کلمه جو
صفحه اصلی

dink


رجوع شود به: (تنیس) drop shot

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: (تنیس) drop shot


دینک


جملات نمونه

1. She used to let me dink her on my horse.
[ترجمه ترگمان]اون به من اجازه می داد که اونو روی اسب خودم راه بندازم
[ترجمه گوگل]او به من اجازه داد تا روی اسب سوارم کند

2. He used to dink his son to school.
[ترجمه ترگمان]اون عادت داشت پسرش رو به مدرسه ببره
[ترجمه گوگل]او پسر خود را به مدرسه سوار کرد

3. He and she dinked up the hill.
[ترجمه ترگمان]از تپه بالا رفت
[ترجمه گوگل]او و او تپه را برافراشتند

4. The newspaper used the neologism "dinks", Double Income No Kids.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه از روزنامه \"dinks\"، درآمد دوگانه بدون کودکان استفاده کرد
[ترجمه گوگل]این روزنامه از نوشیدنی های زیست شناختی استفاده کرد، درآمد دو برابر بدون بچه ها

5. Pets - only DINK family like pets rather than child.
[ترجمه ترگمان]حیوانات خانگی به جای کودکان به حیوانات خانگی مانند حیوانات خانگی تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]حیوانات خانگی - فقط خانواده DINK مانند حیوانات خانگی به جای کودک

6. My brother's rinky - dink motorcycle just fell apart.
[ترجمه ترگمان]یه موتور سیکلت My از هم جدا شده
[ترجمه گوگل]موتور سوار برادر من فقط سقوط کرد

7. DINK families refer to families that have dual income and no kids.
[ترجمه ترگمان]خانواده های dink به خانواده هایی مراجعه می کنند که دارای درآمد دوگانه و فاقد فرزند هستند
[ترجمه گوگل]خانواده های DINK به خانواده هایی که درآمد دوگانه دارند و هیچ بچه ای ندارند اشاره می کنند

8. Yet many people choose a DINK family.
[ترجمه ترگمان]با این حال بسیاری از مردم خانواده dink را انتخاب می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال بسیاری از مردم یک خانواده DINK را انتخاب می کنند

9. What dink of wine do you have?
[ترجمه ترگمان]شما چقدر شراب دارید؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی از شراب دارید؟

10. The boy's name was Humperdink, or Dink for short.
[ترجمه ترگمان]اسم بچه Humperdink یا Dink بود
[ترجمه گوگل]نام پسر این بود Humperdink، یا دینک کوتاه است

11. There are more and more DINK families in big cities.
[ترجمه ترگمان]در شهرهای بزرگ، خانواده های dink بیشتری وجود دارند
[ترجمه گوگل]خانواده های DINK بیشتر و بیشتر در شهرهای بزرگ وجود دارد

12. Dink : A ball hIt'so it floats very softly.
[ترجمه ترگمان]یک مجلس رقص به این ترتیب خیلی آهسته در هوا شناور می شود
[ترجمه گوگل]دینک: یک توپ به طرز بسیار ملایم شناور است

13. This small town only has one rinky - dink restaurant.
[ترجمه ترگمان]این شهر کوچک فقط یه رستوران rinky داره
[ترجمه گوگل]این شهر کوچک فقط دارای یک رستوران مجلل - دینک است

14. It thinks the emergence of DINK phenomenon has it's own historical inevitability in china.
[ترجمه ترگمان]این فکر می کند که ظهور یک پدیده dink در چین اختیار خود را دارد
[ترجمه گوگل]این فکر می کند که ظهور پدیده DINK، خود را ناگزیری تاریخی خود در چین می داند

پیشنهاد کاربران

( در والیبال ) جاخالی ، یک آبشار آرام و راحت که برای فرستادن توپ به منطقه خالی زمین حریف؛ یعنی پشت یا کنار دفاع روی تور حریف استفاده می شود .


کلمات دیگر: