کلمه جو
صفحه اصلی

mincemeat


معنی : گوشت قیمه شده، قیمه امیخته با کشمش، مخلوطی از کشمش وشکر وگوشت
معانی دیگر : آمیزه ای از سیب خرد کرده و ادویه و کشمش و گاهی گوشت (که با آن پای می سازند)، (مهجور) گوشت خردکرده، گوشت قیمه

انگلیسی به فارسی

گوشت قیمه شده، مخلوطی از کشمش وشکر وگوشت، قیمه امیخته باکشمش


انگلیسی به انگلیسی

• finely chopped meat, ground meat; anything finely chopped; mixture of fruit and chopped meat for filling pie
mincemeat is a sticky mixture of small pieces of dried fruit. it is usually cooked in pastry to make mince pies.
mincemeat is also meat such as beef or lamb which has been minced; used in american english.

مترادف و متضاد

گوشت قیمه شده (اسم)
mincemeat

قیمه امیخته با کشمش (اسم)
mincemeat

مخلوطی از کشمش و شکر و گوشت (اسم)
mincemeat

جملات نمونه

1. make mincemeat of
1- خرد کردن،ریز ریز کردن 2- کاملا شکست دادن یا رد کردن،له و لورده کردن

2. A decent lawyer would have made mincemeat of them in court.
[ترجمه ترگمان]یه وکیل خوب از اونا توی دادگاه چند تا تیکه تیکه کرده
[ترجمه گوگل]یک وکیل مناسب و معقول می تواند از آنها در دادگاه استفاده کند

3. The Prime Minister made mincemeat of his opponent's arguments.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر اظهارات مخالفان خود را تکذیب کرد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر، مخلوطی از استدلال های مخالف خود را ساخت

4. I can imagine a defence lawyer making mincemeat of him if we ever put him up in court.
[ترجمه ترگمان]می توانم تصور کنم که اگر ما او را به دادگاه ببریم، یک وکیل دفاع از او می کند
[ترجمه گوگل]من می توانم یک وکیل مدافع را که قهوه را از او می سازد تصور کنم اگر ما او را در دادگاه قرار دادیم

5. I knew that a good lawyer would make mincemeat of him if I allowed him to give evidence.
[ترجمه ترگمان]من می دانستم که اگر به او اجازه دهم به او مدرک بدهد، یک وکیل خوب از او طرفداری می کند
[ترجمه گوگل]من می دانستم که یک وکیل خوب می تواند از او تجاوز کند، اگر مجاز به ارائه شواهد باشم

6. Stir the brandy into the mincemeat and spoon on to cases.
[ترجمه ترگمان]برندی را به داخل قاشق و قاشق اضافه کنید تا پرونده ها را بریزید
[ترجمه گوگل]براندی را به قاشق و قاشق برنج اضافه کنید

7. She also wants a mincemeat cookie recipe which she saw in a cookbook some 30 years ago.
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک دستورالعمل شیرینی را می خواهد که ۳۰ سال پیش در یک کتاب آشپزی دیده بود
[ترجمه گوگل]او همچنین می خواهد دستور العمل کوکی مینیاتوری که او 30 سال پیش در یک کتاب آشپزی دید

8. This book makes mincemeat of the idea that Reagan was a dunce, amiable or otherwise.
[ترجمه ترگمان]این کتاب mincemeat از این ایده است که ریگان آدم کودن، دوست داشتنی یا غیر عادی است
[ترجمه گوگل]این کتاب باعث می شود قهوه ای از این ایده ای که ریگان به آن علاقه دارد، دوستانه یا غیرقابل تحمل باشد

9. A hostile Public Prosecutor would make mincemeat of her.
[ترجمه ترگمان]یک دادستان عمومی دشمن mincemeat از او خواهد ساخت
[ترجمه گوگل]دادستان عمومی متخاصم می گوید:

10. It made mincemeat of CoreTest, returning data transfer rates in excess of 5Mb/sec.
[ترجمه ترگمان]این اثر mincemeat of را ساخت، نرخ انتقال داده را در حد بیش از ۵ Mb \/ sec برگرداند
[ترجمه گوگل]این جعبه ساخته شده از CoreTest، نرخ انتقال داده را بیش از 5 مگابایت در ثانیه برمی گرداند

11. Preparation method For the mincemeat, cut the boiled, cooled lemon in half and discard the pips.
[ترجمه ترگمان]روش آماده سازی برای mincemeat، لیمو ترش را به نصف کاهش داده و the را دور می اندازد
[ترجمه گوگل]روش آماده سازی برای چاشنی گوجه فرنگی، لیمو آب جوش داده شده را خنک کرده و نصف آن را خالی کنید

12. The scientist mincemeat of the new atomic theory.
[ترجمه ترگمان]دانشمند mincemeat نظریه اتمی جدید را تایید می کند
[ترجمه گوگل]دانشمند معادن تئوری جدید اتمی

13. She made mincemeat of all his arguments.
[ترجمه ترگمان] اون با همه his تیکه تیکه کرد
[ترجمه گوگل]او از تمام استدلال هایش قهوه ای ساخت

14. And a pound of mincemeat, too.
[ترجمه ترگمان]و یک پوند گوشت قیمه شده هم هست
[ترجمه گوگل]و همچنین یک پوند قنادی

15. Globo Gym's making mincemeat of the Las Vegas Police Department.
[ترجمه ترگمان]سالن ورزش Globo mincemeat از اداره پلیس لاس وگاس است
[ترجمه گوگل]منسوجات ساختمانی Globo Gym از اداره پلیس لاس وگاس

اصطلاحات

make mincemeat of

1- خرد کردن، ریز‌ریز کردن 2- کاملاً شکست دادن یا رد کردن، له و لورده کردن


پیشنهاد کاربران

تکه هاى کوچک خرد شده از میوه هاى خشک که در هم آمیخته شده باشند را گویند

شب کریسمس، دسر mince pie میخورند که از pastry وگوشت mincemeat درست شده که کشمش داره

mince pie به معنای پا یا کلوچه میوه ای ست؛ که در پخت آن 2 چیز کاربرد داره:1_ pastry یا خمیر شیرینی پزی و 2_ mincemeat ؛ که دستور سنتی داره و آمیزه ای از سیب خرد کرده و ادویه و کشمش و مویز و سایر میوه های خشکِ شیرینه.

لذا به هیچ وجه گوشت در پخت آن کاربرد نداره!

درواقع کسانی که mincemeat ر گوشت قیمه شده یا گوشت چرخ کرده معنی کردن؛ اونو با minced meat که به معنی گوشت خردکرده ، گوشت قیمه یا گوشت چرخ کرده هست، اشتباه گرفتن.


کلمات دیگر: