کلمه جو
صفحه اصلی

cull


معنی : جمع اوری کردن، گلچین کردن
معانی دیگر : برگزیدن، دستچین کردن، (میوه یا گل) گزیدن و گرد آوردن، (جنگلداری) درختان بریدنی را گزیدن، (دامداری و شکاربانی) جانوران ضعیف تر یا پست تر را کشتن (برای بهره وری یا اصلاح نژاد یا جلوگیری از زیادی جمعیت)، خوب وارسی کردن (به منظور گزیدن یا رد کردن)

انگلیسی به فارسی

گلچین کردن، جمع‌آوری کردن


پاک کن، گلچین کردن، جمع اوری کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: culls, culling, culled
(1) تعریف: to sort out or select from a large collection or quantity.
مترادف: pick, select, sort out, winnow
مشابه: choose, pick out, sift, single

- The air force culled the most capable pilots for the special mission.
[ترجمه ترگمان] نیروی هوایی the خلبان را برای این ماموریت ویژه جمع آوری کرد
[ترجمه گوگل] نیروی هوایی بیشترین خلبانان را برای مأموریت ویژه انتخاب کرد
- She culled pertinent quotations from all four of the author's novels for her paper.
[ترجمه ترگمان] She را از هر چهار کتاب مصور نویسنده برای روزنامه خواند
[ترجمه گوگل] او از تمام چهار رمان نویسنده برای مقاله اش، نقل قول های مربوطه را برداشت

(2) تعریف: to reduce the size of (a group of animals) by killing.

- They culled the deer population by allowing more hunting that year.
[ترجمه ترگمان] آن ها جمعیت گوزن ها را با اجازه شکار بیشتر در آن سال گلچین کردند
[ترجمه گوگل] آنها با گذراندن سال ها شکار بیشتر، جمعیت گوزن را جمع کردند

(3) تعریف: to slaughter (an animal) because of weakness, disease, or inferiority in comparison with others of a group.

- The farmer culled all the chickens that were infected with the disease.
[ترجمه ترگمان] کشاورز همه جوجه ها را که آلوده به این بیماری بودند پاک کرد
[ترجمه گوگل] کشاورز تمام جوجه هایی را که آلوده به این بیماری بودند را کشت
اسم ( noun )
• : تعریف: an item picked out from among others, esp. one discarded as undesirable.
مشابه: chaff, discard, irregular, second
صفت ( adjective )
• : تعریف: of inferior quality.
مترادف: bad, inferior, low-grade, poor, third-rate
مشابه: cheesy, irregular, lousy, undesirable

- cull wood
[ترجمه ترگمان] جمع آوری هیزم
[ترجمه گوگل] چوب را تمیز کنید
- cull meat
[ترجمه ترگمان] گوشت گلچین شده
[ترجمه گوگل] گوشت را بردارید

• choose, select; sift, separate
act of separating; animals chosen to be butchered
if you cull ideas or information, you gather them so that you can use them.
to cull a group of animals means to kill some of them in order to reduce their numbers.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] زایده

مترادف و متضاد

جمع اوری کردن (فعل)
levy, collect, mass, muster, reap, rake, cull

گلچین کردن (فعل)
tab, pluck, cull, excerpt

pick out for reason


Synonyms: choose, discriminate, elect, extract, glean, mark, optate, opt for, pluck, prefer, select, sift, single out, take, thin, thin out, winnow


gather


Synonyms: accumulate, amass, collect, extract, garner, glean, pick up, round up


جملات نمونه

1. to cull flowers
گل دستچین کردن

2. The plan to cull large numbers of baby seals has angered environmental groups.
[ترجمه ترگمان]این طرح برای گلچین کردن تعداد زیادی از خوک های آبی، گروه های محیط زیستی را عصبانی کرده است
[ترجمه گوگل]طرح کاهش تعداد زیادی مهر و موم کودک گروه های زیست محیطی خشمگین است

3. Environmentalists claim there is no reason to cull seals.
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست می گویند که هیچ دلیلی برای کشتن فک ها وجود ندارد
[ترجمه گوگل]محققان محیط زیست ادعا می کنند هیچ دلیل برای تمیز کردن مهر و موم وجود ندارد

4. The cull is thought to have cost many farmers their livelihoods.
[ترجمه ترگمان]گمان می رود که گلچین کردن برای بسیاری از کشاورزان هزینه داشته باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که خرد کردن معادن بسیاری از کشاورزان است

5. National newspapers cull their stories from all over the country - often, indeed, from all over the world.
[ترجمه ترگمان]روزنامه های ملی داستان های آن ها را از سراسر کشور - اغلب، از سراسر جهان - جمع آوری می کردند
[ترجمه گوگل]روزنامه های ملی داستان های خود را از سراسر کشور حذف می کنند - اغلب، در واقع، از سراسر جهان

6. But when they were assured that the cull was carried out humanely, almost 70 % voiced support.
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که آن ها مطمئن شدند که کشته شدن انسانی به شکلی انسانی صورت گرفته است، تقریبا ۷۰ درصد از آن ها حمایت خود را اعلام کرده اند
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که آنها اطمینان دادند که انهدام انسان به صورت انسانی انجام می شود، تقریبا 70 درصد از آن حمایت می کنند

7. The latest cull brings the number of sheep and lambs killed in the Brecon Beacons national park since last week to 500.
[ترجمه ترگمان]تعداد گوسفندان و بره ها که از هفته گذشته تا ۵۰۰ نفر در پارک ملی Brecon کشته شده اند را به همراه آورده است
[ترجمه گوگل]آخرین بذر تعداد گوسفند و بزها را از هفته گذشته به 500 تن در پارک ملی Brecon Beacons کشته است

8. The first will almost certainly necessitate a major cull of the 140 committees.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا تقریبا بدون شک باید تعداد زیادی از ۱۴۰ کمیته را گلچین کرد
[ترجمه گوگل]اولا تقریبا قطعا نیازمند یک کمپ بزرگ از 140 کمیته است

9. A cull of 000 middle managers should lop a further £225m off costs.
[ترجمه ترگمان]برای کشتن ۱۰۰۰ نفر از مدیران میانی، هزینه ای بیش از ۲۲۵ میلیون پوند هزینه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]یک هزار و یک نفر از مدیران میانی باید 225 میلیون پوند هزینه داشته باشند

10. The Huskies continued to cull the best athletes in the West and brought them to Seattle.
[ترجمه ترگمان]The همچنان به کشتن بهترین ورزش کاران در غرب ادامه داد و آن ها را به سیاتل کشاند
[ترجمه گوگل]Huskies همچنان بهترین ورزشکاران غرب را از بین برد و آنها را به سیاتل آورد

11. Most farmers accept the cull as heartbreaking, but a necessary evil.
[ترجمه ترگمان]بیشتر کشاورزان کشته شدگان را دل شکستگی می دانند، اما a لازم است
[ترجمه گوگل]اغلب کشاورزان این گیاه را به عنوان دلهره آور می پذیرند، اما شرور لازم است

12. Then the bans on the cull grenade, released at the same time, came into effect for all species of whales.
[ترجمه ترگمان]سپس ممنوعیت پرتاب یک نارنجک که همزمان آزاد شد، برای تمامی انواع وال ها مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]سپس ممنوعیت انهدام نارنجک که در همان زمان منتشر شد، برای تمام گونه های نهنگ اعمال شد

13. Lesley-Anne Cull, who is writing a parents' handbook on the subject, would like to hear from you.
[ترجمه ترگمان]لسلی - آن cull، که در حال نوشتن کتاب راهنمای والدین در مورد این موضوع است، دوست دارد از شما بشنود
[ترجمه گوگل]لسلی آن کول، که در حال نوشتن یک کتابچه راهنمای والدین در مورد این موضوع است، می خواهد از شما بشنود

14. There has been no obvious cull of the past in the name of modernity.
[ترجمه ترگمان]هیچ گلچین obvious از گذشته به نام مدرنیته وجود نداشته است
[ترجمه گوگل]هیچ نامی از گذشته به نام مدرنیته وجود نداشته است

15. It was the centrifuge that yielded the last cull, a final ounce of bits of metal.
[ترجمه ترگمان]دستگاه centrifuge بود که آخرین گلچین را تحویل داد، یک اونس نهایی از قطعات فلزی
[ترجمه گوگل]این سانتریفیوژ بود که آخرین قطعه، واحد نهایی بیت از فلز را به دست آورد

These materials have been culled from the Shahnameh.

این مطالب از شاهنامه برگزیده شده است.


to cull flowers

گل دستچین کردن


Before the mating season, we culled the ewes.

پیش از فصل جفت‌گیری میش‌ها را دستچین کردیم.


پیشنهاد کاربران

برگرفتن

کشتن حیوانات ضعیف تر و بیمار از یک گونه جانوری برای 1 - اصلاح نژاد آن گونه جانوری 2 - کم کردن جمعیت آن گونه 3 - برای جلوگیری از انقراض نسل حیواناتی که این گونه خاص آنها را شکار می کنند مثلا : Wolf cull برای حفظ گونه گوزن شمالی!

( ترکی ) سئچب آیرماخ


کلمات دیگر: