کلمه جو
صفحه اصلی

available


معنی : قابل استفاده، در دسترس، سودمند، مفید، موجود، دسترس پذیر
معانی دیگر : فراهم، قابل حصول، رسیدنی، کاربردپذیر، در اختیار، مهیا، حاضر، آماده، (مهجور) بدرد خور، حاجت برآور

انگلیسی به فارسی

(چیزها) در دسترس، موجود، قابل‌استفاده، فراهم


(اشخاص) حاضر، آماده


در دسترس، موجود، قابل استفاده، دسترس پذیر، سودمند، مفید


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: availably (adv.), availableness (n.)
(1) تعریف: able to be had for use or purchase; at hand.
مترادف: accessible, obtainable
متضاد: busy, engaged, unavailable
مشابه: at one's fingertips, free, handy, on hand, open, procurable, ready, vacant

- Are there any apartments available in this building?
[ترجمه Ehsan PM] آیا آپارتمان قابل سکونتی در این ساختمان هست؟
[ترجمه ترگمان] آیا در این ساختمان آپارتمان وجود دارد؟
[ترجمه گوگل] آیا آپارتمان های موجود در این ساختمان وجود دارد؟
- That style of shoe is no longer available.
[ترجمه علی] آن سبک کفش دیگر در دسترس نیست
[ترجمه امیررضا فرهید] آن مدل کفش دیگر موجود نیست
[ترجمه ترگمان] این سبک کفش دیگر موجود نیست
[ترجمه گوگل] این سبک کفش دیگر در دسترس نیست
- The land for the park become available for purchase last spring.
[ترجمه ترگمان] زمین پارک برای خرید بهار گذشته در دسترس است
[ترجمه گوگل] زمین برای پارک برای بهار گذشته به فروش می رسد
- I don't want to sell my house, but it's the only option available to me.
[ترجمه shab_drk] من نمیخواهم خانه خودم را بفروشم اما این تنها راه موجود برای من است
[ترجمه آرام] من نمی خواهم خانه ام را بفروشم ، اما این تنها گزینه ای است که در اختیار من است.
[ترجمه ترگمان] من نمی خواهم خانه خودم را بفروشم، اما این تنها راه برای من است
[ترجمه گوگل] من نمی خواهم خانه ام را بفروشم، اما این تنها گزینه برای من است

(2) تعریف: qualified and willing to serve, take part in something, or take on a responsibility.

- I wanted to buy a washing machine, but no store clerk was available to help me.
[ترجمه ترگمان] من می خواستم یک ماشین لباس شویی بخرم، اما هیچ کارمند فروشگاه در دسترس نبود تا به من کمک کند
[ترجمه گوگل] من می خواستم یک ماشین لباسشویی بخرم، اما هیچ کارمند فروشگاه برای کمک به من در دسترس نبود
- The senator's aide said that she was not available for comment.
[ترجمه ترگمان] دستیار سناتور گفت که او برای اظهار نظر در دسترس نیست
[ترجمه گوگل] معاون سناتور گفت که او برای نظر دادن در دسترس نیست
- I'll be out of town next week, so I won't be available for any meetings.
[ترجمه ترگمان] هفته دیگر از شهر خارج می شوم، بنابراین برای هیچ ملاقاتی در دسترس نیستم
[ترجمه گوگل] من هفته آینده خارج از شهر هستم، بنابراین برای جلسات دیگر در دسترس نخواهم بود

• ready for use; attainable; unoccupied; valid
if something is available, you can use it or obtain it.
someone who is available is not busy and is therefore free to talk to you or to do a particular task.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] قابل دسترس
[نساجی] موجود - قابل استفاده - قابل حصول
[ریاضیات] قابل استفاده، مهیا، موجود، فراهم، دسترس پذیر، قابل دسترس، در دسترس

مترادف و متضاد

قابل استفاده (صفت)
abusive, usable, available, useful, operational, utilizable, handy, operative, instrumental, presumable, serviceable

در دسترس (صفت)
hand-to-hand, available, accessible, attainable

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

مفید (صفت)
available, useful, effective, advantageous, beneficial, helpful, fruitful, beneficent, off use, profitable, utile

موجود (صفت)
ready, present, stock, available, handy, going, real, existing, existent, extant

دسترس پذیر (صفت)
available

ready for use


Synonyms: accessible, achievable, applicable, at hand, at one’s disposal, attainable, come-at-able, convenient, derivable from, feasible, free, getatable, handy, obtainable, on deck, on hand, on tap, open to, possible, prepared, procurable, purchasable, reachable, ready willing and able, realizable, securable, serviceable, up for grabs, usable, vacant


Antonyms: unavailable, unhandy, unobtainable


جملات نمونه

1. all available forces were committed to the attack
کلیه ی نیروهای موجود به حمله اختصاص داده شدند.

2. to make available
در دسترس قرار دادن،مهیا کردن،برای استفاده آماده کردن

3. i will be available for you tomorrow
فردا در اختیارتان خواهم بود.

4. the tickets are available
بلیط ها فراهم شده اند.

5. the amount of money available for spending
مبلغ پول در دسترس برای خرج

6. the president was not available for comments
رئیس جمهور برای دادن توضیحات حضور نداشت (در دسترس نبود).

7. various editions of omar khayyam's quatrains are available
ویرایش های گوناگونی از رباعیات عمر خیام در دست است.

8. This offer is available for a limited period only.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد فقط برای یک دوره محدود موجود است
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد فقط برای مدت محدودی در دسترس است

9. That was in the days before electricity was available at the flick of a switch .
[ترجمه ترگمان]این در روزهایی بود که برق با تکان دادن یک کلید در دسترس بود
[ترجمه گوگل]این در روزهای قبل بود که برق با یک سوئیچ در دسترس بود

10. There are often discounts available for midweek travel.
[ترجمه Meysam] اغلب برای سفرهای نیمه هفته تخفیف در نظر گرفته شده است.
[ترجمه ترگمان]اغلب تخفیف در دسترس برای سفر midweek وجود دارد
[ترجمه گوگل]اغلب تخفیف هایی برای سفر میانه هفته وجود دارد

11. Our staff will be available to give you technical support .
[ترجمه ترگمان]پرسنل ما برای ارائه پشتیبانی فنی در دسترس خواهند بود
[ترجمه گوگل]کارکنان ما در اختیار شما خواهند بود تا شما را به پشتیبانی فنی بسپارند

12. A range of ointments and creams is available for the treatment of eczema.
[ترجمه ترگمان]طیف وسیعی از ointments و کرم برای درمان اگزما موجود است
[ترجمه گوگل]طیف وسیعی از پماد ها و کرم ها برای درمان اگزما در دسترس است

13. Chinese commodities available for export are varied.
[ترجمه ترگمان]کالاهای چینی موجود برای صادرات متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]کالاهای چینی موجود برای صادرات متنوع هستند

14. What kind of tours are available?
[ترجمه ترگمان]چه نوع تورهایی در دست است؟
[ترجمه گوگل]چه نوع تورهای موجود است؟

15. Cash cuts have halved the number of places available on training courses.
[ترجمه ترگمان]کاهش نقد تعداد مکان هایی که در دوره های آموزشی موجود هستند را نصف کرده است
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه ها تعداد مکان های موجود در دوره های آموزشی را به نصف کاهش داد

16. Author and subject indexes are available on a library database.
[ترجمه ترگمان]نویسنده و شاخص های سوژه در یک پایگاه داده کتابخانه ای در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]شاخص های نویسنده و موضوع در پایگاه داده کتابخانه در دسترس هستند

17. If such materials became generally available to the optics industry the payoffs from such a breakthrough would be enormous.
[ترجمه ترگمان]اگر چنین موادی به طور کلی برای صنعت اپتیک در دسترس باشند، بازده چنین پیشرفتی بسیار زیاد خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر چنین موادی به طور کلی به صنعت اپتیک دسترسی پیدا کنند، بازدهی حاصل از این پیشرفت بسیار زیاد خواهد بود

18. The fabric is only available in a narrow width.
[ترجمه ترگمان]پارچه فقط در عرض کم موجود است
[ترجمه گوگل]پارچه تنها در عرض باریک موجود است

19. The funds available for the health service are finite and we cannot afford to waste money.
[ترجمه ترگمان]وجوه موجود برای خدمات بهداشتی محدود هستند و ما نمی توانیم پول هدر بدهیم
[ترجمه گوگل]بودجه های موجود برای خدمات بهداشتی محدود هستند و ما نمی توانیم پول را هدر دهیم

20. First-class accommodation is available on all flights.
[ترجمه ترگمان]اقامت در طبقه اول در تمام پروازها موجود است
[ترجمه گوگل]اقامت اول کلاس در تمام پروازهای موجود است

the amount of money available for spending

مبلغ پول در دسترس برای خرج


to make available

در دسترس قرار دادن، مهیا کردن، برای استفاده آماده کردن


The tickets are available.

بلیط‌ها فراهم شده‌اند.


The president was not available for comments.

رئیس جمهور برای دادن توضیحات حضور نداشت (در دسترس نبود).


I will be available for you tomorrow.

فردا در اختیارتان خواهم بود.


پیشنهاد کاربران

در دسترس
When something is available you can get, buy or use it

available parent
والدین فعلی

موجود، فراهم، در دسترس

when sm is ready or is accrete I meen is situvation that you can may be do it or buy or
. get it

Means : when something is available, you can buy , get or use it.

دردسترس

موجود


محیا

در دسترس
If you want something that is not available, you will definitely search it in the wrong place
اگر دلتان چیزی میخواهد که در دسترس نیست، حتمأ آن را در جای اشتباهی جستجو می کنید


مهیا

قابل دسترسی

در دسترس ، قابل دسترسی

حاضر

به معنی مُحیا ، در دسترس و موجود است.
اگه میخواهید نوشته های مرا دنبال کنید روی اسم بنفش رنگ Miss. Raya کلیک کنین
زحمت لایک هم لطفا . . . . . .
دوستون دارم
با تشکر

دردسترس - قابل استفاده

قابل دسترسی - دست یافتنی

در دسترس بودن امکانات درخواست شده = AVAILABLE NETWORKS

در دسترس، موجود

در دسترس , مهیا, اماده برای استفاده

به معنی سودمند

در دسترس، فراهم، قابل استفاده، سودمند، موجود، دسترس پذیر


قابل اعمال

میشه گفت با :
( . within ( one's ) reach ( exp
مترادف هستند. . . ؟!

قابل استفاده

موجود
دردسترس
محیا
فراهم
دسترس پذیر

دردسترس موجود فراهم دسترسی در اختیار

قابل دسترس ، قابل استفاده

موجود
دردسترس


در دست

دردسترس، سودمند، مفید

قابل دسترس

When something is available you can get, buy or use it

قابل دستیابی

قابل استفاده
در دسترس

در دسترس قابل دسترس قابل وجود دسترس داشتن چیزی

کسی اینوتوواتساپ توبیوگرافیش بنویسه منظورش چیه معنیش چیه

دوستان لطفا در نوشتن دقت کنید. در اینجا "مُهیا" درست است، نه "مَحیا".
ضمنا "در دسترس بودن" ترجمه ی کاملا نادرستی برای این کلمه است. در دسترس بودن، ترجمه ی accessible است. این دو فرق دارند.
Accessible یعنی نه تنها available ( مهیا و موجود و فراهم ) است بلکه به آن دسترسی هم دارید. چه بسا چیزی available باشد ولی accessible نباشد. مثلا پولی که در بانک دارید و برایتان available است ولی الان به دسترسی accessible ندارید.

بکار بردنش در واتساپ به چه معناست

آقای وحید به معنای "در دسترس" هست. یعنی می توانید در صورت لزوم با من ( فرد مخاطب ) تماس بگیرید.

سلام دوستان این کلمه به معنی اماده هست که درستش ( ( مهیا ) ) هست نه ( ( محیا ) ) محیا به معنی زندگی هست ولی مهیا به معنی اماده هست فقط گفتم که درستشو یاد بگیرین و گرنه قصد دیگه ای ندارم البته اینو از خودم نمیگم ها چون اسم خودم محیا هست
با تشکر

I'm not available tomorrow !
فردا نمیتونم، کاردارم. وقتم آزاد نیست


در دسترس
جمله نمونه = Masks should be available these days


کلمات دیگر: