کلمه جو
صفحه اصلی

pupil


معنی : شاگرد، دانش اموز، حدقه، مردمک چشم
معانی دیگر : آموزنده، دانش آموز، (چشم) مردمک

انگلیسی به فارسی

مردمک چشم، حدقه


شاگرد، مردمک چشم، دانش اموز، حدقه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any person who studies under a teacher.
مترادف: student
مشابه: apprentice, catechumen, disciple, follower, learner, scholar, schoolboy, schoolgirl, trainee
اسم ( noun )
• : تعریف: the small, dark, circular opening in the center of the eye, through which light passes to the retina.

• student; opening in the center of the iris of the eye (anatomy)
the pupils of a school are the children who go to it.
a pupil of a painter, musician, or other expert is someone who studies with them to learn their skills.
the pupils of your eyes are the small, round, black centres of them.

مترادف و متضاد

شاگرد (اسم)
votary, follower, disciple, mate, apprentice, student, pupil, prentice, protege, famulus, footboy, journeyman, learner

دانش اموز (اسم)
student, pupil, grader

حدقه (اسم)
pupil, socket, orbit

مردمک چشم (اسم)
pupil

person who is learning something


Synonyms: adherent, attendant, beginner, bookworm, brain, catechumen, disciple, first-year student, follower, graduate student, junior, learner, neophyte, novice, satellite, scholar, schoolboy/ girl, senior, sophomore, student, tenderfoot, undergraduate


Antonyms: professor, teacher


جملات نمونه

1. the pupil of the eye is able to dilate and contract
مردمک چشم می تواند گشاد و تنگ شود.

2. the pupil of the eye responds to change of light intensity
مردمک چشم نسبت به تغییر شدت نور واکنش نشان می دهد.

3. an inferior pupil
شاگرد ضعیف

4. the dilation of the eye pupil as a result of light
گشاد شدن مردمک چشم در اثر نور

5. The pupil leaned to the ground to pick up a wallet.
[ترجمه ترگمان]شاگرد به زمین خم شد تا کیف پولش را بردارد
[ترجمه گوگل]دانش آموز به جای آوردن کیف پول به زمین فرود می آید

6. Like teacher, like pupil.
[ترجمه yasin] معلم خوب شاگرد خوب
[ترجمه ترگمان]مثل یک معلم، مثل شاگرد
[ترجمه گوگل]مانند معلم، مانند دانش آموز

7. The teacher threatened to kick the impudent pupil out of the room.
[ترجمه ترگمان]معلم تهدید کرد که شاگرد گستاخ را از اتاق بیرون کند
[ترجمه گوگل]معلم تهدید کرد که دانش آموزان ناخوشایند را از اتاق خارج کند

8. Clear and bright pupil, the MI, long eyelash tremble slightly, white flawless skin with light pink, thin lips like rose petals delicate drips.
[ترجمه ترگمان]مردمک روشن و روشن، یک مژه روی لبه، پوست بلند و بی نقصش، پوست بی نقصش، پوست صاف سفید با لبان نازک، مثل گلبرگ های لطیف، چکه
[ترجمه گوگل]دانش آموز صاف و روشن، MI، مژه طولانی کم نور، سفید پوست بی عیب با نور صورتی، لب های نازک مانند گل رز گلاب های ظریف

9. The pupil was told off for being careless.
[ترجمه ترگمان]شاگرد برای بی توجهی به او گفته شد
[ترجمه گوگل]دانش آموزان برای بی دقتی گفته شدند

10. He is a typical pupil; he is like most of the other pupils.
[ترجمه ترگمان]او یک شاگرد معمولی است؛ مانند بسیاری از شاگردان دیگر است
[ترجمه گوگل]او یک شاگرد معمولی است؛ او مانند بسیاری از دانش آموزان دیگر است

11. The pupil echoed his teacher's words.
[ترجمه ترگمان]شاگرد سخنان معلم را تکرار کرد
[ترجمه گوگل]دانش آموز سخنان معلم خود را تکرار کرد

12. The tenor was a pupil of Caruso.
[ترجمه ترگمان]این صدا، شاگرد Caruso بود
[ترجمه گوگل]تنور یک دانش آموز کاروسو بود

13. The painting is believed to be by a pupil of Titian.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این است که این نقاشی متعلق به یک شاگرد of (تیسین)است
[ترجمه گوگل]تصور می شود که این نقاشی توسط یک دانش آموز تیتیان باشد

14. The pupil could add and subtract but hadn't learned to divide.
[ترجمه ترگمان]شاگرد می توانست جمع و تفریق را جمع کند اما یاد نگرفته بود تقسیم کند
[ترجمه گوگل]دانش آموز می تواند اضافه و تفریق، اما آموخته است برای تقسیم است

15. After his education, Goldschmidt became a pupil of the composer Franz Schreker.
[ترجمه ترگمان]پس از آموزش او، Goldschmidt به شاگردی \"فرانتس Schreker\" (Franz Schreker)تبدیل شد
[ترجمه گوگل]پس از تحصیلاتش، گلدشیدمت دانشآموز آهنگساز فرانتس شوکر بود

16. An inattentive pupil is unnecessarily an unclever boy or a girl.
[ترجمه ترگمان]یک دانش آموز بی اعتنا به طور غیر ضروری یک پسر بچه یا یک دختر است
[ترجمه گوگل]یک دانش آموز بی توجه بی نیاز به یک پسر نابالغ یا یک دختر است

17. She asked the pupil to talk up.
[ترجمه ترگمان]از شاگرد پرسید که حرف بزند
[ترجمه گوگل]او از شاگرد خواست تا صحبت کند

one of Sa'di's pupils

یکی از شاگردان سعدی


This class has thirty pupils.

این کلاس سی دانش‌آموز دارد.


پیشنهاد کاربران

تخم چشم

قرنیه چشم

مردمک چشم

مردمک چشم = pupil

1 - مردمک چشم
2 - someone who is being taught


شاگرد

دانش اموز، شاگرد

حدقه چشم، مردمک چشم

سیاهی چشم . مردمک چشم .

مُرید ( به معنای شاگرد )

شاگرد، دانش آموز

مردمک چشم

The black around part in the middle of your eye

مردمک

شاگرد
این واژه دارای اشتراکی با Student است، با این تفاوت که Pupil را اغلب برای فراگیرانی از مقطع مهدکودک تا دبیرستان به کار می برند و Student را برای دبستان تا دانشگاه به کار می رود. در برخی کشور ها به بعد از دانشگاه، یعنی زمانی که فرد به کالج وارد می شود Student و قبل از آن Pupil گفته می شود اما در امریکا اینگونه نیست.
همچنین باید توجه کرد که لفظ Pupil نوعی کوچکتر بودن را در معنای خویش به همراه دارد بنابراین بهتر است به جای واژه عمومی دانش آموز برای آن از واژه شاگرد استفاده کرد.

pupil ( پزشکی )
واژه مصوب: مردمک
تعریف: سوراخی گرد در مرکز عنبیه که نور از خلال آن وارد عدسی چشم می شود


کلمات دیگر: