1. to wriggle out of a difficulty
با زرنگی مشکلی را پشت سر گذاشتن
2. How did he wriggle out of the awkward situation?
[ترجمه ترگمان]چطوری از این وضعیت ناجور فرار کرده؟
[ترجمه گوگل]چگونه او از وضعیت بی دست و پا چلچراغ کرد؟
3. To wriggle is to wrest about like a worm.
[ترجمه ترگمان] به خاطر این که مثل یه کرم ازت دور بشم
[ترجمه گوگل]برای کشیدن این است که در مورد مانند یک کرم گول زدن
4. Don't try to wriggle out of your responsibilities.
[ترجمه لیلی78] سعی نکن از مسئولیت های خودت فرار کنی ( شونه خالی کنی )
[ترجمه ترگمان]سعی نکن از responsibilities فرار کنی
[ترجمه گوگل]سعی نکنید مسئولیت های خود را از بین ببرید
5. Don't let Tom wriggle out of helping you.
[ترجمه ترگمان]به تام اجازه نده که از کمکت بیرون بیاد
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید تام از کمک شما کمک کند
6. She managed to wriggle out of answering all the questions.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از جواب دادن به پرسش های او طفره برود
[ترجمه گوگل]او توانست از پاسخ دادن به تمام سوالات بی خبر باشد
7. I've got an appointment I can't wriggle out of.
[ترجمه ترگمان]من یک قرار ملاقات دارم که نمی توانم از آن فرار کنم
[ترجمه گوگل]من یک قرار ملاقات دارم که نمی توانم از آن خارج شوم
8. He tried desperately to wriggle out of giving a clear answer.
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی سعی کرد که از دادن پاسخ صریح به بیرون برود
[ترجمه گوگل]او به شدت سعی کرد از پاسخ دادن به یک واضح بیرون بیاید
9. He tried to wriggle round the man with money,but he failed.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با پول خود را به آن مرد برساند، اما موفق نشد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد پول مرد را دور کند، اما او شکست خورد
10. They managed to wriggle through the thick hedge.
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند از حصار ضخیم عبور کنند
[ترجمه گوگل]آنها توانستند از طریق حصار ضخیم از بین بروند
11. With a wriggle, she managed to crawl through the gap.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خودش را از شکاف در بیاورد
[ترجمه گوگل]با یک لقمه، او موفق شد از طریق شکاف خزیدن
12. He is trying to wriggle out of his various domestic commitments.
[ترجمه ترگمان]او سعی دارد به تعهدات داخلی خود عمل کند
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا از تعهدات مختلف داخلی اش پرهیز کند
13. He had to wriggle his way out.
[ترجمه ترگمان]ناچار بود خود را از این مخمصه بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]او مجبور شد راه خود را بیرون بکشد
14. The snake makes it wriggle so that the apparently disembodied filament appears to be some kind of succulent worm.
[ترجمه ترگمان]مار به این شکل پیچ وتاب می خورد و به نظر می رسد که رشته بدون شی نوعی کرم آبدار باشد
[ترجمه گوگل]مار آن را لرزاند، به نظر میرسد که رشتههای ظاهرا ناپدید شده، نوعی کرم شاداب است
15. Why bother to wriggle out of accepting that Ecclestone was a fat donor?
[ترجمه ترگمان]چرا خودت رو به زحمت انداختی که قبول کنی که اون Ecclestone یه اهدا کننده چاقه؟
[ترجمه گوگل]چرا مضطربانه از پذیرفتن اینکه اککلستون اهدا کننده چربی بود؟