1. dither about something
درباره ی چیزی دودل و هراسان بودن
2. throw into a dither
دستپاچه و هراسان کردن،دچار ترس و هیجان کردن
3. He accused the government of dithering over the deal.
[ترجمه مسعود شباهنگ] او دولت را به دست دست کردن در این معامله متهم کرد.
[ترجمه ترگمان]او دولت را به مردد ساختن این معامله متهم کرد
[ترجمه گوگل]او دولت را متهم کرد که در این معامله متوقف شده است
4. Stop dithering and choose which one you want!
[ترجمه مسعود شباهنگ] تردید را کنار بگذارید و چیزی را که می خواهید انتخاب کنید.
[ترجمه ترگمان]با لکنت زبان حرف بزنید و هر کدام را که می خواهید انتخاب کنید!
[ترجمه گوگل]توقف dithering و انتخاب کنید که یکی از شما می خواهید!
5. We're still dithering over whether to marry.
[ترجمه مسعود شباهنگ] در مورد ازدواجمان هنوز مرددیم.
[ترجمه ترگمان]ما هنوز با هم over که ازدواج کنیم یا نه
[ترجمه گوگل]ما هنوز هم در مورد اینکه آیا ازدواج
6. She was dithering and wouldn't make up her mind unless forced to.
[ترجمه مسعود شباهنگ] او هنوز مردد و عصبی بود و تا بهش فشار نیامده بود تصمیمش را نگرفته بود.
[ترجمه ترگمان]او با dithering بود و تا زمانی که مجبور نشده بود تصمیمش را نمی گرفت
[ترجمه گوگل]او متضاد بود و ذهن او را تشکیل نمی داد مگر اینکه مجبور شود
7. She's still dithering over whether to accept the job she's just been offered.
[ترجمه مسعود شباهنگ] هنوز در موردپذیرش شغلی که به او پیشنهاد داده اند این پا و آن پا می کند.
[ترجمه ترگمان]هنوز با لکنت می گوید که آیا این شغل را قبول کرده است یا نه
[ترجمه گوگل]او هنوز هم در مورد اینکه آیا کار او را فقط ارائه شده قبول می کند dpriround
8. The old man stood there and dithered.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد در آنجا ایستاده بود و سرگردان بود
[ترجمه گوگل]مرد پیرمرد ایستاده بود و دراز کشید
9. Stop dithering and get on with it.
[ترجمه ترگمان] dithering رو متوقف کن و باه اش کنار بیا
[ترجمه گوگل]متوقف کردن دوام و ادامه دادن با آن
10. For God's sake stop dithering and make up your mind!
[ترجمه مسعود شباهنگ] محض رضا خدا، تردید رو بذار کن و تصمیمت رو بگیر!
[ترجمه ترگمان]به خاطر خدا، dithering را بگیر و تصمیمت را بگیر!
[ترجمه گوگل]به خاطر خدا متوقف شود و ذهن شما را تشکیل دهد!
11. She was dithering over what to wear.
[ترجمه ترگمان]او با زبانی که به تن داشت، با لکنت گفت:
[ترجمه گوگل]او بیش از آنچه می پوشید، تنزل پیدا کرد
12. Gideon is in a bit of a dither about what to wear for the interview.
[ترجمه ترگمان]Gideon کمی در مورد این که برای مصاحبه چه لباسی بپوشد، دودل است
[ترجمه گوگل]گیدئون در مورد اینکه چه چیزی برای مصاحبه استفاده می شود، کم است
13. Stop dithering about which film you want to see or you'll miss them both!
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید ببینید چه فیلمی را خواهید دید یا شما هر دو را از دست خواهید داد!
[ترجمه گوگل]متوقف کردن در مورد فیلم که می خواهید ببینید و یا شما آنها را از دست هر دو!
14. As I was dithering between neglected work and abandoned clearing up, she rang me.
[ترجمه ترگمان]همچنان که با لکنت زبان، بین کاره ای فراموش شده و رها شدن از زمین رها می شدم، به من زنگ زد
[ترجمه گوگل]همانطور که من بین کارهای نادیده گرفته شده و تمیز کردن رها شد، او مرا صدا زد
15. While governments dither, funds leave those countries with weak currencies and go to those countries with strong currencies.
[ترجمه ترگمان]در حالی که دولت ها تردید دارند، سرمایه ها آن کشورها را با ارز ضعیف ترک می کنند و با ارز قوی به آن کشورها می روند
[ترجمه گوگل]در حالیکه دولت ها درهم می زنند، صندوق های مالی کشورهای خود را با ارزهای ضعیف ترک می کند و به آن کشورها با ارزهای قوی می رود