1. the goat nibbled my hand
بز دستم را به طور ملایم گاز گرفت.
2. the goat trail led to a spring
راهی که بزها ایجاد کرده بودند به یک چشمه ختم می شد.
3. this goat is milked twice a day
این بز را روزی دوبار می دوشند.
4. a mountain goat
بز کوهی
5. one mangy goat makes the whole flock mangy
یک بز گر گله را گر می کند
6. get someone's goat
(عامیانه) عصبانی کردن،غیظ کسی را درآوردن
7. they sacrificed a goat to the gods
آنان یک بز را قربانی خدایان کردند.
8. the bleat of a goat
بع بع بز
9. the team's mascot was a goat
شگونه ی آن تیم یک بز بود.
10. the tale of an old man and his goat
داستان پیرمرد و بز او
11. there has been an increase in the country's goat population
شمار بزهای کشور افزایش یافته است.
12. A whole goat is sputtering over the fire.
[ترجمه ترگمان]یک بز از روی بخاری سر تکان می دهد
[ترجمه گوگل]یک بز کامل در اثر آتش سوزی است
13. The goat butted against a fence.
[ترجمه ترگمان]بز به پرچین برخورد کرد
[ترجمه گوگل]بز بر روی حصار ضربه زد
14. The goat butted her in the stomach.
[ترجمه ترگمان]بز با مشت به شکمش زد
[ترجمه گوگل]بز آن را در معده قرار داد
15. I roped the goat to a post.
[ترجمه ترگمان]من بز رو به پست انداختم
[ترجمه گوگل]من بز را به پست زدم
16. Stop acting the goat.
[ترجمه Shirinbahari] می خواهم امشب در تمام کردن مقاله ام تلاش کنم.
[ترجمه ترگمان] بازی رو متوقف نکن
[ترجمه گوگل]توقف بزهکاری
17. They staked the goat in the back yard.
[ترجمه Shirinbahari] رئیسم. به خاطر دیر رفتنم سر کار به من گیر داد.
[ترجمه ترگمان]آن ها بز را در حیاط عقبی بازی کردند
[ترجمه گوگل]آنها بز را در حیاط پشتی گذاشتند
18. Let go, you randy old goat!
[ترجمه ترگمان]! ولم کن، بز پیر احمق
[ترجمه گوگل]بیایید، بز بز بز بز!
19. She determined to go at once.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت فورا برود
[ترجمه گوگل]او مصمم به انجام یک بار شد
20. Go at least once a year to a place you have never been before.
[ترجمه ترگمان]لااقل سالی یک بار به جایی که قبلا نرفته بودی برو
[ترجمه گوگل]حداقل یک بار در سال به محل مورد نظرتان بروید
21. Unless you go at once you will be late.
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه فورا بروی و دیر کنی
[ترجمه گوگل]به غیر از زمانی که شما در یک بار به شما خواهد شد دیر است
22. He besought her to go at once.
[ترجمه ترگمان]از او تمنا کرد که بی درنگ به خانه او برود
[ترجمه گوگل]او از او دعوت کرد تا در یک بار برود
23. He commanded that man go at once.
[ترجمه ترگمان]به این مرد فرمان داد که بی درنگ حرکت کند
[ترجمه گوگل]او فرمان داد که مرد یک بار بجنگد
24. I don't entirely agree, but I'll let it go at that.
[ترجمه ترگمان]من کاملا موافق نیستم، اما اجازه می دم که این اتفاق بیفته
[ترجمه گوگل]من کاملا موافق نیستم، اما من اجازه خواهم داد که در آن شرکت کنم
25. He offered to go at once.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد کرد که فورا برود
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد تا در یک بار برود
26. Go at once while there is yet time.
[ترجمه ترگمان]فورا برو، هنوز وقتش است
[ترجمه گوگل]در حالی که زمان هنوز وجود دارد، یکبار بروید
27. He is sure to have a go at me for spending so much money.
[ترجمه ترگمان]او مطمئن است که برای گذراندن این همه پول به من مراجعه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او مطمئن است برای رفتن به من برای صرف مقدار زیادی پول است
28. The head decided I should have another go at matriculation.
[ترجمه ترگمان]رئیس به این نتیجه رسید که من باید یکی دیگر به matriculation بروم
[ترجمه گوگل]سر تصمیم گرفتم که مجبور شوم در مکتب دیگر باشم
29. How did it go at the hairdresser's?
[ترجمه ترگمان]چه طور به آرایشگاه رفت؟
[ترجمه گوگل]چگونه در آرایشگاه رفتی؟
30. My Dad's always having a go at me about getting a proper job.
[ترجمه ترگمان]پدرم همیشه در مورد گرفتن شغل مناسب به من نگاه می کند
[ترجمه گوگل]پدرم همیشه در مورد کار درست کار می کند