلم توسعه یافته در کشوی آشپزخانه پیدا کردم

11. This ability therefore, can remain undeveloped or it can even be lost before it gets organized.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این توانایی می تواند توسعه نیافته باقی بماند و یا حتی می تواند قبل از اینکه سازمان دهی شود از دست برود
[ترجمه گوگل]این توانایی، بنابراین، می تواند توسعه نیافته یا حتی قبل از اینکه سازماندهی شود، می تواند از دست رفته باشد

12. The deepest is Lechuguilla, an undeveloped cavern that reaches 567 feet into the Earth.
[ترجمه ترگمان]عمیق ترین آن ها Lechuguilla، یک غار توسعه نیافته است که به ۵۶۷ پا به زمین می رسد
[ترجمه گوگل]عمیق ترین Lechuguilla، یک غار ناقص است که به زمین می رسد 567 فوت

13. Large amounts of undeveloped land, a finite resource, have been covered by roads and built development.
[ترجمه ترگمان]مقادیر زیادی از زمین توسعه نیافته، یک منبع محدود، توسط جاده ها و توسعه ساخته شده است
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی از زمین های توسعه نیافته، یک منبع محدود، با جاده ها پوشیده شده و ساخته شده اند

14. A simple enough rule which struck his rather undeveloped mind with the force of divine inspiration.
[ترجمه ترگمان]یک قانون ساده و ساده که ذهن rather را با نیروی الهام الاهی درهم آمیخت
[ترجمه گوگل]یک قاعده ساده کافی است که با نیروی الهام الهی روبرو شده است

15. The latter had been undeveloped while I lived in alien cultures.
[ترجمه ترگمان]دومی زمانی توسعه نیافته بود که من در فرهنگ های بیگانه زندگی می کردم
[ترجمه گوگل]این در حالی است که من در فرهنگ های بیگانه زندگی نکردم

اصطلاحات

undeveloped land

زمین آبادنشده


پیشنهاد کاربران

خام، ابتدایی

ناپیشرفته ، پیشرفت نکرده ، پَس افتاده ، عقب مانده ، عقب افتاده

( در مورد زمین )
- بایر
- دست نخورده

توسعه نیافته - پیشرفت نکرده


کلمات دیگر: