کلمه جو
صفحه اصلی

collected


معنی : فراهم، مجموع، غند
معانی دیگر : گرد آوری شده، مجموعه، حواس جمع، آرام و خونسرد، موقر، دارای حواس جمع، متین، خوددار

انگلیسی به فارسی

دارای حواس جمع، متین، خوددار


جمع آوری شده، فراهم، مجموع، غند


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: collectedness (n.)
(1) تعریف: in control; self-possessed; calm.
مترادف: calm, composed, controlled, cool, self-controlled, self-possessed
متضاد: distraught, flustered, upset
مشابه: even-tempered, imperturbable, sedate, serene, unflappable, unperturbed, unruffled

(2) تعریف: gathered together.
مترادف: assembled, compiled
متضاد: uncollected
مشابه: agglomerate

- the collected poems of Yeats
[ترجمه ترگمان] شعرهای گردآوری شده از ییتس
[ترجمه گوگل] اشعار جمع آوری شده ییتس

• self-possessed, calm, in control of one's faculties; gathered together from different places
someone's collected works are all their works published together.

مترادف و متضاد

composed, calm


فراهم (صفت)
prepared, ready, accumulated, gathered, collected

مجموع (صفت)
total, collected, lump, whole, assembled

غند (صفت)
collected, gathered together

Synonyms: confident, cool, easy, easygoing, levelheaded, nonchalant, peaceful, placid, poised, possessed, quiet, sanguine, self-possessed, serene, still, sure, temperate, together, tranquil, unflappable, unperturbable, unperturbed, unruffled


Antonyms: agitated, disorganized, excited, mixed up, upset, worried


جملات نمونه

1. he collected his personal belongings and put them in the truck
او متعلقات شخصی خود را گردآوری کرد و در کامیون گذاشت.

2. he collected old clothes and doled them out among the natives in the island
او لباس های کهنه را جمع کرد و بین بومیان توزیع کرد.

3. he collected on his insurance
خسارت بیمه ی خود را وصول کرد.

4. his collected papers--not all previously printed--are too short to be called essays
نوشتارهای گردآوری شده ی او که برخی از آنها قبلا به چاپ نرسیده بودند کوتاهتر از آنند که بتوان اسم مقاله را بر آنها نهاد.

5. rudaki's collected works
آثار گردآوری شده ی رودکی،کلیات رودکی

6. she collected the broken glass and dumped it in the trash can
شیشه های شکسته را جمع کرد و در زباله دان ریخت.

7. they collected a purse to help the flood victims
آنها برای کمک به سیل زدگان پول جمع کردند.

8. they collected the rent and lodged it in the bank
آنها اجاره ها را گرد آوری کردند و به بانک سپردند.

9. virtuosi collected sohrab's paintings
هنرشناسان نقاشی های سهراب را گردآوری کردند.

10. he has collected many rarities of art
او نوادر هنری فراوانی را گردآوری کرده است.

11. a large crowd collected
جمعیت زیادی گرد آمد.

12. the forgeries were collected by the police
چیزهای جعل شده توسط پلیس گردآوری شد.

13. the information thus collected was printed in newspapers
اطلاعاتی که از این راه به دست آمده بود در روزنامه ها چاپ شد.

14. The wood was collected up and carefully stacked away.
[ترجمه ترگمان]چوب جمع شد و به دقت روی هم انباشته شد
[ترجمه گوگل]چوب جمع شده و به دقت انباشته شده است

15. He collected some orange juice from the refrigerator and, glass in hand, strolled to the kitchen window.
[ترجمه ترگمان]مقداری آب پرتقال از یخچال برداشت و لیوان را به دست گرفت و به طرف پنجره آشپزخانه رفت
[ترجمه گوگل]او آب پرتقال را از یخچال و فریزر جمع آوری کرد و شیشه ای در دست به پنجره آشپزخانه رفت

16. His collected poems were published after the war.
[ترجمه ترگمان]اشعار جمع آوری شده او پس از جنگ منتشر شدند
[ترجمه گوگل]اشعار جمع آوری شده او پس از جنگ منتشر شد

17. The security men changed their usual routine and collected the money at a different time.
[ترجمه ترگمان]افراد امنیتی روال معمول خود را تغییر دادند و پول را در زمان دیگری جمع کردند
[ترجمه گوگل]مردان امنیتی روال معمول خود را تغییر دادند و پول را در زمان دیگری جمع آوری کردند

18. They collected 10 000 signatures for their petition.
[ترجمه ترگمان]آن ها ۱۰ هزار امضا برای درخواست خود جمع آوری کردند
[ترجمه گوگل]آنها 10،000 امضا را برای درخواست خود جمع آوری کردند

19. A crowd had already collected outside the embassy gates.
[ترجمه ترگمان]جمعیت بیرون از دروازه سفارت جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]جمعیتی که قبلا در خارج از دروازه سفارت جمع شده بودند، جمع شده بودند

Rudaki's collected works

آثار گردآوری شده‌ی رودکی، کلیات رودکی


Her collectedness charmed everyone.

وقار او همه را مفتون کرد.


پیشنهاد کاربران

حیچی

جمع آوری شده

وصول شده

تحت کنترل، خوددار

فراهم شده. . . بدست آمده



کلمات دیگر: