1. Some people succeed because they are destined to, but most people succeed because they are determined to.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد موفق می شوند زیرا مقدر است که آن ها موفق شوند، اما اغلب مردم به این دلیل موفق می شوند که مصمم هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم موفق می شوند، زیرا آنها به مقصد می رسند، اما اکثر مردم موفق می شوند، زیرا آنها مصمم هستند
2. His parents destined him for a career at the Bar.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش او را برای شغلی در کانون وکلا تعیین کردند
[ترجمه گوگل]پدر و مادر او او را برای حرفه ای در نوار انتخاب کردند
3. His parents destined him for the church.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش او را به کلیسا کشیده بودند
[ترجمه گوگل]والدین او او را برای کلیسا تعیین کردند
4. London seems destined to lose more than 000 hospital beds.
[ترجمه ترگمان]لندن ظاهرا بیش از ۰۰۰ تخت بیمارستانی از دست می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد لندن بیش از هزار تخت بیمارستان را از دست داده است
5. She seemed destined for a successful career.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که سرنوشت موفق و موفق به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که برای موفقیت حرفه ای متوسل شده بود
6. The money was destined for the relief of poverty, but was diverted by corrupt officials.
[ترجمه ترگمان]این پول برای رهایی از فقر مقدر شده بود، ولی مقامات فاسد آن را منحرف ساخت
[ترجمه گوگل]این پول برای تسکین فقر تعیین شد، اما توسط مقامات فاسد هدایت شد
7. From childhood, Britney Spears seemed destined for stardom.
[ترجمه ترگمان]از کودکی، بریتنی اسپیرز (Britney Spears)به نظر می رسید که ستاره هاست
[ترجمه گوگل]از دوران کودکی، بریتنی اسپیرز به نظر می رسید که برای ستاره شناخته شده است
8. David was originally destined to the bar.
[ترجمه ترگمان]دیوید در اصل به بار آمده بود
[ترجمه گوگل]دیوید در اصل به نوار به مقصد رسید
9. Everyone knew that Muriel was destined for great things.
[ترجمه ترگمان]همه می دونستند که \"میوریل\" برای چیزهای بزرگ مقدر شده بود
[ترجمه گوگل]همه می دانستند که موریل برای کارهای بزرگی هدایت شده است
10. It was destined that they would marry.
[ترجمه ترگمان]مقدر بود که ازدواج کنند
[ترجمه گوگل]قرار بود که ازدواج کنند
11. She knew she was destined for a great future.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که او برای یک آینده بزرگ مقدر شده است
[ترجمه گوگل]او می دانست که او برای آینده بزرگی تعیین شده است
12. These cars are destined for the European market.
[ترجمه ترگمان]این خودروها برای بازار اروپا در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]این اتومبیل ها برای بازار اروپا هدایت می شوند
13. She seemed destined to end her days living alone.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که سرنوشت خود را به تنهایی پایان می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او برای پایان دادن به روزهای خود به تنهایی زندگی می کرد
14. She was destined for an acting career.
[ترجمه ترگمان]او قرار بود بازیگری پیشه کند
[ترجمه گوگل]او برای یک کار حرفه ای تعیین شده بود