کلمه جو
صفحه اصلی

watching

انگلیسی به فارسی

تماشا کردن، مراقبت کردن، مواظب بودن، بر کسی نظارت کردن، پاسداری کردن، نگهبانی دادن، نگهبان بودن، پاییدن


انگلیسی به انگلیسی

• observation; guarding, supervision

جملات نمونه

1. she is watching the television
دارد تلویزیون نگاه می کند.

2. people standing agape, watching the flames
مردمی که بهت زده به شعله ها نگاه می کردند

3. she is jealously watching over her jewelry
او با دقت تمام از جواهرات خود مواظبت می کند.

4. his actions bear careful watching
اعمال او در خور نظارت دقیق است (باید دقیقا اعمال او را بررسی کرد).

5. don't dawdle your time away watching television!
وقت خود را با تلویزیون تماشا کردن حرام نکن !

6. lookouts in their towers are watching the forest
نگهبانان از برج های خود جنگل را پاسداری می کنند.

7. i had an uncanny feeling that someone was watching me
احساس مرموزی به من دست داده بود که کسی دارد مرا می پاید.

8. Let I have been watching over him until the end of life.
[ترجمه ترگمان]بگذار تا آخر عمرم او را زیر نظر داشته باشم
[ترجمه گوگل]بگذار تا پایان عمر تماشا کنم

9. The scouts are watching out for enemy patrols.
[ترجمه ترگمان]The مراقب پلیس های دشمن هستند
[ترجمه گوگل]دزدان دریایی برای گشت های دشمن تماشا می کنند

10. Don't just sit watching television-make yourself useful!
[ترجمه ترگمان]فقط بشین و تلویزیون نگاه نکن - خودت رو مفید کن -
[ترجمه گوگل]فقط تماشای تلویزیون نشسته باشید، خودتان را مفید بدانید!

11. I killed two hours watching TV.
[ترجمه ترگمان]دو ساعت داشتم تلویزیون می دیدم
[ترجمه گوگل]من دو ساعت تماشای تلویزیون را کشتم

12. The boys loved watching the soldiers on parade.
[ترجمه ترگمان]بچه ها دوست داشتند رژه سربازان را تماشا کنند
[ترجمه گوگل]پسران دوست داشتند سربازان را در رژه تماشا کنند

13. Watching that film really did something to me.
[ترجمه ترگمان]نگاه کردن به این فیلم واقعا چیزی برای من کرد
[ترجمه گوگل]تماشای فیلم واقعا چیزی برای من انجام داد

14. One is always on a strange road, watching strange scenery and listening to strange music. Then one day, you will find that the things you try hard to forget are already gone.
[ترجمه ترگمان]انسان همیشه در راه عجیبی است و منظره عجیبی را تماشا می کند و به موسیقی عجیب گوش می دهد بعد یک روز، تو متوجه میشی که چیزهایی که سعی می کنی فراموش کنی از دست رفته
[ترجمه گوگل]یکی همیشه در جاده عجیب و غریب است، تماشای منظره های عجیب و غریب و گوش دادن به موسیقی عجیب و غریب سپس یک روز متوجه خواهید شد که چیزهایی که سعی می کنید فراموش کنید، قبلا رفته اند

15. I became conscious of someone watching me.
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که کسی به من نگاه می کند
[ترجمه گوگل]من از کسی که به من نگاه می کرد آگاه شدم

16. He was lying on the sofa watching TV.
[ترجمه ترگمان]روی کاناپه دراز کشیده بود و تلویزیون تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]او روی مبل در حال تماشای تلویزیون دروغ می گوید

پیشنهاد کاربران

تماشا کردن

نگاه گردن


نگاه کردن

مراقبت کردن

تماشا کردن برای مثال watching movie یعنی تماشای فیلم

دیدن ، نگاه کردن

تماشا کردن
و
نگاه کردن

نگاه کردن یا تماشا گردن

مراقبت کردن

نگاه کردن یا تماشا کردن نمیشه دوستان


معلم انگلیسی:نرگس نوری زا ده




تماشا کردن یا دیدن

اصلا خوب نیس

تماشا کردن، دیدن

دیده بانی
پایش


کلمات دیگر: