کلمه جو
صفحه اصلی

gadget


معنی : اسباب، جزء، ابزار، مکانیکی، الت کوچک
معانی دیگر : وسیله ی مکانیکی (معمولا کوچک)، ابزارچه، جزء اجزاء، انبر

انگلیسی به فارسی

وسیله‌ی مکانیکی (به‌طور معمول کوچک)، ابزارچه


ابزار، اسباب، جزء، مکانیکی، الت کوچک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: gadgety (adj.)
• : تعریف: a small mechanical or electronic device, esp. an unusual or ingenious one.
مترادف: contraption, contrivance, widget
مشابه: appliance, device, dingus, doodad, doohickey, gizmo, hickey, invention, thingamabob, thingamajig

- Here's a great new gadget for peeling potatoes.
[ترجمه صبا] اینجا یک ابزار جدید برای پوست گیری سیب زمینی است.
[ترجمه آرتینا] اینجا یک ابزار جدید عالی برای پوستگیری سیب زمینی هاست
[ترجمه ترگمان] این یک ابزار جدید برای پوست سیب زمینی است
[ترجمه گوگل] در اینجا یک ابزار جدید بزرگ برای سیب زمینی لایه برداری است
- He has a fascination for electronic gadgets.
[ترجمه ترگمان] او شیفته ابزار الکترونیکی است
[ترجمه گوگل] او برای ابزارهای الکترونیکی شگفت انگیز است

• mechanical device; contraption, contrivance; appliance, accessory
a gadget is a small machine or device which does a useful job.

مترادف و متضاد

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

جزء (اسم)
part, portion, clause, appurtenance, gadget, component, ingredient, member, detail, sector, gizmo

ابزار (اسم)
implement, tool, gadget, doodad, instrumentation, gizmo

مکانیکی (اسم)
gadget, gizmo, mechanical engineer

الت کوچک (اسم)
gadget, gizmo

device, novelty


Synonyms: apparatus, appliance, business, concern, contraption, contrivance, doodad, doohickey, gimmick, gizmo, invention, object, thing, thingamajig, tool, utensil, whatchamacallit, widget


جملات نمونه

1. this gadget is ruined and of no mortal good to anyone
این دستگاه خراب است و فایده ی قابل تصوری برای هیچ کس ندارد.

2. The gadget can be attached to any vertical or near vertical surface.
[ترجمه ترگمان]این ابزار می تواند به هر سطح عمودی یا نزدیک به سطح عمودی متصل شود
[ترجمه گوگل]این ابزار را می توان به هر سطح عمودی یا نزدیک عمودی متصل کرد

3. The gadget can be attached to any vertical surface.
[ترجمه ترگمان]این ابزار می تواند به هر سطح عمودی متصل شود
[ترجمه گوگل]این ابزار را می توان به هر سطح عمودی متصل کرد

4. The gadget is used to artificially inseminate cows.
[ترجمه ترگمان]این ابزار برای تولید مصنوعی گاوها مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این وسیله برای مصنوعی گاوها شناخته می شود

5. This gadget is just the thing for getting those nails out.
[ترجمه ترگمان]این ابزار تنها چیزی است که این ناخن ها را بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]این ابزار تنها چیزی است که برای گرفتن این ناخن ها می باشد

6. Have you seen this handy little gadget - it's for separating egg yolks from whites.
[ترجمه ترگمان]آیا شما این ابزار کوچک مفید را دیده اید - این برای جدا کردن زرده تخم مرغ از سفید است
[ترجمه گوگل]آیا این وسیله کوچک دستی را دیده اید - این برای جداسازی زرده تخم مرغ از سفید پوستان است

7. His favourite gadget is a Russian - made rocket launcher which holds 40 three metre - long missilles.
[ترجمه ترگمان]ابزار مورد علاقه او یک موشک ساخت موشک ساخت روسیه است که ۴۰ متر طول می کشد
[ترجمه گوگل]ابزار مورد علاقه او یک پرتاب موشک روسی است که دارای موشک 40 متری 40 متری است

8. I've got a clever little gadget for opening jars.
[ترجمه ترگمان]من یک وسیله تیز کوچک برای باز کردن کوزه ها دارم
[ترجمه گوگل]من یک ابزار کوچک هوشمندانه برای باز کردن شیشه ها دارم

9. Gadget Bob and his staff send in trick plays more often than the Harlem Globetrotters.
[ترجمه ترگمان]\"باب\" و \"staff باب\" (Gadget باب)و staff که به همراه او اعزام می شوند، بیشتر از هارلم Globetrotters بازی می کنند
[ترجمه گوگل]Gad Bob و کارکنانش در ترفند می نویسند اغلب از هارلم Globetrotters

10. Maurice has a gadget to record any telephone calls he wants to.
[ترجمه ترگمان]موریس یک ابزار برای ضبط هر تماس تلفنی دارد که او می خواهد
[ترجمه گوگل]موریس یک ابزار برای ثبت تماس های تلفنی که می خواهد ثبت کند

11. This gadget isn't much good.
[ترجمه ترگمان]این مکانیکی خیلی خوب نیست
[ترجمه گوگل]این ابزار بسیار خوب نیست

12. The winning entry may be a simple gadget or husbandry tip.
[ترجمه ترگمان]ورود برنده ممکن است یک ابزار ساده و یا tip ساده باشد
[ترجمه گوگل]ورود برندها ممکن است یک ابزار ساده یا نکته کشاورزی باشد

13. It's a clever little gadget which you can use to cut vegetables into attractive shapes.
[ترجمه ترگمان]این یک ابزار هوشمندانه و هوشمندانه است که می توانید برای برش سبزیجات به شکل های جذاب استفاده کنید
[ترجمه گوگل]این یک ابزار کوچک هوشمندانه است که شما می توانید آن را برای کاهش سبزیجات به شکل های جذاب استفاده کنید

14. He indicated a gadget upon the window ledge.
[ترجمه ترگمان]او یک ابزار الکترونیکی را روی لبه پنجره نشان داد
[ترجمه گوگل]او یک ابزار را بر روی پنجره ی پنجره نشان داد

15. What a clever little gadget!
[ترجمه mrym] چه ابزار کوچک هوشمندانه ای!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه گوگل]یک ابزار کوچک هوشمندانه!

پیشنهاد کاربران

toys
اسباب بازی

ابزارَک

برنامَک

In English, it is used to name sth that is unknown or momentarily forgotten

A small tool or machine that makes a particular job easier

A small tool that it is not nessesery but we use them to make things better

ابزارک

ابزارآلات کوچک

ابزاری که کارها رو راحت میکنه. مثل در قوطی بازکن

Smart device
ابزار مکانیکی

ریزابزار

به قول اصفهانیها : ماسماسک

وسیله

ابزارک
کار راه انداز

۱ - رادار ۲ - ابزار

The professor wants to test to see if the gadget is working properly

وسایل الکترونیکی

gadget ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: ابزارک
تعریف: ابزار کوچک و نوساخته ای که در آن فنّاوری نوی به کار رفته است و کارهای مخصوصی را انجام می دهد


کلمات دیگر: