1. the overwhelming air superiority of the allies
برتری کوبنده ی نیروی هوایی متفقین
2. a victory against overwhelming odds
پیروزی علی رغم مشکلات فراوان
3. He has exhibited symptoms of anxiety and overwhelming worry.
[ترجمه ترگمان]او علائم اضطراب و نگرانی شدید را به نمایش گذاشته است
[ترجمه گوگل]او علائم اضطراب و اضطراب نگران است
4. The urge to look was almost overwhelming.
[ترجمه ترگمان]نیاز به نگاه کردن تقریبا طاقت فرسا بود
[ترجمه گوگل]تمایل به نگاه تقریبا غریب بود
5. The heat was overwhelming and people were dropping like flies.
[ترجمه ترگمان]گرما طاقت فرسا بود و مردم مثل مگس در حال افتادن بودند
[ترجمه گوگل]گرما شدید بود و مردم مانند مگس ها را رها کردند
6. She felt an overwhelming desire to return home.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست به خانه باز گردد
[ترجمه گوگل]او احساس تمایل زیادی به بازگشت به خانه داشت
7. She felt an overwhelming desire to hit him.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست او را بزند
[ترجمه گوگل]او احساس غم انگیزی به او کرد
8. The act was adopted by an overwhelming majority.
[ترجمه ترگمان]این اقدام توسط اکثریت قاطع تصویب شد
[ترجمه گوگل]این قانون توسط اکثریت قاطع به تصویب رسید
9. The flood was overwhelming and the city was soon drowned.
[ترجمه ترگمان]سیل طاقت فرسا بود و شهر بزودی غرق شد
[ترجمه گوگل]سیل شدید بود و شهر به زودی غرق شد
10. The company denies, in the face of overwhelming evidence, that smoking causes cancer.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در مواجهه با شواهد کوبنده ادعا می کند که سیگار باعث سرطان می شود
[ترجمه گوگل]این شرکت، با وجود شواهد قریب الوقوع، انکار می کند که سیگار کشیدن موجب سرطان می شود
11. You may find it somewhat overwhelming at first.
[ترجمه ترگمان]ممکن است در آغاز تا اندازه ای سخت باشد
[ترجمه گوگل]در ابتدا ممکن است آن را تا حدودی قریب الوقوع پیدا کنید
12. She had the almost overwhelming desire to tell him the truth.
[ترجمه ترگمان]او میل شدیدی داشت که حقیقت را به او بگوید
[ترجمه گوگل]او تمایل تقریبا قریب به اتفاق او را به حقیقت گفت
13. The figures represent such overwhelming human misery that the mind wants to shut it out.
[ترجمه ترگمان]ارقام مظهر چنین بدبختی انسانی هستند که ذهن او می خواهد آن را خاموش کند
[ترجمه گوگل]این ارقام نشان دهنده این بدبختی وحشتناک انسان است که ذهن می خواهد آن را خاموش کند
14. An overwhelming majority of the candidates have gone in for his policy.
[ترجمه ترگمان]اکثریت قریب به اتفاق نامزدها برای سیاست او رفته اند
[ترجمه گوگل]اکثریت قاطع از نامزدها برای سیاست خود رفته اند
15. The general effect of the painting is overwhelming.
[ترجمه ترگمان]اثر کلی این نقاشی طاقت فرسا است
[ترجمه گوگل]اثر کلی نقاشی غلبه دارد