کلمه جو
صفحه اصلی

cacophony


معنی : صدای ناهنجار و خشن، بدصدایی، بداهنگی
معانی دیگر : صدای گوشخراش، صدای ناهنجار، دژ آوا

انگلیسی به فارسی

جادوگری، صدای ناهنجار و خشن، بدصدایی، بداهنگی


صدای ناهنجار و خشن، بدصدایی، بدآهنگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: cacophonies
مشتقات: cacophonous (adj.)
(1) تعریف: a mixture of discordant and usually unpleasant sounds.
مشابه: din, noise

- Closing the window did little to mute the cacophony produced by the drilling of a jackhammer and the honking of horns in the street.
[ترجمه ماری] بستن پنجره برای جلوگیری از به گوش رسیدن آهنگ گوشخراشی که از صدای مته، دریل و بوغ در خیابان ایجاد شده، کافی نبود.
[ترجمه ترگمان] بستن پنجره کمی برای ساکت کردن سمفونی تولید شده توسط مته دریل و بوق زدن بوق در خیابان کافی نبود
[ترجمه گوگل] بستن پنجره به اندازه کافی برای خنثی کردن حفره های تولید شده توسط حفاری یک ضربه زننده و صدا زدن شاخ ها در خیابان ها بود
- The orchestra produced a cacophony as the players tuned their instruments.
[ترجمه ترگمان] ارکستر یک سمفونی cacophony نواخت که بازیکنان سازه ای خود را تنظیم کردند
[ترجمه گوگل] ارکستر به عنوان بازیکنی که ابزارهای خود را تنظیم می کنند، یک بازی آنلاین را ساختند

(2) تعریف: in literary or musical composition, a discordant or unharmonious combination of sounds used for special effect.
متضاد: consonance, euphony, harmony

• discord, harshness in sound
you can describe a loud, unpleasant mixture of sounds as a cacophony; a literary word.

مترادف و متضاد

صدای ناهنجار و خشن (اسم)
cacophony

بدصدایی (اسم)
cacophony

بداهنگی (اسم)
cacophony

dissonance


Synonyms: discord, harshness, noise


جملات نمونه

a cacophonous sound

صدای گوش‌خراش


1. All around was bubbling a cacophony of voices.
[ترجمه ترگمان]همه دور و برش صدای cacophony از فضا شنیده می شد
[ترجمه گوگل]در اطراف یک صدای زنگ زدگی داشت

2. On passing under the building a cacophony of kettle drums and trumpets would once have announced the arrival of any important visitor.
[ترجمه ترگمان]هنگام عبور از زیر ساختمان، صدای cacophony طبل و شیپور به گوش می رسید که ورود یک مهمان مهم را اعلام می کردند
[ترجمه گوگل]در هنگام عبور از ساختمان، یک کاکوفیلد از درام های کتری و ترومپت ها یک بار هر بازدید کننده مهم را اعلام کرد

3. He passed his life in a cacophony of amusement at the quaintness of the human race.
[ترجمه ترگمان]زندگی خود را در یک cacophony پر از سرگرمی در نوع عجیب نژاد انسانی سپری کرد
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را در یک مکعب سرگرمی در عجیب و غریب نژاد بشر گذراند

4. The gasps of shock built into a cacophony of questions.
[ترجمه ترگمان]نفس شوک وارد یک cacophony از سوالات شد
[ترجمه گوگل]گاز گرفتن از شوک ساخته شده به یک cacophony از سوالات

5. The seals added to the cacophony as they barked and honked in alarm to their pups and one another.
[ترجمه ترگمان]شیرها وقتی پارس می کردند و بوق می زدند به cacophony اضافه کردند و بوق زدند
[ترجمه گوگل]مهر و موم به زعفران اضافه شده به عنوان آنها در لمس و honked در زنگ به توله های خود و یکی دیگر

6. Half of the record aspired towards the cacophony of grinding rock and the other half was still emphasising their pop flair.
[ترجمه ترگمان]نیمی از سابقه مشتاق به cacophony of سنگ آسیاب شده بود و نیمه دیگر هنوز به استعداد پاپ آن ها تاکید می کرد
[ترجمه گوگل]نیمی از رکورد زدگی به سمت کاکائو سنگ زنی سنگ بود و نیمه دیگر همچنان بر افسانه های پاپ خود تاکید داشت

7. And neither did the cacophony of exasperated hoots which was soaring to a crescendo.
[ترجمه ترگمان]و هیچ یک از آن cacophony of که به اوج خود رسیده بود، تکان نخورد
[ترجمه گوگل]و همچنین نداشتن طناب های خسته کننده که به یک کراسندو صعود می کردند، عمل نمی کرد

8. A cacophony of voices in a dozen languages filled the train station.
[ترجمه ترگمان]صدای cacophony از یک دوجین زبان در ایستگاه قطار به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک قطعه صدای بلند در ده زبان پر ایستگاه قطار

9. It is a cacophony of caprice and color.
[ترجمه ترگمان]این یک سمفونی ناهماهنگ از دمدمی مزاجی و رنگ است
[ترجمه گوگل]این یک قاچاقچی از اسطوخدوس و رنگ است

10. Imagine the cacophony, the confusion-this must have been one crazed country back then.
[ترجمه ترگمان]فکر کن این cacophony، این سردرگمی - این احتمالا یک کشور دیوانه کننده بوده
[ترجمه گوگل]تصور کنید که سرخپوشان، سردرگمی - این هم باید یک کشور دیوانه وار بود

11. Motorcycles whiz through winding streets, adding to a cacophony of rumbling truck motors and screaming vendors.
[ترجمه ترگمان]Motorcycles از خیابان های پر پیچ وخم عبور می کنند و به یک سمفونی ناهماهنگ از موتور سیکلت ها و فروشندگان جیغ گوش اضافه می کنند
[ترجمه گوگل]موتورسیکلت ها از طریق پیچ و خم خیابان ها، به اضافه کردن به cacophony از موتورهای کامیون رنج می برند و فریاد فروشندگان

12. The drivers behind him honked, and the cacophony grew louder.
[ترجمه ترگمان]رانندگان در پشت سر او بوق زدند و صدای cacophony بلندتر شد
[ترجمه گوگل]رانندگان پشت سر او را صدا می زدند و صدای بلند بلند می شد

13. From its cacophony of sound, the room has suddenly become very still.
[ترجمه ترگمان]از صدای cacophony و cacophony، اتاق ناگهان آرام شده است
[ترجمه گوگل]از مکثی از صدا، اتاق به طور ناگهانی خیلی خسته شده است

14. That tale began with the cacophony of reveille for the prisoners, "sounded by the blows of a hammer on a length of rail" through windows coated in frost two fingers thick.
[ترجمه ترگمان]این داستان با the of برای زندانیان شروع شد، \"به نظر می رسید که ضربات چکش بر روی یک طول نرده\" از طریق پنجره های پوشیده شده در دو انگشت به ضخامت یخ زده شده است
[ترجمه گوگل]این داستان با صدای ضبط شده از زندانیان، با صدای ضربات یک چکش در طول راه آهن، از طریق پنجره هایی که در یخ زده بودند دو انگشت ضخیم، آغاز شد

پیشنهاد کاربران

a mixture of loud and unpleasant sounds

در مقالات علمی اصلاحا نشان دهنده عدم وجود یک معنی یا تعریف مشخص برای واژه ها ست. مثلا در مورد empowerment این تعریف صدق میکندچون تعاریف متعددی از آن وجود دارد.

صدای گوش خراش


کلمات دیگر: