کلمه جو
صفحه اصلی

ever


معنی : همیشه، همواره، هیچ، در هر صورت، هرگز، اصلا
معانی دیگر : پیوسته، تا کنون، تا حال، (برای تاکید) آخر، آخه، (برای تاکید) تا آن زمان، تا آن هنگام، تا این هنگام

انگلیسی به فارسی

همیشه، همواره، هرگز، هیچ، اصلاً، درهر صورت


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: at some time; at any time.

- If I ever see him, I'll tell him.
[ترجمه Sina] هر زمانی اگر من او را ببینم، به او خواهم گفت
[ترجمه گمنام] اگر او را ببینم حتما به او می گویم
[ترجمه ترگمان] به او می گویم: اگر من او را ببینم
[ترجمه گوگل] اگر او را ببینم، به او خواهم گفت

(2) تعریف: always; continuously.
مشابه: always

- We are ever in his debt.
[ترجمه Sina] ما همیشه بدهکاریم .
[ترجمه افشین حاجی طرخانی] همیشه به او مدیون/بدهکاریم.
[ترجمه ترگمان] ما تا به حال مدیون او هستیم
[ترجمه گوگل] ما همیشه در بدهی خود هستیم
- Ever since that time, we are more careful.
[ترجمه امیر رضا صفرپور] همیشه ما به اون بدهکاریم
[ترجمه ترگمان] از اون موقع تا حالا بیشتر مراقب بودیم
[ترجمه گوگل] از آن زمان، ما دقت بیشتری داریم

(3) تعریف: in any way; at all.

- How can we ever know the truth?
[ترجمه ترگمان] چطور میتونیم حقیقت رو بفهمیم؟
[ترجمه گوگل] چگونه می توانیم حقیقت را بدانیم؟

• at any time; always; continually, constantly
ever means at any time in the past or future.
you also use ever in questions beginning with words such as `why', `when', and `which' when you want to emphasize your surprise or shock.
you use ever since to emphasize that something has been true all the time since the time mentioned, and is still true now.
you use ever so and ever such to emphasize the degree of something; an informal expression.
ever- is used in expressions like `ever-increasing' and `ever-present' to indicate that something exists or continues all the time.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] اصلا

مترادف و متضاد

همیشه (قید)
ay, aye, evermore, still, always, ever

همواره (قید)
on, always, ever

هیچ (قید)
ever, anything, aught, never, nowise, anywise

در هر صورت (قید)
ever, anyhow, anyway

هرگز (قید)
ever, never

اصلا (قید)
ever, none, nix

always, at any time


Synonyms: anytime, at all, at all times, at any point, by any chance, consistently, constantly, continually, endlessly, eternally, everlastingly, evermore, forever, for keeps, in any case, incessantly, in perpetuum, invariably, on any occasion, perpetually, regularly, relentlessly, till cows come home, to the end of time, unceasingly, unendingly, usually


جملات نمونه

I'll love you for ever and ever.

همیشه تو را دوست خواهم داشت.


He is ever making the same mistake.

او پیوسته همین اشتباه را می‌کند.


have you ever met her?

هرگز او را ملاقات کرده‌ای؟


have you ever seen an elephant?

آیا تاکنون فیل دیده‌ای؟


1. ever since the dawn of history, man has tried to fathom the universe
از بدو تاریخ تاکنون بشر کوشیده است که از دنیا سردر بیاورد.

2. ever and anon
گاه و بیگاه،چند وقت یک بار

3. ever and anon (or again)
(قدیمی) گاه به گاه،چند وقت یک بار،هر چند یک بار

4. ever since
از (آن وقت)،از آن هنگام،از آن موقع (تا حال)

5. ever so
(عامیانه) بسیار،خیلی،بی اندازه،بی نهایت

6. don¨t ever underestimate the strength of this storm!
هرگز قدرت این توفان را دست کم نگیر!

7. for ever
برای همیشه

8. why ever didn't you tell me before?
پس چرا قبلا به من نگفتی ؟

9. never ever
(عامیانه) ابدا ابدا،اصلا هرگز،اصلا و ابدا،هرگز هرگز

10. why ever
(انگلیس - عامیانه) آخه چرا،پس به چه علت

11. did you ever see the like of it?
هرگز همانند آن را دیده بودی ؟

12. do not ever entertain such a thought!
هرگز چنین فکری را در سر نپروران !

13. have you ever flown in an airplane?
هرگز با هواپیما پرواز کرده اید؟

14. have you ever met her?
هرگز او را ملاقات کرده ای ؟

15. have you ever seen an elephant?
آیا تاکنون فیل دیده ای ؟

16. have you ever witnessed an actual murder?
آیا هرگز شاهد یک قتل واقعی بوده اید؟

17. he is ever making the same mistake
او پیوسته همین اشتباه را می کند.

18. i am ever so thankful to you!
بی نهایت از شما سپاسگزارم !

19. i am ever so tired!
آخ که چقدر خسته ام !

20. we were ever so glad to meet her!
از ملاقات او بسیار مسرور شدیم !

21. will christina ever requite my love?
آیا کریستینا هرگز آنقدر که من او را دوست دارم مرا دوست خواهد داشت ؟

22. forever and ever (or forever and a day)
تا ابدالاباد،تا ابد،تا دنیاهست،همیشه

23. he has ailed ever since he came back
از هنگام بازگشتش تاکنون بیمار گونه بوده است.

24. how will i ever pay you for your kindness!
چگونه (هرگز) تلافی محبت های شما را بکنم !

25. the greatest story ever told
عالی ترین داستانی که تاکنون بیان شده است

26. and they lived happily ever after
و پس از آن همواره خوشحال و خرم زندگی کردند.

27. he bungled anything he ever attempted
به هر کاری که دست زد خرابش کرد.

28. i'll love you for ever and ever
همیشه تو را دوست خواهم داشت.

29. john is busier than ever
جان از همیشه کارش بیشتر است.

30. the biggest lie i've ever heard
بزرگترین دروغی که تاکنون شنیده ام

31. the cutest trick i've ever seen
تو دل بروترین دختری که تاکنون دیده ام

32. i hope no child will ever predecease his father
امیدوارم هیچ فرزندی پیش از پدرش نمیرد.

33. i rue the day i ever met her!
لعنت بر آن روزی که او را ملاقات کردم !

34. she has been wearing black ever since her husband's death
از (موقع) مرگ شوهرش تا حال سیاهپوش شده است.

35. she knew no harm would ever befall her daughter
او می دانست که هرگز صدمه ای به دخترش وارد نخواهد شد.

36. that was their first defeat ever
این اولین شکست آنها (تا آن زمان) بود.

37. the best food i have ever tasted
بهترین خوراکی که هرگز خورده ام

38. the most long-winded speaker i've ever seen
روده دراز ترین ناطقی که در عمرم دیده ام

39. the veriest idiot that had ever comt to my shop
ابله ترین فردی که هرگز به مغازه ی من پا گذاشته بود

40. the worst book i have ever read
بدترین کتابی که تابه حال خوانده ام

41. one of the most massive programs ever submitted to the congress
یکی از جامع ترین برنامه هایی که تاکنون به کنگره تقدیم شده است

42. the most beautiful school i have ever seen
زیباترین مدرسه ای که تاکنون دیده ام

43. the most massive odor i have ever known
شدیدترین بویی که تابحال به مشامم رسیده است

44. the most stricken landscape i had ever seen
ویرانترین منظره ای که تا آن موقع دیده بودم

45. there is no question of his ever returning
شکی نیست که هرگز باز نخواهد گشت.

46. this book is nothing like i've ever read before
مانند این کتاب را هرگز پیش از این نخوانده بودم.

47. today our teacher was livelier than ever
امروز معلم ما از همیشه شنگول تر بود.

48. today the lake is choppier than ever
امروز دریاچه متلاطم تر از همیشه است.

49. . . . shall remain in absolute ignorance for ever
. . . در جهل مرکب ابدالدهر بماند

50. our dreams of peace were smashed for ever
خواب و خیال های ما در مورد صلح برای همیشه تباه شد.

51. out! i don't want to see you ever again!
گمشو! دیگر نمی خواهم هرگز تو را ببینم !

52. she arrived monday and has been here ever since
دوشنبه وارد شد و از آن هنگام تا حالا اینجا بوده است.

53. that night i desired her more than ever
آن شب بیش از همیشه نسبت به او احساس شهوت می کردم.

54. you haven't done a thing except bitch ever since we got here
از وقتی که به اینجا رسیدیم کاری جز شکایت نکرده ای.

55. hassan's kindness welded his wife to him for ever
مهربانی حسن زنش را برای همیشه با او همبسته کرد.

56. she is easily the best teacher i have ever had
بدون تردید بهترین معلمی است که من داشته ام.

57. she was the most encyclopedic person i have ever met
او عالم ترین شخصی بود که من تاکنون ملاقات کرده ام.

58. that event was fixed in her mind for ever
آن رویداد برای همیشه در خاطرش نقش بسته بود.

59. they are better fed and better clothed than ever before
آنان از همیشه بهتر خوراک می خورند و لباس می پوشند.

60. this was the fullest house-to-house canvass i have ever seen
این کاملترین همه پرسی خانه به خانه ای بود که من تا کنون دیده ام.

61. a three-day whisker had made his face darker than ever
ته ریش سه روزه چهره ی او را از همیشه تیره تر کرده بود.

62. the black nightgown had made her more desirable than ever
لباس خواب سیاه او را از همیشه هوس انگیزتر کرده بود.

63. the ornaments that made the palace more beautiful than ever
زینت هایی که کاخ را زیباتر از همیشه کرده بود

64. the promise you and i made is inviolable for ever
عهدی که با تو بستیم هرگز شکستنی نیست

65. her untimely death has left a scar that nothing will ever remove
داغی که مرگ نابهنگام او باقی گذاشته هرگز زدودنی نیست.

66. the covenant she and i entered into is inviolable for ever . . .
عهدی که با تو بستیم هرگز شکستنی نیست . . .

I am ever so thankful to you!

بی‌نهایت از شما سپاسگزارم!


And they lived happily ever after.

و پس از آن همواره خوشحال و خرم زندگی کردند.


how will I ever pay you for your kindness!

چگونه (هرگز) تلافی محبت‌های شما را بکنم!


I am ever so tired!

آخ که چقدر خسته‌ام!


we were ever so glad to meet her!

از ملاقات او بسیار مسرور شدیم!


That was their first defeat ever.

این اولین شکست آنها (تا آن زمان) بود.


She has been wearing black ever since her husband's death.

از (موقع) مرگ شوهرش تا حال سیاه‌پوش شده است.


اصطلاحات

ever and anon (or again)

(قدیمی) گاه‌به‌گاه، چند وقت یکبار، هر چند یکبار


ever since

از (آن وقت)، از آن هنگام، از آن موقع (تا حال)


ever so

(عامیانه) بسیار، خیلی، بی‌اندازه، بی‌نهایت


forever

(برای) همیشه، پیوسته


forever and ever (or forever and a day)

تا ابدالاباد، تا ابد، تا دنیا است، همیشه


پیشنهاد کاربران

درجمله منفی وسوالی به معنی هرگز

دردجملات حال کامل یعنی تاکنون

هرگز

در جملات معنی تاکنون رو میدهد مانند :
Do you ever drive sports car
اما معنی خود کلمه رامیشود :همیشه ، همواره ، هرگز و اصلا نامید

در جملات غیر سوالی، معنی هر وقت، هر زمان، هر موقع یا �روزی� میدهد.
مثال: if you ever want to build a new house, don't make these mistake
اگر روزی ( هر زمان ) خواستید خانه جدیدی بسازید، مرتکب این اشتباهات نشوید

تا کنون
تا الان
هرگز


۱ - هر/یه موقع ( ی ) ، هر/ یه وقت ( ی ) ، هر/یه زمان ( ی )
۲ - تا حالا
۳ - اصلا، هیچ وقت
۴ - همیشه

در حال کامل به عنوان:تاحالا - تاکنون

you are as beautiful as ever
شما مثل همیشه زیبا هستید 📐

تجربه کردن، امتحان کردن

تاحالا
تا این زمان

a word meaning at any time;
used mostly in questions, negatives, comparisons
, or sentences with ‘if’
به معنی در هر زمان؛
بیشتر در سؤال ، منفی ،
مقایسه
یا جملات با "اگر"
استفاده می شود.
مثال:
Nothing ever seems to upset him.
هیچ چیز به نظر نمی رسد او را ناراحت کند.

Have you ever been to Paris?
آیا هرگز در پاریس بوده ای؟

I don’t think I’ve ever been here before.
فکر نمی کنم تا حالا اینجابوه ام.

If you're ever in Seattle, come and see me.
اگر هر زمان در Seattleهستی بیا و مرا ببین.

2 formal always
به صورت رسمی همیشه

Ever optimistic, I decided to take the exam again.
من تصمیم گرفتم امتحان را دوباه بگیرم همیشه خوش بینانه


همش
دست بذار روی. . .

اصلا، هیچوقت

1 همیشه . . در حال ساده ( در ساختار خاص ) با always تقریبا هم معنیه ولی ساختار های متفاوتی داره و ساده ترین مثالش
در جملات سوالی حال ساده از ever استفاده میشود و در جملات مثبت از always
و کلا به این advدقت کنید چون معانی متفاوتی به معادل فارسی میگیرد مثلا در حال کامل در فارسی :تابحال معنی میدهد
و یا در ترکیب با if � اگر هرموقع
ویا hardly ever معنی به ندرت دارد
خلاصه که به معنی معادلش در ساختار های متفاوت دقت کن🙂

تا به حال

🌻Ever🌻

همیشه
همواره
( بعد از صفت عالی ) => تاکنون ، تا بحال

هرگز
تا به حال
تا این زمان
همواره

در جملات منفی به معنی تاکنون و هرگز میباشد

همیشه و هرگز

هیچوقت=meaning at any time
e. g. , Do you ever buy gifts for your friends?
*هیچوقت* واسه دوستات کادو میخری؟

⁦⁦۱ ) اصلأ
۲ ) هیچوقت
۳ ) تا به حال

Hello, how are you?
It's so typical of me to talk about myself, I'm sorry
I hope that you're well
Did you ⭕ever⭕ make it out of that town where nothing ⭕ever⭕ happened?
HELLO
Song by Adele
. . . آیا 🔴اصلأ🔴 پاتو از اون شهر؛ که 🔴هیچوقت🔴 هیچ اتفاقی توش نیفتاده؛ بیرون گذاشتی؟


کلمات دیگر: