کلمه جو
صفحه اصلی

interminable


معنی : پایان نا پذیر، تمام نشدنی، بسیار دراز
معانی دیگر : بی پایان

انگلیسی به فارسی

پایان ناپذیر، تمام نشدنی، بسیار دراز


ناپایدار، تمام نشدنی، بسیار دراز، پایان نا پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: interminably (adv.)
• : تعریف: endless or seemingly endless; monotonously long.
مترادف: endless, everlasting
مشابه: ceaseless, eternal, long-winded, monotonous, prolix, tedious, tiresome, unceasing, unremitting

- The dull lecture seemed interminable.
[ترجمه ندا] سخنرانی کسل کننده پایان ناپذیر بنظر می رسید
[ترجمه ندا] سخنرانی کسل کننده بی انتها بنظر میرسید
[ترجمه ترگمان] این سخنرانی کسل کننده به نظر تمام نشدنی می آمد
[ترجمه گوگل] سخنرانی خسته کننده به نظر می رسد ناپذیر است

• endless, unending, unceasing; limitless
something that is interminable continues for such a long time that it seems as if it will never end; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

پایان نا پذیر (صفت)
endless, interminable, unceasing, inexhaustible, irredeemable

تمام نشدنی (صفت)
interminable, unfailing, inconsumable

بسیار دراز (صفت)
interminable

infinite


Synonyms: boring, boundless, ceaseless, constant, continuous, day-and-night, dragged out, dull, endless, eternal, everlasting, immeasurable, incessant, interminate, limitless, long, long-drawn-out, long-winded, looped, never-ending, no end of, no end to, on a treadmill, permanent, perpetual, protracted, spun out, strung out, timeless, unbound, unceasing, uninterrupted, unlimited, wearisome


Antonyms: bounded, ending, finite, terminable


جملات نمونه

1. interminable suffering
رنج بی پایان

2. For several seemingly interminable seconds no one spoke.
[ترجمه ندا] ظاهرا برای مدت طولانی کسی صحبت نمی کرد
[ترجمه ترگمان]برای چند ثانیه به نظر می رسید که هیچ کس حرفی نزد
[ترجمه گوگل]برای چند ثانیه به ظاهر به پایان نرسیده هیچ کس صحبت نمی کرد

3. They faced interminable legal hassles if they wanted to claim compensation.
[ترجمه ترگمان]آن ها در صورت تمایل به مطالبه غرامت، با مشکلات قانونی پایان ناپذیر مواجه شدند
[ترجمه گوگل]اگر آنها بخواهند تقاضای جبران خسارت کنند، با مشکالت قانع کننده ای مواجه شدند

4. We had to listen to another of his interminable stories of his days as a soldier.
[ترجمه ترگمان]مجبور بودیم داستان های طولانی او را به عنوان یک سرباز گوش کنیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور به گوش دادن به یکی دیگر از داستان های نابهنگام او از روزهای او به عنوان یک سرباز بود

5. The journey seemed interminable.
[ترجمه ترگمان]سفر طولانی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]سفر به نظر می رسید ناپدید می شود

6. Then we wind through interminable streets of Edwardian terraced houses converted to flats and rooms.
[ترجمه ترگمان]سپس در خیابان های بی انتها و پایان ناپذیر خانه های terraced که به آپارتمان ها و اتاق ها تبدیل می شوند، می وزد
[ترجمه گوگل]سپس ما با خیابان های بی نهایت از خانه های تراس Edwardian که به آپارتمان ها و اتاق ها تبدیل شده اند، باد می کنیم

7. He launched into an interminable monologue about his last therapy session.
[ترجمه ترگمان]او در آخرین جلسه درمانی خود به یک monologue تمام نشدنی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]او در مورد آخرین جلسه درمان خود به یک مونولوگ بی پایان رسید

8. As if her father's interminable complaints were not enough, nomatterhow she put herself out to please him.
[ترجمه ترگمان]انگار که شکایت های بی پایان پدرش کافی نبود، اما او خودش را کنار کشید تا او را راضی کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شکایت های ناپدید کننده پدرش کافی نبود، او از خود بیخود شد تا او را بپذیرد

9. The system thus avoids the seemingly interminable delays that bedevil on-line services when they are used to transmit graphics.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، این سیستم از the به ظاهر تمام نشدنی ناشی از خدمات خط که برای انتقال گرافیک مورد استفاده قرار می گیرند، اجتناب می کند
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب سیستم از تاخیر ظاهرا تاخیری که سرویس های آنلاین خطا را در هنگام انتقال از گرافیک استفاده می کنند اجتناب می کند

10. The meeting seemed interminable.
[ترجمه ترگمان]این دیدار طولانی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]جلسه به نظر ناپذیری تبدیل شد

11. What's the reason for all these interminable delays?
[ترجمه ترگمان]دلیل این همه تاخیر برای چیست؟
[ترجمه گوگل]علت این همه تاخیرها چیست؟

12. They were blackened with soot deposited by the interminable smog.
[ترجمه ترگمان]از دوده سیاه، سیاه شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها با دود ریخته شده توسط دود ناپایدار پوشیده شده بودند

13. And the terrible, interminable pressure of politics is one of the most moving thing about the opera.
[ترجمه ترگمان]و فشار وحشتناک و پایان ناپذیر سیاست یکی از the چیز در اپرا است
[ترجمه گوگل]و فشار وحشتناک و ناپایدار سیاست، یکی از جالب ترین چیزها در مورد اپرا است

14. The ride back to the city seemed interminable, and he found himself wandering aimlessly.
[ترجمه ترگمان]راه برگشت به شهر به نظر تمام نشدنی می آمد و خود را بی هدف می دید
[ترجمه گوگل]سوار شدن به شهر به نظر ناپذیری تبدیل شد و خودش بدون سر و صدا سرگردان شد

interminable suffering

رنج بی‌پایان


پیشنهاد کاربران

The wait seemed interminable

پایان ناپذیر، تمام نشدنی

خسته کننده

دائمی ، ادامه دار

طولانی , تمام نشدنی

– an interminable delay
– The meeting seemed interminable
– The dull lecture seemed interminable
– For several interminable seconds no one spoke


کلمات دیگر: