کلمه جو
صفحه اصلی

spasm


معنی : تشنج، تشنج موضعی، شنجه، الت تشنج و اضطراب
معانی دیگر : گرفتگی عضله، انقباض عضلانی، ترنجش، ترنجیدگی، اسپاسم، گهتازی، فعالیت شدید و ناگهانی، حمله، قولنج

انگلیسی به فارسی

شنجه، تشنج موضعی، آلت تشنج و اضطراب، گرفت، تنش


اسپاسم، تشنج، شنجه، تشنج موضعی، الت تشنج و اضطراب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sudden uncontrolled contraction of a muscle or group of muscles.
مشابه: contraction, convulsion, cramp, grip, pang, paroxysm, throe, tic, twinge, twitch

- A painful spasm in her calf caused her to drop out of the race.
[ترجمه ترگمان] یک گرفتگی دردناک ناشی از آن باعث شد که او از مسابقه خارج شود
[ترجمه گوگل] اسپاسم دردناک در گوساله او باعث شد تا او از رقابت خارج شود

(2) تعریف: any sudden or brief spell of vigorous activity, strong feeling, or the like.
مترادف: fit
مشابه: agony, conniption, convulsion, eruption, frenzy, outbreak, outburst, paroxysm, throe

- He went into a spasm of joy as he saw what was inside the box.
[ترجمه ترگمان] وقتی دید که داخل جعبه است، دچار شادی و شادی شد
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک فاجعه شادی رفت و دید که چه چیزی در داخل جعبه بود
- Listening to these politicians sends me into spasms of rage.
[ترجمه ترگمان] گوش دادن به این سیاستمداران منو به تشنج میندازه
[ترجمه گوگل] گوش دادن به این سیاستمداران من را به فتنه های خشم منتقل می کند

• sudden involuntary contraction of a muscle or muscles, convulsion, cramp; sudden outburst of intense activity
a spasm is a sudden tightening of your muscles which you cannot control.
you can refer to an unpleasant feeling which lasts for a short time as a spasm of that feeling.

مترادف و متضاد

twitch, fit


تشنج (اسم)
fit, tension, convulsion, hysteria, paroxysm, spasm, tenseness, tensity, tetanus, yank

تشنج موضعی (اسم)
gripe, spasm

شنجه (اسم)
spasm

الت تشنج و اضطراب (اسم)
spasm

Synonyms: access, attack, burst, contraction, convulsion, eruption, frenzy, jerk, outburst, pain, paroxysm, seizure, throe, yank


جملات نمونه

1. a spasm of antagonism
فوران دشمنی

2. a spasm of coughing
حمله ی سرفه

3. a spasm of intense fear
حمله ی شدید ترس

4. He felt a spasm of panic sweeping over him.
[ترجمه ترگمان]موجی از وحشت وجودش را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]او احساس اسپاسم ناخوشایندی را بر سر او کرد

5. When the spasm passed, it left him weak and sweating.
[ترجمه ترگمان]وقتی انقباض از بین رفت، او را ضعیف و عرق کرده بود
[ترجمه گوگل]وقتی اسپاسم گذشت، او ضعیف و عرق می کرد

6. A muscular spasm in the coronary artery can cause a heart attack.
[ترجمه ترگمان]یه گرفتگی عضلانی در عروق کرونر میتونه باعث حمله قلبی بشه
[ترجمه گوگل]اسپاسم عضلانی در عروق کرونر می تواند یک حمله قلبی ایجاد کند

7. A spasm of pain contorted his face.
[ترجمه ترگمان]لرزشی از درد چهره اش را درهم کشید
[ترجمه گوگل]اسپاسم درد ناشی از چهره اش بود

8. Maggie felt a muscle spasm in her back.
[ترجمه ترگمان]مگی احساس کرد که عضلات پشتش منقبض شده اند
[ترجمه گوگل]مگی احساس اسپاسم عضلانی در پشتش داشت

9. The injection sent his leg into spasm .
[ترجمه ترگمان]تزریق پایش به تشنج افتاد
[ترجمه گوگل]تزریق پا را به اسپاسم فرستاد

10. A spasm of pain crossed his normally tranquil features.
[ترجمه ترگمان]لرزشی از درد بر چهره آرام او نقش بست
[ترجمه گوگل]اسپاسم درد از ویژگی های معمولی آرام آن عبور کرد

11. A spasm of pain brought his thoughts back to the present.
[ترجمه ترگمان]موجی از درد افکارش را به زمان حال بازگشت
[ترجمه گوگل]اسپاسم درد، افکار خود را به حال حاضر آورد

12. Tom's jaw muscles had gone into spasm .
[ترجمه ترگمان]عضلات آرواره تام منقبض شده بود
[ترجمه گوگل]عضلات شکم تام به اسپاسم رسیده است

13. He kicked the chair in a spasm of impatience.
[ترجمه ترگمان]او با بی حوصلگی روی صندلی لگد زد
[ترجمه گوگل]او صندلی را در یک اسپاسم بی قراری لگد زد

14. She felt a muscle spasm in her back.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که عضلات پشتش منقبض می شود
[ترجمه گوگل]او احساس اسپاسم عضلانی در پشت او را تجربه کرد

15. It was probably due to muscle spasm and ligament strain, possibly as a result of lack of general fitness and poor sleep.
[ترجمه ترگمان]احتمالا به خاطر انقباض عضلانی و کشش رباط، احتمالا به علت عدم تناسب اندام و خواب ضعیف بود
[ترجمه گوگل]احتمالا به علت اسپاسم عضلانی و فشار انسداد رباط، احتمالا ناشی از عدم آمادگی عمومی و خواب ضعیف است

painful muscular spasms

گرفتگی‌های عضلانی دردناک


a spasm of intense fear

حمله‌ی شدید ترس


a spasm of antagonism

فوران دشمنی


a spasm of coughing

حمله‌ی سرفه


پیشنهاد کاربران

گرفتگی ماهیچه ، گرفتگی اندام

حالت کوفتگی عظله

اِشکُنج.
اشکنجیدن.

spasm ( پزشکی )
واژه مصوب: تنجش 3
تعریف: انقباض ممتد غیرارادی عضلانی که ممکن است جزئی از یک اختلال عمومی یا به منزلۀ پاسخی موضعی به حالتی دردناک باشد|||متـ . گرفت 3


کلمات دیگر: