1. speak low lest the baby is awakened
آهسته حرف بزن تا بچه بیدار نشود.
2. speak out, i can't hear you!
بلند حرف بزن،صدایت را نمی شنوم !
3. speak so that the baby doesn't wake up
جوری حرف بزن که بچه بیدار نشود.
4. speak your mind
نظرت را بگو.
5. speak for yourself!
از جانب خودت حرف بزن (از طرف من حرف نزن !)
6. speak ill of
بدگویی کردن از،غیبت کسی را کردن
7. speak in praise of someone (or something)
زبان به تحسین کسی (یا چیزی) گشودن
8. speak one's mind
عقیده ی خود را بیان کردن،منویات خود را گفتن
9. speak one's piece
عقاید و نظریات خود را بیان کردن،حرف خود را زدن
10. speak out (against)
(به ویژه پس از مدتی سکوت) زبان به اعتراض گشودن،(مخالف چیزی) حرف زدن
11. speak the same (or someone's) language
عقاید و سنت ها (و غیره ی) مشترک داشتن،هم زبان و همدل بودن
12. speak through one's nose
تو دماغی حرف زدن
13. speak up
1- بلندتر حرف زدن 2- آزادانه عقاید خود را بیان کردن
14. speak volumes (for)
(خودمانی) کاملا یا به وضوح نشان دادن
15. speak well (or highly) of
تعریف کردن از،ستودن
16. don't speak out of order!
خارج از نوبت صحبت نکنید!
17. don't speak so loudly!
اینقدر بلند حرف نزن !
18. don't speak to me at the same time
همزمان با من حرف نزنید.
19. i speak in his behalf
از جانب او حرف می زنم.
20. museums speak of the past
موزه ها گذشته را آشکار می کنند.
21. please speak louder
لطفا بلندتر حرف بزنید.
22. please speak softly, the baby is sleeping
لطفا آهسته حرف بزنید،بچه خواب است.
23. they speak arabic poorly
آنها بد عربی حرف می زنند.
24. to speak aloud
بلند حرف زدن
25. to speak in derogatory terms
با لحن خفت آور حرف زدن
26. to speak in general terms
به طور اعم صحبت کردن
27. to speak in riddles
معما وار حرف زدن
28. to speak tête-à-tête
به طور خصوصی صحبت کردن
29. to speak with a forked tongue
با زبانی (یا لحنی) نیرنگ آمیز حرف زدن
30. to speak with a tenuity of voice
با صدایی نارسا صحبت کردن
31. you speak too much!
خیلی حرف می زنی !
32. actions speak louder than words
(ضرب المثل) دو صد گفته چون نیم کردار نیست
33. never speak ill of the dead
هرگز از مرده بدگویی نکن
34. to speak of
(معمولا در جملات منفی) قابل ذکر
35. bilingual people speak two languages well
اشخاص دو زبانه به خوبی به دو زبان تکلم می کنند.
36. do you speak english?
انگلیسی بلدید؟ (انگلیسی صحبت می کنید؟)
37. do you speak english?
انگلیسی بلدید (حرف بزنید)؟
38. kindly don't speak so loud(ly)!
خواهشمندم این قدر بلند حرف نزنید!
39. music can speak directly to the emotions
موسیقی می تواند احساسات را مستقیما تحت تاثیر قرار بدهد.
40. please don't speak further
لطفا بیش از این صحبت نکنید.
41. please don't speak loudly!
خواهش می کنم بلند حرف نزنید!
42. she will speak as the guest of honor
او به عنوان مهمان اصلی سخنرانی خواهد کرد.
43. these trumpets speak their arrival
این شیپورها از ورود آنها خبر می دهند.
44. so to speak
به اصطلاح،تا اندازه ای،این طور که می گویند
45. being able to speak spanish smoothed my path
توانایی صحبت کردن به زبان اسپانیایی راه مرا هموار کرد.
46. he can hardly speak english
او به سختی انگلیسی حرف می زند.
47. hello, can i speak to ahmad, please?
الو،ممکن است با احمد صحبت کنم ؟
48. i would like to speak to the elections
میل دارم در مورد انتخابات حرف بزنم.
49. please permit her to speak
لطفا بگذار حرفش را بزند.
50. the king required to speak with him
پادشاه خواست که با او صحبت کند.
51. to whom shall i speak of my woes?
غم های خود را به چه کسی بگویم ؟
52. he has no income to speak of
او درآمد قابل ذکری ندارد.
53. i understand german but cannot speak it well
من آلمانی را می فهمم ولی نمی توانم آن را خوب صحبت کنم.
54. i went to hear her speak
رفتم که نطق او را گوش کنم.
55. it is not polite to speak with one's mouth full
حرف زدن با دهان پر مودبانه نیست.
56. people flocked to hear him speak
مردم برای شنیدن سخنانش ازدحام کردند.
57. a soldier with the temerity to speak up against his officer's bullying
سربازی آنقدر بی باک که علیه جور افسران خود زبان به اعتراض بگشاید
58. matters that i would like to speak to
مطالبی که میل دارم درباره ی آنها صحبت بکنم
59. we must let our holy books speak their messages to the people
بایستی بگذاریم کتب مقدس ما پیام خود را به مردم عرضه بدارند.
60. he can read german but he can't speak it
او می تواند آلمانی بخواند ولی نمی تواند به آن صحبت کند.
61. he drank some water and proceeded to speak
قدری آب خورد و صحبت خود را دنبال کرد.
62. he requested that he be allowed to speak
خواهش کرد که به او اجازه بدهند حرف بزند.
63. when you talk to foreigners, you must speak each word clearly
وقتی با خارجی ها حرف می زنی باید هر یک از واژه ها را به طور واضح ادا کنی.
64. he knew no english and we had to speak indirectly through an interpreter
او انگلیسی نمی دانست و مجبور شدیم به طور غیرمستقیم توسط مترجم مکالمه کنیم.
65. to the audience's consternation, the corpse began to speak
ناگهان در میان حیرت تماشاگران جسد به سخن درآمد.
66. some workers hissed the speaker and did not let him speak
برخی از کارگران ناطق را هو کردند و نگذاشتند حرف بزند.