1. to spade a garden
باغ را بیل زدن
2. call a spade a spade
بدون پرده پوشی حرف زدن،رک گویی کردن
3. call a spade a spade
رک حرف زدن،واژه ی درست (حتی اگر زننده هم باشد) را به کار بردن
4. to even out the soil with a spade
با بیل زمین را هموار کردن
5. Call a spade a spade.
[ترجمه ترگمان]به بیل یا بیل زنگ بزن
[ترجمه گوگل]با یک بیل یک بیل تماس بگیرید
6. There was a garden spade in the shed.
[ترجمه ترگمان]یک بیل در انبار بود
[ترجمه گوگل]یک بیل باغ در حیاط وجود دارد
7. The spade jarred on something metal.
[ترجمه ترگمان]بیل در اثر برخورد با فلز سخت ناراحت شده بود
[ترجمه گوگل]بیل بر روی چیزی فلزی سرازیر می شود
8. The gardener felt something hard with his spade.
[ترجمه ترگمان]باغبان با بیل خود کار سختی می کرد
[ترجمه گوگل]باغبان احساس می کند چیزی با بیل خود را سخت
9. After years of gardening, the marks of the spade were impressed on the skin of the old gardener's hands.
[ترجمه ترگمان]بعد از سال ها باغبانی، اثری از بیل در دست باغبان پیر قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]پس از سال ها باغبانی، علامت های بتمن بر روی پوست دستان باغبان قدیمی تأثیر می گذاشت
10. Just give him a bucket and spade and he's in seventh heaven!
[ترجمه ترگمان]فقط به او یک سطل و بیل بده و در آسمان هفتم است!
[ترجمه گوگل]فقط یک سطل و بشکه را بگذارید و او در بهشت هفتم است!
11. I dug with a spade.
[ترجمه ترگمان]من بیل - ای رو حفر کردم
[ترجمه گوگل]من با یک بیل گودال ریختم
12. The spade clanged when it hit the rock.
[ترجمه ترگمان]وقتی به صخره برخورد کرد، بیل با صدای بلند شروع به صدا کرد
[ترجمه گوگل]این بیل زمانی که به سنگ رسید، فریاد کشید
13. Turn the soil over with a spade.
[ترجمه ترگمان] خاک رو با یه بیل برگردون
[ترجمه گوگل]خاک را با یک کاغذ خیس کنید
14. His spade cleaved the firm sand with a satisfying crunch.
[ترجمه ترگمان]بیل او شن محکمی را با یک برخورد رضایت بخش تقسیم می کرد
[ترجمه گوگل]بیل خود را با شن و ماسه رضایت بخشیده است
15. Why did you buy a spade?
[ترجمه ترگمان]چرا یه بیل خریدی؟
[ترجمه گوگل]چرا یک بیل خریدید؟