کلمه جو
صفحه اصلی

countryside


معنی : حومه شهر، ییلاقات
معانی دیگر : دشت و صحرا، بوم، بوم و بر، برون شهر، پالیزگان، روستاییان، دهگانان، قسمتی از بیرون شهر,حومه شهر

انگلیسی به فارسی

ییلاقات، حومه شهر


حومه شهر، ییلاقات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a rural area.
مشابه: country, land

• area outside of the city, rural area
the countryside is land that is away from towns and cities.

مترادف و متضاد

حومه شهر (اسم)
skirt, countryside, suburb, suburbia, exurbia

ییلاقات (اسم)
countryside

non-city environment


Synonyms: back roads, boonies, country, environment, land, landscape, non-urban area, scenery, setting, sticks, surroundings, terrain


جملات نمونه

1. the whole countryside gathered to welcome him
همه ی روستاییان برای خوشامدگویی به او گرد آمدند.

2. in springtime, when the countryside is green and fresh
در بهاران که دشت و صحرا سبز و خرم است

3. the police beat the countryside for the fugitive
برای یافتن فراری پلیس دهات را گشت.

4. the personality of the english countryside
ویژگی دهات انگلستان

5. The countryside was flat, dull and uninteresting.
[ترجمه ترگمان]حومه شهر صاف، دلگیر و جالب توجه بود
[ترجمه گوگل]حومه شهر مسطح، خسته و بی علاقه بود

6. We grew up in the countryside, surrounded by the beauties of nature.
[ترجمه ترگمان]ما در حومه شهر بزرگ شدیم و تحت تاثیر زیبایی طبیعت قرار گرفتیم
[ترجمه گوگل]ما در حومه رشد کردیم، که توسط زیبایی های طبیعت احاطه شده است

7. The countryside looks its best in October.
[ترجمه ترگمان]حومه شهر در ماه اکتبر به بهترین شکل خود نگاه می کند
[ترجمه گوگل]در ماه اکتبر، حومه شهر بهترین است

8. The countryside has been denuded by war.
[ترجمه سیروس] حومه شهر بوسیله جنگ نابود شده بود
[ترجمه ترگمان]حومه از جنگ تخلیه شده است
[ترجمه گوگل]حومه شهر جنگی است

9. Both poets drew their inspiration from the countryside.
[ترجمه ترگمان]هر دو شاعر الهامات خود را از ییلاقات بیرون کشیدند
[ترجمه گوگل]هر دو شاعر الهام بخش خود را از حومه شهر برداشته اند

10. The countryside around there is lovely.
[ترجمه ترگمان]ییلاقات اطراف آنجا دوست داشتنی هستند
[ترجمه گوگل]حومه اطراف آن دوست داشتنی است

11. I feel no attachment to the countryside.
[ترجمه ترگمان]هیچ علاقه ای به حومه شهر ندارم
[ترجمه گوگل]من هیچ وابستگی به حومه را احساس نمی کنم

12. There is a fine view of the countryside.
[ترجمه ترگمان]منظره زیبایی در اطراف شهر دیده می شود
[ترجمه گوگل]یک منظره زیبا از حومه وجود دارد

13. As we travel south, the countryside begins to undulate as the rolling hills sweep down to the riverbanks.
[ترجمه ترگمان]همانطور که ما به سمت جنوب سفر می کنیم، مناطق روستایی به تدریج شروع به نقل مکان می کنند، چرا که تپه های گردان به سمت سواحل رود می روند
[ترجمه گوگل]همانطور که ما در حال سفر به جنوب، حومه شهر شروع به خم شدن به عنوان تپه های نورد در حال حرکت به بانک های رودخانه

14. A prosperity never seen before appeared in the countryside.
[ترجمه ترگمان]پیشرفتی که پیش از این در روستا دیده نشد
[ترجمه گوگل]پیشاپیش هرگز نمیتواند در حومه شهر ظاهر شود

in springtime, when the countryside is green and fresh

در بهاران که دشت و صحرا سبز و خرم است


The whole countryside gathered to welcome him.

همه‌ی روستاییان برای خوشامدگویی به او گرد آمدند.


پیشنهاد کاربران

طبیعت خارج از شهر

مرز و بوم

مناطق روستایی

روستانشینان و مناطق روستایی

حومه و اطراف شهر

Do not wear my clothes in the countryside
لباس های من را در حومه ها بی اجازه نپوش

خارج از شهر

دشت و صحرا:
land outside towns and cities, with fields, woods, etc.

Farmland, green belt

ییلاق ، حومه شهر
If the weather is fine, we'll go to the country side
اگر هوا خوب باشه به یبلاق خواهیم رفت.

محیط اطراف

طبیعت خارج از شهر یا به اصطلاح بیرون شهر

مناطق سرسبز اطرف شهر ( با حومه شهر فرق میکند )


کلمات دیگر: