کلمه جو
صفحه اصلی

increasingly


بیش از پیش، به طور فزاینده، به طور دائم التزاید، به طور روزافزون، بطور افزاینده، با افزایش، پیوسته بیشتر، هی بیشتر

انگلیسی به فارسی

به طور فزاینده


بطور افزاینده،با افزایش،پیوسته بیشتر،هی بیشتر


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: more and more; to a greater and greater degree.

- As the day went on, it became increasingly hot, and I wished I'd worn shorts.
[ترجمه Saman.translation] هر چه روز جلوتر می رفت، هوا گرم تر و گرم تر می شد و من آرزو می کردم که شلوارک پوشیده بودم.
[ترجمه ترگمان] همان طور که روز ادامه داشت، روز به روز گرم می شد و آرزو می کردم که کاش شلوارک می پوشیدم
[ترجمه گوگل] همانطور که روز در جریان بود، آن را به طور فزاینده ای داغ شد، و من آرزو می کردم من شلوار فرسوده

• to an increasing degree, more and more
you use increasingly to indicate that a situation or quality is becoming greater in intensity or more common.

مترادف و متضاد

Synonyms: more, more and more, progressively, with acceleration


Antonyms: decreasingly, less


to a greater extent


جملات نمونه

It is becoming increasingly apparent that she is ill.

بیمار بودن او روزبه‌روز بیشتر آشکار می‌شود.


1. it is becoming increasingly apparent that she is ill
بیمار بودن او روز به روز بیشتر آشکار می شود.

2. the leftists were increasingly isolated
چپ گرایان به طور فزاینده ای منزوی می شدند.

3. postal services are becoming increasingly deficient
خدمات پستی دارند بیش از پیش کاستین (عیب دار) می شوند.

4. He was finding it increasingly difficult to make decisions.
[ترجمه محمد م] او فهمید که تصمیم گیری خیلی سخت است.
[ترجمه زینب زرمسلک ] او دریافت که تصمیم گیری دشوارتر می شود.
[ترجمه ترگمان]او دریافت که تصمیم گیری برای تصمیم گیری بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]او به طور فزاینده ای تصمیم گیری می کرد

5. As you get older your bones become increasingly brittle.
[ترجمه Saman.translation] با افزایش سن، استخوان های شما شکننده تر می شوند .
[ترجمه ترگمان]وقتی پیرتر می شوید استخوان های شما به طور فزاینده ای ترد می شوند
[ترجمه گوگل]همانطور که بزرگتر می شوید، استخوان ها به طور فزاینده ای شکننده می شوند

6. He's becoming increasingly exasperated with the situation.
[ترجمه ترگمان]او از این وضعیت بیش از پیش عصبانی می شود
[ترجمه گوگل]او به طور فزاینده ای با وضعیت رو به رو می شود

7. Companies are increasingly keen to contract out peripheral activities like training.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها به طور فزاینده ای مشتاق انجام فعالیت های محیطی نظیر آموزش هستند
[ترجمه گوگل]شرکت ها به طور فزاینده ای علاقه مند به فعالیت های محیطی مانند آموزش هستند

8. I was becoming increasingly suspicious of his motives.
[ترجمه ترگمان]داشتم به انگیزه های او بدگمان می شدم
[ترجمه گوگل]من به شدت مشکوک به انگیزه هایش بودم

9. I realised I was becoming increasingly depressed and apathetic.
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که به شدت افسرده و افسرده می شوم
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که من به طور فزاینده ای افسرده و بی پروا شدم

10. It's our hope that we will play an increasingly greater role in the marketplace and, therefore, supply more jobs.
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که ما نقش فزاینده ای در بازار ایفا کنیم و بنابراین مشاغل بیشتری را تامین کنیم
[ترجمه گوگل]امید ما این است که ما به طور فزاینده ای نقش بیشتری را در بازار بازی کنیم و به همین دلیل مشاغل بیشتری را عرضه خواهیم کرد

11. She grew increasingly nervous as the date of the audition drew closer.
[ترجمه ترگمان]به تدریج که تاریخ تست بازیگری نزدیک تر می شد، او به شدت عصبی می شد
[ترجمه گوگل]همانطور که تاریخ تئاتر نزدیکتر شد، او به طور فزاینده عصبی رشد کرد

12. Sarah was becoming increasingly impatient at their lack of interest.
[ترجمه ترگمان]سارا نسبت به عدم علاقه آن ها به شدت بی تاب شده بود
[ترجمه گوگل]سارا به دلیل عدم علاقه خود، به طور فزاینده ای بی سابقه بود

13. Jackson said her boss became increasingly depressed and reverted to smoking heavily.
[ترجمه ترگمان]جکسون گفت که رئیسش به شدت افسرده شده و به سختی سیگار می کشد
[ترجمه گوگل]جکسون گفت رئیس او به طور فزاینده ای افسرده شده و به شدت سیگار کشید

14. She was becoming increasingly despondent about the way things were going.
[ترجمه ترگمان]به تدریج که اوضاع از پیش می رفت به شدت افسرده می شد
[ترجمه گوگل]او در مورد چیزهایی که در حال رفتن بودند فریاد زد

پیشنهاد کاربران

هر لحظه بیشتر و بیشتر

به طور فزاینده
فزاینده


روز به روز

بیش از پیش، بیشتر و بیشتر

روزافزون

هر چه بیشتر

میشه ریشه و پسوندها و پیسوند هارم مشخص کنین

به صورتِ روبه رشد، به حالت رو به افزایش

به نقل از هزاره:
به طور فزاینده ای
به طور روزافزونی
بیش از پیش
بیشتر و بیشتر

روز به روز بیشتر

E. g. He was increasingly drawn to the idea of making short films
پسره/آقائه بیش از پیش داشت علاقمند میشد به ایده ساخت فیلم های کوتاه

روزافزون، رو به رشد

در حال تزاید. در حال پیشرفت . بیشتر از پیش . بیشتر و بیشتر . رو به فزونی. افزایش و . . . .

increasingly چه نوع قیدی است ؟

more and more


کلمات دیگر: