کلمه جو
صفحه اصلی

billow


معنی : موج، موج در یا، موج بزرگ اب، خیزاب، موج بلند، خیز، بصورت موج درامدن، موج زدن، موجدار بودن
معانی دیگر : میلیاردمین، آخرین عدد یک میلیارد، بیلیونیم، آبخیز بزرگ داشتن، موج وار حرکت کردن، تنوره کشیدن، موج بزرگ، بزرگ خیزاب، آبکوه، آبکوهه، هر توده ی موج مانند (مانند دود و غیره)، موج زدن از اب یا جمعیت یاابر

انگلیسی به فارسی

باد، موج، موج در یا، موج بزرگ اب، خیزاب، موج بلند، خیز، بصورت موج درامدن، موج زدن، موجدار بودن


موج بزرگ آب، خیزاب، موج زدن (از آب یا جمعیت یا ابر)، به‌صورت موج درآمدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large wave or surge in the ocean; swell.
مترادف: surge, swell, wave
مشابه: breaker, crest, roll

- The ship was tossed in the billows.
[ترجمه ترگمان] کشتی در امواج بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل] کشتی در بیلبورد ها پرتاب شد

(2) تعریف: a surging mass that resembles a wave or swell of water.
مترادف: surge, swell, wave
مشابه: puff, roll

- We watched the billows of clouds.
[ترجمه ترگمان] امواج ابرها را تماشا می کردیم
[ترجمه گوگل] ما صدای باریک ابرها را تماشا کردیم
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: billows, billowing, billowed
• : تعریف: to surge or swell, as an ocean wave.
مترادف: roll, surge, swell
مشابه: balloon, bosom, heave, rise, undulate, wax

- Smoke billowed from the chimney.
[ترجمه ترگمان] دود از دودکش خارج شد
[ترجمه گوگل] دود از دودکش افتاده است
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to surge or swell.
مترادف: puff, swell
مشابه: dilate, distend, expand, flutter, inflate, roll

- The wind billowed the sails of the ship.
[ترجمه ترگمان] باد بادبان کشتی را تکان می داد
[ترجمه گوگل] باد بادبانهای کشتی را باد

• rolling or surging mass, surge, rush, wave
rise or role in waves, swell up, be heaped
when something made of cloth billows, it swells out and flaps slowly in the wind.
when smoke or cloud billows, it moves slowly upwards or across the sky.

مترادف و متضاد

موج (اسم)
backwash, wave, orgy, surge, corrugation, billow, cockle

موج دریا (اسم)
billow

موج بزرگ اب (اسم)
billow

خیزاب (اسم)
wave, billow

موج بلند (اسم)
surge, billow

خیز (اسم)
bound, rush, rising, wave, billow, edema, jump, leap, dropsy, swelling, tumor, lunge, stud, uprising, water wave

بصورت موج درامدن (فعل)
billow

موج زدن (فعل)
wave, surge, billow, fluctuate, storm

موجدار بودن (فعل)
surge, billow, storm

surging mass


Synonyms: beachcomber, breaker, crest, roller, surge, swell, tide, wave


surge


Synonyms: balloon, belly, bloat, bounce, bulge, ebb and flow, heave, pitch, puff up, ripple, rise and fall, rise up, rock, roll, swell, toss, undulate, wave


جملات نمونه

1. The white sails billow with the breezes they catch.
[ترجمه ترگمان]بادبان های سفید با نسیم موج می زنند
[ترجمه گوگل]بادبان های سفید با بادکنک هایی که می گیرند باریک می شوند

2. Car parks, stuffed with cars, seem to billow up in places like fabric, as the wind catches them underneath.
[ترجمه ترگمان]پارک های اتومبیل که با ماشین ها پر شده اند به نظر می رسد که در مکان هایی مانند پارچه موج می زنند، چون باد آن ها را در زیر خود می گیرد
[ترجمه گوگل]پارک های خودرویی که با ماشین ها پر شده اند، به نظر می رسد در مکان هایی مانند پارچه، در حالی که باد آنها را در زیر می کشد، باریک می شود

3. When I sit down they billow up in front of me and I look as if I've got a water melon under there.
[ترجمه ترگمان]وقتی می نشینم، آن ها در مقابل من موج می زنند، انگار که من یک هندوانه زیر پایم دارم
[ترجمه گوگل]وقتی که من می نشینم، آنها را در مقابل من بیل می زنند و به نظر می رسم که خربزه ای را در آنجا نگه داشته ام

4. Her glazed porcelain wings billow in a gossamer sweep of iridescence.
[ترجمه ترگمان]بال های glazed که پر از قوس قزحی بود از قوس قوس قزحی و قوس قوس قزحی بود
[ترجمه گوگل]بالش های چینی آن لایه ای را در یک گلدان گل سرخ رنگ می کند

5. The cuffs of his gray trousers billow.
[ترجمه ترگمان]آستین شلوار خاکستری اش بند آمده بود
[ترجمه گوگل]کفی های شلوار های خاکستری او را می پوشاند

6. I watched the sails billow and the ship heel over slightly.
[ترجمه ترگمان]بادبان کشتی و پاشنه کشتی را کمی تماشا کردم
[ترجمه گوگل]من سر و صدای بادکنک و پاشنه کشتی را کمی دیدم

7. Such, company ability develops, ability classics wind fights billow, long fill do not decline.
[ترجمه ترگمان]از این رو، توانایی شرکت گسترش می یابد، توانایی کلاسیک در برابر موج و موج، و پر کردن زیاد، کاهش نمی یابد
[ترجمه گوگل]چنین توانایی های شرکت توسعه می یابد، کلاسیک توانایی باد باد رقابت می کند، پر کردن طولانی نمی افتد

8. The pigeon cuts open Yun Duo, E pokes billow wave.
[ترجمه ترگمان]این کبوتر باز یون Duo را باز می کند
[ترجمه گوگل]کبوتر قطع یون دوو، موج E موج می زند

9. Controls how the cells for the Billow noise type are arranged relative to one another. Set to 0 for a more natural random distribution of cells.
[ترجمه ترگمان]این که چگونه سلول ها برای نوع نویز Billow نسبت به یکدیگر مرتب شده اند برای توزیع تصادفی طبیعی تر از سلول ها روی ۰ تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]کنترل سلول ها را برای نوع نویز بیلو نسبت به یکدیگر مرتب می کند برای توزیع تصادفی طبیعی سلولها به 0 تنظیم کنید

10. An angry billow almost swallowed that ship.
[ترجمه ترگمان]یک موج عصبانی تقریبا آن کشتی را بلعیده بود
[ترجمه گوگل]یک بذر عصبانی تقریبا فرو برد که کشتی

11. Cumulus clouds billow over the landscape near Cedar City, Utah.
[ترجمه ترگمان]ابره ای cumulus در نزدیکی شهر سدر واقع در یوتا در حال موج زدن هستند
[ترجمه گوگل]ابرهای کویری بر روی چشم انداز در نزدیکی شهر سیدار، یوتا گران می شوند

12. One stone arouses 1000 billow, the tentative idea causes a mighty uproar very quickly in the whole nation, nod eulogist has, shake one's head the person that oppugn has.
[ترجمه ترگمان]یک سنگ، ۱۰۰۰ billow را ایجاد می کند، این ایده آزمایشی باعث ایجاد همهمه عظیمی در تمام ملت می شود، سر تکان می دهد، eulogist را تکان می دهد، به کسی که oppugn دارد سر تکان می دهد
[ترجمه گوگل]یک سنگ باعث افزایش 1000 بیل می شود، ایده پیشین باعث می شود که در سراسر کشور به سرعت در سراسر کشور سرگردان شود، نکته جالبی وجود دارد، کسی که oppugn دارد، سرش را تکان دهد

13. An angry billow almost swallowed the ship.
[ترجمه ترگمان]یک موج خشمگین نزدیک بود کشتی را ببلعد
[ترجمه گوگل]یک تلنگر عصبانی تقریبا فرو ریختن کشتی

14. Due to the devastating winds, heavy rainfall, billow and storm tide, typhoon is a major threat to ocean ships.
[ترجمه ترگمان]با توجه به باده ای شدید، بارش سنگین، موج موج و طوفان، typhoon یک تهدید بزرگ برای کشتی های اقیانوس است
[ترجمه گوگل]با توجه به باد های ویرانگر، باران های سنگین، باد و باران، طوفان تهدیدی جدی برای کشتی های اقیانوس می باشد

15. Enter 90 age, one billow crosses the ostrich upsurge that across our country high one billow.
[ترجمه ترگمان]۹۰ سال را وارد کنید، یک موج پر از صعود پر شترمرغ است که در سراسر کشور یک موج بزرگ موج می زند
[ترجمه گوگل]90 سالگی را وارد کنید، یک انفجار از صعود شترمرغ عبور می کند که در سرتاسر کشور ما یک انفجار بزرگ است

One after the other, the billows rolled over the beach.

امواج عظیم یکی پس از دیگری بر ساحل می‌خزید.


Smoke billowed up from the chimneys.

دود از دودکشها تنوره می‌کشید.


Hundreds of flags billowed in the breeze.

صدها پرچم در نسیم موج می‌زد.


پیشنهاد کاربران

( در مورد پارچه و لباس ) پف کردن یا پف دار کردن.

Billow of fire
زبانه آتش


کلمات دیگر: