کلمه جو
صفحه اصلی

fortitude


معنی : پایمردی، بردباری، ثبات، شکیبایی، شهامت اخلاقی
معانی دیگر : بردباری، شکیبایی، پایمردی، شهامت اخلاقی، ثبات

انگلیسی به فارسی

صدای بلند، شکیبایی، بردباری، پایمردی، شهامت اخلاقی، ثبات


پایمردی، شهامت اخلاقی، شکیبایی، بردباری، ثبات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: strength, endurance, and patience in the face of adversity or temptation.
متضاد: pusillanimity
مشابه: backbone, mettle, patience, pluck, spine, strength

- It required great fortitude to serve a five-year sentence without seeking protection from one of the gangs.
[ترجمه ترگمان] این کار مستلزم صبر و شکیبایی زیاد بود تا محکومیت پنج ساله خود را بدون حمایت از یکی از گروهه ای تبهکار انجام دهد
[ترجمه گوگل] برای انجام یک حکم پنج ساله بدون نیاز به حفاظت از یکی از باندها، این خواست بزرگ است

• courage, bravery, valor; endurance
if someone who is in pain or danger shows fortitude, they do not complain and remain brave and calm; a formal word.

مترادف و متضاد

پایمردی (اسم)
help, assistance, intercession, fortitude

بردباری (اسم)
philosophy, toleration, fortitude, bearing, tolerance, patience, longanimity

ثبات (اسم)
bookkeeper, constancy, recorder, fortitude, stability, stableness, poise, register, consistency, cataloger, cataloguer, fixity, consistence, immutability, grit, indelibility, permanency

شکیبایی (اسم)
forbearance, fortitude, patience, sufferance

شهامت اخلاقی (اسم)
fortitude

strength of mind; guts


Synonyms: backbone, boldness, braveness, bravery, constancy, courage, courageousness, dauntlessness, determination, endurance, fearlessness, firmness, grit, gutsiness, hardihood, heart, intrepidity, mettle, moxie, nerve, patience, perseverance, pith, pluck, resoluteness, resolution, spine, spirit, spunk, stamina, starch, staying power, stick-to-itiveness, stomach, stoutheartedness, tenacity, true grit, valiancy, valor, valorousness, what it takes


Antonyms: cowardice, helplessness, weakness


جملات نمونه

1. to bear a calamity with fortitude
فاجعه ای را با بردباری تحمل کردن

2. She bore her illness with great fortitude.
[ترجمه رضا] او با سماجت زیاد بر بیماری اش غلبه کرد
[ترجمه ترگمان]بیماری او را با شکیبایی فراوان تحمل می کرد
[ترجمه گوگل]او بیماری خود را با استقامت عجیب و غریب زد

3. I thought she showed remarkable fortitude during that period.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که در این دوره، در این مدت، او قدرت قابل توجهی به من نشان داده
[ترجمه گوگل]من فکر کردم او در طول این دوره، توانایی قابل توجهی را نشان داد

4. They bore their plight with stoicism and fortitude.
[ترجمه ترگمان]با شکیبایی و شکیبایی این وضع را تحمل می کردند
[ترجمه گوگل]آنها دچار درد و رنج شده بودند

5. Winnie is a woman of quiet fortitude who has endured a lot of suffering.
[ترجمه ترگمان] وینی \"یه زن از fortitude که تحمل زیادی رو تحمل کرده\"
[ترجمه گوگل]وینی یک زن استعداد آرام است که رنج زیادی متحمل شده است

6. He is a miracle of fortitude.
[ترجمه ترگمان]او یک معجزه قدرت است
[ترجمه گوگل]او یک معجزه استعداد است

7. He bore the pain with great fortitude.
[ترجمه ترگمان]درد را با شکیبایی فوق العاده تحمل می کرد
[ترجمه گوگل]او با درد و رنج بزرگ درد را تحمل کرد

8. Through a combination of skill and fortitude two stages of the arduous course to this pot of gold have been successfully negotiated.
[ترجمه ترگمان]با ترکیبی از مهارت و استقامتی، دو مرحله از دوره دشوار این دوره دشوار به این قوری طلا به طور موفقیت آمیز مورد مذاکره قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]از طریق ترکیبی از مهارت و استعداد، دو مرحله از دوره سخت برای این گلدان طلا با موفقیت مذاکره شده است

9. Fortitude is distinct from valor.
[ترجمه ترگمان]شجاعت متمایز از دلاوری است
[ترجمه گوگل]استعداد از شجاعت متمایز است

10. Fortitude is distinct from valour.
[ترجمه ترگمان]fortitude از شجاعت متمایز است
[ترجمه گوگل]استعداد از شجاعت متمایز است

11. Is it worthy of that manly fortitude that ought to characterize republicans?
[ترجمه ترگمان]این شایستگی مردانه را دارد که جمهوری خواهان را توصیف کند؟
[ترجمه گوگل]آیا ارزش این استعداد مردانه است که باید جمهوریخواهان را توصیف کند؟

12. The policeman, with unbelievable fortitude, was able to disarm the attacker before collapsing from his wounds.
[ترجمه ترگمان]پلیس با ثبات باور نکردنی قادر بود مهاجم را قبل از اینکه از جراحاتش رها شود خلع سلاح کند
[ترجمه گوگل]پلیس، با توانایی باور نکردنی، توانست حمله مهاجم را قبل از فروپاشی زخم از بین ببرد

13. He showed great fortitude and tenacity in carrying on his professional work in spite of adversity resulting from enemy action.
[ترجمه ترگمان]او با وجود بدبختی ناشی از اقدام دشمن، قدرت و پایداری زیادی را در حمل و کار حرفه ای خود نشان داد
[ترجمه گوگل]او با وجود ناتوانی ناشی از اقدام دشمن، در انجام کار حرفه ای خود، توانایی و استقامت بسیار خوبی را نشان داد

14. Margaret could not help admiring her fortitude, even though she despised her mission.
[ترجمه ترگمان]مارگارت نمی توانست با تحسین و تحسین او، حتی با وجود این که ماموریتش را حقیر می شمرد
[ترجمه گوگل]مارگارت نمیتواند تحسینش را تحمل کند، حتی اگر او مأموریتش را نفی کند

to bear a calamity with fortitude

فاجعه‌ای را با بردباری تحمل کردن


پیشنهاد کاربران

صلابت

طاقت
تحمل

شکیبایی و بردباری در برابر مصائب

The ability and power of enduring difficulties with great courage

• He was a man of patience and fortitude

شهامت و تحمل هنگام دشواری


کلمات دیگر: