1. sew up
1- دوختن و بستن،دوختن و پوشاندن 2- (عامیانه) حتما برنده بودن،با موفقیت به انجام رساندن 3- منحصر کردن
2. when he sew the ladies, he greeted them and tipped his hat
وقتی که خانم ها را دید سلام کرد و دست به کلاهش زد.
3. since he couldn't sew all the clothes which had been ordered, he farmed them out to smaller shops
چون توانایی دوختن همه ی لباس های سفارش شده را نداشت دوخت آنها را به دکان های کوچک تر مقاطعه داد.
4. Next day, Miss Stone decided to sew up the rip.
[ترجمه زباری] روز بعد، خانم استون تصمیم گرفت تا پارگی را بدوزد.
[ترجمه ترگمان]روز بعد، میس استون تصمیم گرفت the رو بخیه بزنه
[ترجمه گوگل]روز بعد، خانم سنگ تصمیم گرفت تا دوش بگیرد
5. My mother taught me how to sew.
[ترجمه زباری] مادرم به من دوختن را آموزش داد.
[ترجمه ترگمان] مادرم بهم یاد داد که چطور بدوزم
[ترجمه گوگل]مادرم به من آموخت که چطور می توان دوخت
6. My grandmother taught me to sew.
[ترجمه رضا] مادربزرگ ام به من خیاطی کردن را آموخت.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم به من یاد داد که خیاطی کنم
[ترجمه گوگل]مادربزرگم به من آموخت که بهم بخورد
7. I had endless hours to knit and sew.
[ترجمه ترگمان]ساعت های بی پایان برای دوختن و دوختن داشتم
[ترجمه گوگل]من ساعتهای بی انتها را به گره و دوختم
8. Sew the two pieces of knitting together.
[ترجمه ترگمان]و دو تکه بافتنی را به هم Sew
[ترجمه گوگل]دوخت دوخت بافت را دوخت
9. Can you sew a button on for me?
[ترجمه زباری] آیا می توانی که این دکمه را برای من بدوزی
[ترجمه ترگمان]میشه یه دکمه رو برای من بخیه بزنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک دکمه را برای من بچسبانید؟
10. Stuff the cushion and then sew up the final seam.
[ترجمه ترگمان]همه جا بالش را مرتب کن و بعد the را مرتب کن
[ترجمه گوگل]سپس کوسن را داخل آن قرار دهید و سپس بند ناف را بچرخانید
11. She used a needle to sew the button onto the shirt.
[ترجمه سعید] او از یک سوزن برای دوختن دکمه بر روی پیراهن استفاده کرد.
[ترجمه ترگمان]او از یک سوزن برای دوختن دکمه روی پیراهن استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او با استفاده از یک سوزن به دوختن دکمه بر روی پیراهن
12. Surgeons were able to sew the finger back on.
[ترجمه ترگمان]جراحان توانستند انگشتش را به روی آن ها بدوزد
[ترجمه گوگل]جراحان توانستند انگشت خود را به هم بزنند
13. I had plenty of space to write and sew.
[ترجمه ترگمان]کلی جا داشتم که بنویسم و بدوزم
[ترجمه گوگل]من فضای زیادی برای نوشتن و دوختن داشتم
14. A sewing machine helps us to sew things quickly.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین خیاطی به ما کمک می کند تا به سرعت به دوخت و دوز مشغول شویم
[ترجمه گوگل]یک ماشین دوخت به ما کمک می کند تا همه چیز را به سرعت بچرخانیم
15. I'll have to sew a patch onto these jeans - they're ripped at the knee.
[ترجمه ترگمان]باید یک وصله به این شلوار بدوزم
[ترجمه گوگل]من باید پچ را روی این شلوار جین بپوشم - آنها در زانو پاره شده اند