1. consecutive reasoning
استدلال منطقی
2. a consecutive conversation
مکالمه ی بلاانقطاع
3. four consecutive hours
چهار ساعت متوالی
4. They won 1?0 for the fourth consecutive week.
[ترجمه ترگمان]آن ها ۱ برنده شدند؟ برای چهارمین هفته متوالی ۰
[ترجمه گوگل]آنها برای چهارمین بار متوالی پیروز شدند
5. This is the fifth consecutive weekend that I've spent working, and I'm a bit fed up with it.
[ترجمه ترگمان]این پنجمین هفته متوالی است که من صرف کار کردن کرده ام، و کمی هم از آن تغذیه می کنم
[ترجمه گوگل]این پنجمین آخر هفته متوالی است که من صرف کار کرده ام و کمی از آن خسته شده ام
6. It had rained for four consecutive days.
[ترجمه ترگمان]چهار روز متوالی باران باریده بود
[ترجمه گوگل]این روزها چهار روز متوالی پیش رفته بود
7. He was reelected for four consecutive terms.
[ترجمه ترگمان]او برای چهار دوره متوالی انتخاب شد
[ترجمه گوگل]او برای چهار دوره متوالی انتخاب شد
8. She was absent for nine consecutive days.
[ترجمه ترگمان]اون ۹ روز متوالی غایب بود
[ترجمه گوگل]او برای نه روز متوالی غایب بود
9. The Cup was won for the third consecutive year by the Toronto Maple Leafs.
[ترجمه ترگمان]این جام برای سومین سال متوالی توسط می پل Leafs در تورنتو برنده شد
[ترجمه گوگل]این جام برای سومین سال متوالی توسط برگهای افریقای تورنتو برنده شد
10. Can they win the title for the third consecutive season?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها می توانند برای سومین فصل متوالی این عنوان را کسب کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها می توانند در فصل سوم متوالی برنده شوند؟
11. The team went down to their fifth consecutive defeat.
[ترجمه ترگمان]این تیم به پنجمین شکست متوالی خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]این تیم به پنجمین بار متوالی پیوست
12. He is beginning his fourth consecutive term of office.
[ترجمه ترگمان]او چهارمین دوره متوالی ریاست جمهوری خود را آغاز می کند
[ترجمه گوگل]او چهارمین دوره متوالی پست خود را آغاز می کند
13. He was chosen to represent Scotland in three consecutive World Cup Finals.
[ترجمه ترگمان]او در سه دور پایانی جام جهانی به نمایندگی از اسکاتلند انتخاب شد
[ترجمه گوگل]او در سه دوره متوالی جام جهانی انتخاب شد تا اسکاتلند را نمایندگی کند
14. Manufacturing employment fell for the third consecutive month.
[ترجمه ترگمان]استخدام تولید برای سومین ماه متوالی کاهش یافت
[ترجمه گوگل]اشتغال زایی برای سومین ماه متوالی کاهش یافت
15. They also earned their second consecutive victory for the first time since last November.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین دومین پیروزی پیاپی خود را از نوامبر گذشته به دست آوردند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین دومین پیروزی متوالی خود را برای اولین بار از ماه نوامبر به دست آوردند