کلمه جو
صفحه اصلی

profitable


معنی : مفید، سودبخش، سوداور
معانی دیگر : پر بهره، پر منفعت، سود آور، سودمند

انگلیسی به فارسی

سودبخش، مفید، سوداور


سود آور است، مفید، سودبخش، سوداور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: profitably (adv.), profitability (n.), profitableness (n.)
(1) تعریف: bringing profits.
مترادف: gainful, lucrative, moneymaking, remunerative
متضاد: profitless, unprofitable
مشابه: commercial, cost-effective, fat, fruitful, productive

- We had a profitable business until the competition became too stiff.
[ترجمه ترگمان] ما یک تجارت پر سود داشتیم تا اینکه مسابقه خیلی خشک شد
[ترجمه گوگل] ما تا زمانی که رقابت شدید شد، کسب و کار سودآور داشتیم

(2) تعریف: beneficial; advantageous.
مترادف: advantageous, beneficial, useful
متضاد: fruitless, unprofitable, useless
مشابه: favorable, fruitful, helpful, productive, salutary, worthwhile

• lucrative, paying; rewarding, beneficial; producing income
a profitable organization or practice makes a profit.
something that is profitable results in some benefit for you.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پرسود، پر منفعت، مفید، سودمند

مترادف و متضاد

مفید (صفت)
available, useful, effective, advantageous, beneficial, helpful, fruitful, beneficent, off use, profitable, utile

سودبخش (صفت)
profitable

سوداور (صفت)
profitable

advantageous; money-making


Synonyms: assisting, beneficial, commercial, conducive, contributive, cost-effective, effective, effectual, favorable, fruitful, gainful, going, good, instrumental, in the black, lucrative, paid off, paying, paying well, practical, pragmatic, productive, remunerative, rewarding, self-sustaining, serviceable, successful, sustaining, sweet, useful, valuable, well-paying, worthwhile


Antonyms: disadvantageous, unprofitable


جملات نمونه

1. a profitable transaction
معامله ی پرسود

2. a profitable transaction
معامله ی پر سود

3. er profitable guidance
راهنمایی مفید او

4. The bottom line is that recycling isn't profitable.
[ترجمه ترگمان]نکته اصلی این است که بازیافت سود آور نیست
[ترجمه گوگل]خط پایین این است که بازیافت سودآور نیست

5. May your finances profitable this year.
[ترجمه ترگمان]ماه مه سال مالی تان سودآور است
[ترجمه گوگل]شاید مالیات شما در سال جاری سودآور باشد

6. The bottom line is that it's not profitable.
[ترجمه ترگمان]خط پایین این است که سودآور نیست
[ترجمه گوگل]خط پایین آن است که سودآور نیست

7. Drug manufacturing is the most profitable business in America.
[ترجمه ترگمان]تولید دارو سودمندترین مشاغل در آمریکا است
[ترجمه گوگل]تولید مواد مخدر در ایالات متحده سودآور ترین کسب و کار است

8. The deal was profitable to all of us.
[ترجمه ترگمان]معامله سود زیادی برای همه ما بود
[ترجمه گوگل]معامله برای همه ما سودآور بود

9. It is usually more profitable to sell direct to the public.
[ترجمه ترگمان]فروش مستقیم به مردم سودمندتر است
[ترجمه گوگل]معمولا فروش مستقیم به عموم مردم سودمندتر است

10. What can be done to keep the business profitable?
[ترجمه ترگمان]چه کاری می تواند برای سودآور نگه داشتن کسب وکار انجام شود؟
[ترجمه گوگل]چه کاری می تواند انجام شود تا کسب و کار سودآور باشد؟

11. Have a happy and profitable year.
[ترجمه ترگمان]یک سال شاد و پر سود باشید
[ترجمه گوگل]یک سال خوشحال و سودآور

12. That business became profitable last year.
[ترجمه ترگمان]آن کسب وکار در سال گذشته سودآور شد
[ترجمه گوگل]این کسب و کار در سال گذشته سودآور بود

13. We have become very profitable. Not coincidentally(sentence dictionary), we have only half as many employees as we did in 198
[ترجمه ترگمان]ما بسیار سودآور شدیم نه به طور اتفاقی (فرهنگ لغت)، ما فقط نیمی از کارمندان را در ۱۹۸ داریم
[ترجمه گوگل]ما بسیار سودآور هستیم نه به طور تصادفی (فرهنگ لغت جمله)، ما تنها نیمی از کارکنان را به عنوان ما در سال 198 انجام دادیم

14. The advertising campaign proved very profitable.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تبلیغاتی بسیار سودآور شد
[ترجمه گوگل]کمپین تبلیغاتی بسیار سودآور بود

15. BT at its profitable peak was coining it at the rate of £90 a second.
[ترجمه ترگمان]شرکت BT در اوج سودآور خود، آن را با نرخ ۹۰ پوند در ثانیه به ضرب گلوله از بین برد
[ترجمه گوگل]BT در اوج سودآوری خود، آن را با نرخ 90 پوند در ثانیه به دست آورد

16. His hobby of winemaking was fast becoming a profitable sideline.
[ترجمه ترگمان]سرگرمی او به سرعت در حال تبدیل شدن به یک حاشیه سود آور بود
[ترجمه گوگل]سرگرمی او برای آب گیری سریع تبدیل شدن به یک حاشیه سودآور بود

17. The business could become less profitable or, even worse, could close down.
[ترجمه ترگمان]این کسب وکار می تواند سود کمتری داشته باشد و یا حتی بدتر از آن ممکن است به پایان برسد
[ترجمه گوگل]کسب و کار می تواند سودآورتر شود یا حتی بدتر از آن بتواند بسته شود

a profitable transaction

معامله‌ی پرسود


er profitable guidance

راهنمایی مفید او


پیشنهاد کاربران

( صفت ) برای کسی یا چیزی نفع داشتن

It's more profitable for them
بیشتر براشون نفع داره

*برای آنها بیشتر نفع داره!

منفعت داشتن برای کسی

سودآوری ، سود بخشی


کلمات دیگر: